تاریخ مختصر دولت قدیم روم/فصل دهم

از ویکی‌نبشته

فصل دهم

--( نتایج فتوحات رومیان و تغییر احوال ایشان )--

تا مأئه سیم قبل از میلاد رومیها تماماً عمر خود را بدهقانی و تجارت و جنگجوئی میگذرانیدند و جز اعمال مذکوره اشتغالی نداشتند. بخواندن و نوشتن و علم و ادب و صنعت و حکمت نمیپرداختند و از هر قسم تفنن و تفریح محروم بودند لکن چون ممالک واقعه در مشرق ایطالیا که سکنه آن یونانی بودند بتصرف ایشان درآمد وضع زندگانی ایشان بکلی تغییر یافت. جمع کثیری از یونانیها در حال اسیری و غلامی بروم رفتند و جماعتی هم از روی اختیار برای تحصیل معاش و ثروت و مکنت بدانجا شتافتند و با رومیها معاشرت کردند و در میان ایشان همه قسم مردم بود از طبیب و معلم و کاهن و مقلد و غیر ذلک. همچنین بسیاری از رومیها در ضمن لشکرکشی دولت روم یا بعنوان تجارت بممالک شرقی رفتند و سنوات عدیده میان اجانب بسر بردند و بدینواسطه آداب و رسوم و معلومات و خیالات جدیده دیدند و با آنها مأنوس شدند و بتدریج آداب و رسوم قدیمه خویش را رها کرده ترتیبات یونانی اختیار نمودند.

( تغییر عادت رومیها ) از جمله تغییرات که در وضع زندگانی رومیها واقع شد در امر سکنی و منزل بود. در قدیم خانه‌های رومی کوتاه و یک طبقه و عبارت بود از یک عمارت مختصر که یک جانب آن کوچه و جانب دیگر حیاط بود. بنیان عمارت از سنگ و دیوارها از خشت خام و اندود از کاه‌گل. اطاقها از یکدیگر بواسطه دیوارهای چوبی جدا میشد و کف آنها از سنگ و گل و سفال مفروش بود. عمارات ایشان دو در داشت یکی بجانب کوچه دیگری بسمت حیاط. از در بزرگ که در کوچه بود وارد دهلیزی میشدند و از آنجا به تالار بزرگ خانه[۱] میرسیدند و در وسط سقف این تالار مابین چهار ستون چوبی سوراخ مربعی قرار میدادند که روشنائی از آن داخل اطاق شود لکن در وقت بارندگی آب هم از آن داخل میشد و بحوضی که در زیر قرار داده بودند میریخت. در اطراف تالار بزرگ اطاقهای کوچک میساختند و در یک گوشه خانه کانون واقع بود که مکانی متبرک محسوب میشد و بتهای خانواده[۲] و تخت‌خواب زن و شوهر نیز در آنجا بود. غالب اوقات را اهل خانه در تالار بزرگ بسر میبردند و آنجا غذا میخوردند و مهمانان را میپذیرفتند و کارگاه بافندگی و صندوق و دولابچه که اسباب خانه را شامل بود نیز در آن تالار میگذاشتند.

از مأئه دویم قبل از میلاد بنای تغییر وضع شد. کانون را در اطاق مخصوص قرار دادند و بزرگان و اغنیا خانه‌های خویش را شبیه بعمارات یونانی بنا نمودند و سفره‌خانه وکنابخانه و حمام و حرمخانه مخصوص ترتیب دادند و میز و صندلیهای مزین و تخت‌خوابهای مفرغی و ظروف نقره و فرش وامثال آن فراهم کردند و از هر حیث مقلد یونانیها شدند.

