تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/مشیرالدوله و بحران

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
مشیرالدوله و بحران

۴۱- مشیرالدوله و بحران:

اشاره کردیم که مشیرالدوله پیرنیا دولت را معرفی کرد. و نیز میدانیم که شاه نیر بسفر رفت.

مطالب مهمی در جریان است:

دولت انگلیس مدتی است اقساط «موراتوریوم» یعنی وجوه استهلاکی قروض دولت را که بعنوان استمهال ماه‌بماه بخود دولت میپرداختند از محل گمرکات جنوب برداشت کرده و بدولت نپرداخته بود ـ ولی اینک بانک شاهنشاهی حاضر شده است بدولت جدید بپردازد