اما لباس رومیهای قدیم بطور متعارف یک قبای[۳] پشمی ساده بود که از مردها تا زیر زانو واز زنها به پنجه پا میرسید و در موقع تشریفات و امور رسمانه لباس بلندی[۴] از پشم سفید روی قبا میپوشیدند که تمام بدن را تا پاشنه پا مستور میداشت ولی در صحرا و هنگام زراعت قبا هم دربرنمیکردند فقط کمربندی داشتند و پارچه‌ای که به کمر می‌بستند و تا زانو میرسید. کلاه ایشان از نمد بود و کفش فقط پارچه‌ای از چرم که کف پا را محفوظ میداشت و در دست چپ انگشتری آهن بانگشت میکردند. بعد از آنکه دولت روم بسط یافت و فتوحات کرد متدرجاً رومیان بتفصیل و تزئین لباس پرداختند. پارچه‌های کتان و پنبه و پشم لطیف را از یونانیها و مشرق زمینی‌ها اخذ کردند و زنها و مردهای ایشان البسه یونانی پوشیدند و دست از سادگی و خشونت قدیم برداشتند.

ترتیب خوراک رومیها هم در قدیم خیلی ساده بود. غذای صحیح معتبر در شبانه‌روز یک مرتبه وقت ظهر میخوردند و آن عبارت بود از نان گرده و سبزی تازه یا سبزی نمک‌سود و غذا را روی میزی بدون سفره میگذاشتند و با قاشق یا انگشت صرف میکردند. در مواقع مهمانی و ضیافت یک خوراک از گوشت یا ماهی یا تخم‌مرغ یا باقلا با پیاز نیز اضافه میکردند با قدری میوه و شیرینی و شراب یا فقاع مخلوط با آب ولی زنهای رومی هیچوقت شراب نمیخوردند و غالبأ گوشت خوردن رومیها منحصر بود باوقاتیکه حیوانی قربانی مینمودند اما غیر از غذای ظهر صبح و عصر نیز خوراک مختصری از نان و پنیر یا نان و گردو و میوه و کمی شراب میکردند. این بود وضع اکل و شرب رومیها در قدیم. اما بعد از فتوحات اطعمه و اشربه ایشان نیز تنوع پیدا کرد و ذوق و سلیقه بیشتر شد. غذای معتبر را هم در شبانروز دو نوبت قرار دادند یکی وقت ظهر دویمی هنگام شب و در هر نوبت مدت خوراک را زیاد کردند. خوردن گوشت دائمی شد و به تفنن نیز پرداختند یعنی ماهیها و گوشت شکار و شرابهای متنوع فراهم کردند و بعادت یونانیها رسم شد که بخانه دوستان رفته شرب کنند و هنگام خوراک روی تخت خواب دراز بکشند و بعضی اوقات تاجی از پرک اشجار بر سر بگذارند و سازندگان را بنواختن و رقاصان را برقصیدن وادارند تا در ضمن خوراک تفریح و اشتغال خاطر هم داشته باشند.

زندگانی رومیهای قدیم ساده و یکسان بوده و صبح که از خواب برمیخاستند بعد از شست و شو و ادعیه متداوله خود تا شب مردها در صحرا بزراعت و زنها در خانه برشتن و بافندگی مشغول میشدند. در شهر هم داد و ستد دائمی نبود یعنی نه روز یکمرتبه بازار دایر میشد و اجناس خرید و فروش منحصر بود بگندم و چهارپا و بعضی اشیاء فلزی و چرمی و سفالی و تفنن و تفریح بهیچوجه نداشتند جز اینکه در عرض سال دو سه مرتبه در شهر روم جشن و عبد میگرفتند و اسب‌دوانی و عراده‌رانی میکردند. مسافرتهای رومیها هم بخوشی واقع نمیشد یعنی در خشکی پیاده طی طریق میکردند و راهها تنگ و صعب بود و در روی آب با قایقهای بسیار بطی حرکت میکردند اما بعد از فتوحات از این حیثیات هم وضع زندگانی مردم روم تغییر کرد و اغنیا رسم عیش و عشرت آموختند. محرا و دهات را رها کردند و در شهر خانه‌ها ساختند و تفریحات یونانیها را اختیار نمودند و از آن ببعد ضیافت دادن و اسباب تماشا و بازیهای مختلف فراهم آوردن و جهت تفریح و تفنن بکنار دریا سفر کردن رسم و شایع گردید.

( تغییر عقاید رومیها ) رومیها چون از قدیم‌الایام با یونانیهای جنوب ایطالیا مجاورت داشتند بعضی عقاید ایشان را اخذ کرده بودند لکن بعد از فتوحات با یونان مستقیماً مربوط شدند و با اعتقادات و ارباب انواع مردم آن مملکت مأنوس گردیدند تا کار بجائی رسید که خداوندان قدیم خود را با ارباب انواع یونانی مخلوط و مشتبه کردند. هر یک از ارباب انواعی را که خود میپرستیدند با یکی از خداوندان یونانیها مطابقه نمودند و همان قسم صورت برای او فرض کردند و چون دربارهٔ ارباب انواع خویش حکایت و روایتی نداشتند همان قصص و وقایعی که یونانیها دربارهٔ معبودین خود نقل میکردند اخذ نمودند و بطریق مذکور زئوس[۵] رب‌النوع یونانی در نظر رومیها با ژوپیتر[۶] مطابق گردید و همچنین سایر ارباب انواع و کم‌کم عادت برین جاری شد که ارباب انواع یونانی را باسامی رومی بخوانند و این رسم هنوز نزد مردم فرنگستان باقی است و ما در اینجا اسامی ارباب انواع معتبر یونانی را با اسامی معبودین رومی که با آنها مطابق است در مقابل یکدیگر درج میکنیم

Caption text
Zeus (زئوس) Jupiter (ژوپیتر)
Héra (هرا) Junon (ژونن)
Pallas (پالاس) Minerve (مینرو)
Artémis (آرتمیس) Diane (دیان)
Hephaistos (هفائیستس) Vulcain (وولکن)
Hermès (هرمس) Mercure (مرکور)
Arés (ارس) Mars (مارس)
Déméter (دمتر) Ceres (سرس)
Aphrodite (افردیت) Venus (ونوس)
Dionysos (دیونیزس) Liber, Bacchus (باکوس-لیبر)
Poseidon (پزیدن) Neptune (نپتون)

بعضی ارباب انواع یونانی از قبیل اپلن[۷] و کاستر[۸] و پلوکس[۹] را هم از قدیم‌الایام رومیها اخذ و قبول کرده بودند و بهمین اسامی میخواندند.

گذشته از عقاید یونانی رومیها بعضی اعتقادات مذهبی مشرق‌زمینی‌ها را هم اخذ کردند چنانکه در مأئه سیم قبل از میلاد یکی از معبودین مصری را که سراپیس[۱۰] نام داشت بعضی از اهل روم پرستش مینمودند و معبدی برای او بنا کرده بودند و مجلس سنا حکم بتخریب آن داد ولی هیچکس جرأت نداشت دست بجانب آن دراز کند. عاقبت کنسول مجبور شد شخصاً اقدام نماید.

در اواخر جنگ دوم پونیک مجلس سنا جند نفر را به بآسیای صغیر فرستاد تا ربة‌النوعی را که یونانیها سیبل[۱۱] مینامیدند و بصورت سنگ سیاهی ظاهر میساختند با جلال و شکوه تمام بروم آورده در معبدی جا دادند و کاهنین آن بت با لباس مشرق‌زمینی و آداب و رسوم خود در آنجا قرار گرفتند. همچنین بعدها مجلس سنا یکی از ربة‌النوعهای کاپادس[۱۲] را پذیرفته در شهر روم برای او معبدی برپا کرد و او باسم بلن[۱۳] معروف بود و خدمهٔ او در بعضی موارد برای خشنودی خاطر او بدن و صورت خود را با چکش مجروح مینمودند. از مملکت بابل هم جادوگران و منجمین بسیار بروم می‌آمدند و فنون خویش را مجری و معمول میداشتند و از غیب خبر میدادند.

یکی از نتایج معاشرت رومیها با یونانیها بروز ضعف و سستی عقاید مذهبی بود باین معنی که اهل علم و دانشمندان یونانی بمعبودین خود بی‌اعتقاد شده و درک کرده بودند که روایات مذهبی ایشان اساطیر و خرافات است و آنچه مردم عوام دربارهٔ ارباب انواع معتقدند و نقل میکنند در حقیقت راجع بافراد بشر باشد و شایستهٔ مقام الوهیت نیست. بزرگان و خواص روم هم چون با یونانیان محشور شدند همین حال را پیدا کردند. در ظاهر آداب مذهبی را بعمل می‌آوردند اما در باطن بعقاید عوام بی‌اعتنا بودند و استهزا مینمودند و حتی یکی از رؤسای دینی روم وقتی گفته است هرچند در ملأ عام انکار ارباب انواع مشکل است ولی در خلوت جایز باشد.

( ترقی علمی و صنعتی رومیها ) رومیان قدیم کتاب و ادبیات نداشتند. بعضی از بزرگان ایشان که در ممالک یونان برای لشکرکشی و جنگ رفتند با ادبا و حکمای یونانی ملاقات کردند و بذوقیات مایل شدند و بتکلم زبان یونانی که آنوقت لسان اهل علم بود پرداختند چنانکه فلامی‌نینوس سردار رومی وقتیکه بجنگ مقدونیه رفت بونانها دیدند بخوبی بزبان ایشان تکلم میکند و از این امر استعجاب کردند و اول کتابی که در تاریخ روم نوشته شده بزبان یونانی بوده و یکی از اعیان روم آنرا نوشته است. خانوادهٔ سیپیون حکما و فنلا را دور خود جمع کرده با ایشان محشور بودند و پل امیل در منزل خود کتابخانه‌ای از کتب یونانی که از پرسه بادشاه مقدونیه گرفته بود ترتیب داد و کم‌کم بزرگان دیگر روم هم باو در این باب اقتدا کردند. ضمناً بعضی اشخاص بترجمهٔ برخی از کتب یونانی بزبان لاتن که زبان رومیان بود مشغول شدند و مخصوصاً تئاترهای یونانی را ترجمه و تقلید کردند و دو نفر از این تئاترنویس‌های رومی که خیلی معروف و متعبر میباشند پلوت[۱۴] و ترانس[۱۵] نام داشته‌اند.

مردم روم چون هنوز خشن و بی‌ذوق بودند درک این قسم تمتعات لطیفه را بدرستی نمی‌نمودند چنانکه وقتی یکی از تئاترهای ترانس را درآورده بودند تماشاکنندگان صبر نکردند تا تمام شود رفتند و بتماشای جنگ وحوش و سباع پرداختند. لکن بعد از آن بتدریج باین قسم تمتعات ذوقی هم معتاد شدند. ابتدا در موقع تماشای تئاتر ناظرین می‌ایستادند. سانسورهای روم تماشاخانه‌ای ساختند و محل نظار را بطور پله‌کان ترتیب دادند که بتوانند بنشینند. مجلس سنا حکم کرد آنرا خراب کنند و گفت رومیها باید آنقدر قوه و مردانگی داشته باشند که در وقت تفریح و تفنن هم بتوانند چند ساعتی سرپا بایستند.

صنایع نقاشی و مجسمه‌سازی و معماری و موسیقی وامثال آنها را نیز رومیها از یونانیها اخذ کردند. ابتدا سرداران رومی که بممالک یونان رفته بودند اشیاء نفیسه بلادیرا که مسخر کرده بروم بردند و چون بزرگان روم دیدند یونانیها باین اشیاء خیلی توجه و اعتنا دارند از راه تقلید و محض تفاخر و مباهات بتجسس و جمع‌آوری آنها پرداختند و کم‌کم ذوق هم پیدا کردند و دارا بودن مجموعه‌ها از پرده‌های نقاشی و مجسمه و ظروف نفیسه رسم و معمول شد. از آن پس اغنیا و بزرگان روم خانه‌های خویش را نقاشی و مزین میکردند و مثل یونانیها وامیداشتند مجسمه‌سازان مجسمهٔ ایشان را بسازند و در جشنها و ضیافتها سازندگان یونانی بنوازند و ابتدای امر رومیها خود باعمال صنعتی نمیپرداختند و هنرمندان یونانی را بکار میگرفتند لکن بتدریج در میان ایشان هم اهل صنعت و هنر پیدا شدند و مخصوصاً معمارهای قابل داشته‌اند. رومیهای قدیم پسرهای خود را فقط ورزش و زراعت و آداب مذهبی می‌آموختند و در خانواده‌های معتبر اگر از این حد تجاوز میکردند همینقدر بود که حروف الف با و ارقام را بشناسند و اما تربیت دخترها منحصر بود برشتن و بافتن لکن بعد از فتوحات ملتفت شدند که این اندازه تربیت و تعلیم کفایت نمیکند لهذا بعضی از مردم یونان در روم مکاتب دایر کرده باطفال خواندن و نوشتن و حساب و نحو و صرف و موسیقی می‌آموختند و اغنیای روم از اسرای یونانی برای اولاد خود لله و معلم میگرفتند. بعضی از دانشمندان هم در روم بجوانان رومی تدریس فلسفه و علم بلاغت نمودند ولی مجلس سنا از این امر اندیشناک شد و اشخاص مزبور را اخراج کرد و آموختن علم بلاغت ممنوع گردید. اما بزودی در میان خانواده‌های بابضاعت رسم شد که جوانان خودرا بمدارس یونانی که در شهر آتن[۱۶] و جزیرهٔ ردس[۱۷] دایر بود بفرستند و باینواسطه بلاغت و فلسفهٔ یونانی نزد رومیان شیوع یافت. هرچند رومیان بنا بر مسطورات فوق آداب و صنایع و هنرهای یونانیان را قبول کرده و در هر امر تقلید ایشانرا نمودند مهعذا در باب موسیقی و رقص چندان پیروی رسم یونانی را نکردند و اشتغال باین فنون را شایستهٔ مردمان دینشان ندانسته لایق اشخاص مقلد و مسخره پنداشتند.

( تغییر اخلاق رومیها ) رفتار رومیان قدیم همه مبنی بر این بود که هرچه آبا و اجداد ایشان میکرده همان کار را باید بکنند و تمام عمر ایشان بکار و جنگ و صرفه‌جوئی و امساک مبگذشت و بنابرین زندگانی یکسان صعب خالی از نشاط و فرحی داشتند. آنچه در نظرشان مرغوب و پسندیده بود قناعت و صرفه‌جوئی و متانت و مناعت بود. منتهای همت ایشان این بود که سردار با قساوت و امیر با مناعتی باشند و بطور روستائی و دهقانی زندگی کنند و مطابق همین اعتقاد از رجال قدیم خود با کمال اعجاب حکایتها میکردند از قبیل قصهٔ سنسیناتوس که سابقاً مذکور شده و حکایتیکه ذیلا نقل می‌نمائیم:

میگفتند سردار موسوم به کوریوس دانتاتوس[۱۸] بعد از آنکه سامنیتها را مغلوب کرد آن طائفه نزد او سفرا فرستادند که او را بالنسبه بخود بر سر شفقت آورند. چون بحضور او رفتند سردار با شهامت روی نشیمنی چوبی نشسته کاسه‌ای چوبی در پیش داشت و مشغول خوردن شلغم پخته بود. فرستادگان سامنیت مبلغی پول طلا باو تقدیم کردند نپذیرفت و گفت من خوشتر دارم بر صاحبان سیم و زر فرمانروا باشم تا اینکه خود صاحب سیم و زر باشم.

اما بعد از آنکه رومیها فتوحات کردند و وضع سایر مردم را دیدند آداب اجداد خود را شاق و ناهموار دانستند و بزندگانی با تنوع مرفه مایل شدند و اسباب تجمل و تنعم فراهم آوردند. سرداران رومی مقداری از طلا و نقره و جواهر و نفایسی که در ممالک یونانی جمع شده بود بروم بردند و هنگامی که در مشرق توقف داشتند مثل سلاطین و با آن حشمت و جلال حرکت میکردند و چون بروم میرفتند همان عادات و رفتار را شایع و متداول مینمودند و چون ناگهان از فقر بثروت رسیده بودند در نمایش اموال خود اصرار داشتند و ضیافتها و مهمانیهای سنگین پرمخارج مینمودند و بنابرین بزرگان روم مقید بودند باینکه تمول و مکنت زیاد داشته باشند ولی برای تحصیل این مکنت مقید باختیار طریق صحیح نشدند و باینواسطه ظلم وغارت و چپاول و تقلب و امثال این اعمال ناشایسته رائج گردید.

از جمله تفنن‌ها و تفریحات رومیان این بود که در میدانهای بازی غلامهای خود را بمحاربهٔ با یکدیگر یا با وحوش و سباع وامیداشتند یا اینکه سباع را در میدان رها میکردند و شکارچیان آزموده را بقتل آنها مأمور میساختند و اتفاق افتاده که در یک مورد متجاوز از شصت پلنگ بطریق مذکور بهلاکت رسانیده‌اند و اما جنگ غلامان[۱۹] که عادتی بود که رومیها ظاهرا از مردم اتروسک اخذ نموده بعد شرح آن خواهد آمد.

زنهای رومی در قدیم‌الایام از خانه بیرون نمی‌آمدند و مراقب خدمتکاران خود بودند و بهترین تمجیدی که دربارهٔ زنی میخواستند بکنند این بود که بگویند همیشه در خانه بسر میبرد و مشغول رشتن میباشد. شوهرها بر زنها اختیار تام داشتند و می‌توانستند دربارهٔ آنها محاکمه کنند و حکم بقتل ایشان دهند. حق طلاق دادن هم داشتند لکن اجرای این حق شایع نبود.

بعد از فتوحات نسوان رومی هم تغییر وضع دادند. از خانه‌ها بیرون آمدند و سوار عراده شدند و به تئاتر و تماشاگاه رفتند و باجرای آداب مذهی خارجی از قبیل آداب ایزیس[۲۰] ربة‌النوع مصری یا سیبل ربة‌النوع آسیای صغیر پرداختند. جهل و بیکاری ایشان کمافی‌السابق باقی بود اما آزادتر شدند و نوعی از مزاوجت هم مرسوم شد که زن بکلی در تحت اختیار شوهر نباشد و اگر یکی از زوجین بخواهد از دیگری منفصل شود بتواند و بعبارة اخری طلاق معمول شد و در میان اغنیا خیلی شایع گردید تا آنجا که در مأئه اول قبل از میلاد مزاوجت را وصلتی موقتی پنداشتند چنانکه بسیار اتفاق افتاده که یک مرد چهار یا پنج زن داشته باشد و حتی دیده شده که مردی زن خود را طلاق داده و بمزاوجت یکی از دوستان خویش درآورده است.

تفاوتی که در احوال مردم روم واقع شد نزد همه پسندیده نبود و بعضی با این وضع مخالفت میکردند و عیب‌جوئی مینمودند از جمله کاتن[۲۱] باینواسطه معروف است که در حفظ رسوم اجدادی کوشش بسیار داشته و سرگذشت او خالی از غرابتی نیست.

( سرگذشت کاتن ) این مرد در سنه ۲۳۲ در یکی از بلاد کوچک لاسیوم متولد شده. خانوادهٔ او ملّاح و دهقان بودند و خود او هم در ابتدای عمر مشغول زراعته بوده. در سن هفده حسب‌الرسم سپاهی شد و جزء لشکری که با انیبال محاربه میکرد داخل گردید و بواسطهٔ شجاعت و حسن بیان و تحمل ریاضت طرف توجه شد. همیشه پیاده راه میرفت و هرگز شراب نمیخورد. در محاربات از جای خود بهیچوجه منحرف نمیشد و ضربات سخت میزد و هیاهو میکرد و برای ترسانیدن حریف چهرهٔ خویش را دهشتناک مینمود. چون بسر منزل خود برمیگشت باز بدهقانی مشغول میشد. در صحرا در تابستان برهنه بود و زمستان فقط یک قبا میپوشید و در خوراک با غلامان خود شریک و همراه میشد و چون خوب تقریر و بیان میکرد هر وقت همسایه‌های او در روم با کسی مرافعه داشتند از جانب ایشان وکالت قبول میکرد و بمرافعه میپرداخت تا اینکه یکی از اعبان که با او همسابه بود ملتفت احوال او شده تشویق کرد که بروم برود و معروف شود. چنین کرد و مردم او را برای مناصب دولتی انتخاب کردند از جمله وقتیکه سیپیون بافریقا لشکر کشیده بود کاتن صندوقدار او شد و در آنجا ملاحظه کرد که سردار بلشکریان زیاد پول میدهد. مطلب را باو اظهار کرد و گفت این خلاف رسم قدماست. سیپیون جواب داد من صندوقدری باین باریک‌بینی لازم ندارم. کاتن با او عداوت پیدا کرد و چون بروم بازگشت حکایت کرد که سیپیون پول دولت را تبذیر میکند و بعیاشی خود مشغول است. باری بعدها بحکومت جزیرهٔ ساردنی[۲۲] مأمور گردید و آنوقت عادت بر این جاری شده بود که حاکم هرچه میخواست از مردم میگرفت و هرجا میرفت جمع کثیری از دوستان و خدام و اجزا همراه خود میبرد و اهل ولایت میبایست تحمل مخارج آن جماعت را بنمایند. کاتن این ترتیب را معمول ننمود. از مردم هیچ‌چیز قبول نکرد و هرجا میخواست برود پیاده میرفت و فقط یک نوکر همراه داشت که لباس با اشیاء لازمه را با او حمل کند. سابقاُ در نزد رومیها رسم بود که نسوان نباید جواهر بزنند و سوار عراده شوند. وقتیکه کانن کنسول شد مردم از مجلس ملی خواهش کردند این قانون را منسوخ نماید. چنین شد اما کاتن جد و جهد بسیار کرد که آن قانون برقرار بماند و از جملهٔ حرفهای او در آن موقع این بود که گفت تمام مردهای دنیا صاحب اختیار زنهای خود میباشند ما رومیها که صاحب اختیار تمام مردم هستیم میخواهیم در تحت حکم زنهای خویش باشیم.

کاتن سفری بفرمانفرمائی لشکر اسپانیا رفت و چهارصد قلعه گرفته خراب کرد و هرچه بدست آورد مبان سپاهیان تقسیم نمود و برای خود سهمی قرار نداد بلکه اسب خویش را هم فروخت که برای دولت خرج زیاد نتراشد.

از یونانیها تنفر داشت و میگفت هروقت ادبیات و کتب این جماعت میان ما منتشر شود کار ما خراب خواهد شد و با آنکه یونانی میدانست در سفری که بیونان کرد هرگز به آن زبان تکلم ننمود. وقتی یونانیها با دولت روم گفتگوئی داشتند سه نفر از بزرگان فلاسفهٔ خود را محض صورت دادن کار بروم فرستادند و ایشان در اجتماعات عمومی رومیان نطقها میکردند و مردم از روی میل و توجه گوش میدادند از جمله روزی یکی از آنها در باب ظلم و عدل تحقیق میکرد ضمناً گفت قدرت و عظمت روم مبنی بر ظلم است و رومیان بواسطهٔ ظلم بصاحب‌اختیاری دنیا رسیده‌اند. کاتن چون از این حرفها مطلع شد بمجلس سنا گفت باید این اشخاص را که چنین تقریر و بیان خوب دارند و گفته‌های خود را بر مردم واضح و مسلم میسازند کارشان را زود انجام داد تا بروند و خیالات جوانان ما را فاسد و مشوب ننمایند.

در مراجعت از اسپانیا بواسطهٔ خدماتیکه کرده بود برای او اسباب تشریفات نصرت فراهم آوردند و این بالاترین مقامی بود که برای یک نفر از اهل روم ممکن بود حاصل شود و غالباً کسیکه باین شرافت نائل میگردید زیردست دیگری نمیشد اما کاتن محض خدمت بوطن رعایت این امر را نکرده در جنگهای انطیوکوس تابع سیپیون گردید.

بنا بر قیدی که کاتن بصرفه‌جوئی و حفظ رسوم قدیمه داشت چنانکه سابقاً ذکر شد با سیپیون افریقائی و آسیائی عداوت میورزید و اسباب فراهم آورد که از افریقائی حساب و صورت خزائن انطوکیوس را مطالبه نمودند. او دفتر و حساب را بمجالس سنا برده پاره کرده و گفت قبیح است که آدمی را که چهارصد کرور بخزانهٔ دولت نفع رسانیده برای حساب هشت کرور توهین نمایند لکن کاتن از خیال خود منصرف نشده واداشت آن سردار را متهم کردند باینکه از پادشاه سوریه پول گرفته و با او مصالحه کرده است. روزی که این مرافعه طرح شده بود سیپیون بمدعیان و عموم مردم که حضور داشتند خطاب کرده گفت در چنین روزی بود که من انیبال و کارتاژیان را مغلوب نمودم. درین روز مرافعه و محاکمه جایز نیست بیائید با من به کاپیتل برویم و شکر خداوندان را بجا آوریم و شما هم دعا کنید خداوندان همیشه سردارانی مثل من بشما عطا نمایند. مردم روم از شنیدن این کلمات تغییر حال داده و تبعیت او را نمودند و از خیال محاکمهٔ او منصرف شدند اما سیپیون چون دید مدعیان او درصدد توهین و آزار او میباشند از شهر روم مهاجرت نمود و کاتن با برادر او یعنی سیپیون آسیائی نیز همین قسم رفتار کرد و سبب شد که دولت روم اموال او را ضبط نمود. باری چون کاتن در امور سختی و دقت فوق‌العاده داشت ده سال بعد از رسیدن بمقام کنسولی برتبهٔ سانسور منتخب شد و از آنجائیکه در این شغل و منصب کارهای نمایان کرده همچنان بلقب سانسور باقی مانده چنانکه در هر مورد او را کاتن سانسور میخوانند. بسیاری از اعضاء مجلس سنا را بجرم اینکه تجمل و جلال اختیار کرده بودند از عضویت انداخت. برای اسباب زینت مالیات گزاف بست. خانه‌هائیرا که در کوچه پیش آمده بود خراب کرد. آبهائی را که بزرگان برای مشروب ساختن بخانه و باغهای خود می‌بردند برگردانید و از این قبیل اعمال بقدری صورت داد که مردم روم برای او مجسمه برپا کردند و در پای آن نوشتند ( این مجسمه برای کاتن ساخته شده بواسطهٔ اینکه در ایام سانسور خود روم را که از فساد اخلاق رو بخرابی میرفت مجدداً بلند کرد و ترقی داد ).

چون کاتن بزرگان را متهم میکرد باینکه مال دولت را صرف تجمل خود مینمایند بسیاری از ایشان با او دشمن شدند و مکرر او را مقصر کردند اما مردم حامی او بودند و نمیگذاشتند آسیبی باو برسد. کان بسرپرستی زوجه و اولاد خود نیز کمال قید را داشت. پسر خویش را شخصاً تربیت کرد و صرف و نحو و قوانین ملکی و سواری وشنا و علم جنگ باو آموخت و برای او مخصوصاً کتابی در اعمال و رشادتهای رومیان قدیم نوشت. همچنین رساله‌ای در علم فلاحت تصنیف نموده است.

اعتقاد کاتن این بود که هر فردی مکلف است باینکه تحصیل ثروت کند و متمول شود. کنیز و غلام بقیمت نازل میخرید و چون پیر میشدند و از کار میافتادند برای ابنکه نفقه ندهد آنها را میفروخت و میگفت گاوهای پیر و آهن‌پاره‌های کهنه و غلامان فرتوت را باید بفروش رسانید و خانه‌دار صحیح آنست که همواره بایع باشد نه مشتری. خلاصه کاتن فرد کامل و نمونهٔ صحیح رومیان قدیم بود که باید در زراعت و محاربه خوب از عهده برآیند و در راه وطن جان‌فشانی کنند. هم بخود سخت بگیرند هم بدیگران و امین و صرفه‌جو و خسیس باشند.


  1. Atrium
  2. Peuntes lar
  3. Tunique
  4. Togo
  5. Zeus
  6. Jupiter
  7. Apolion
  8. Castor
  9. Pollux
  10. Sérapis
  11. Cybèle
  12. Cappadoce
  13. Bellone
  14. Plaute
  15. Térance
  16. Athènes
  17. Rhodes
  18. Curius Dentatus
  19. Combat des gladiateurs
  20. Isis
  21. Caton
  22. Sardaigne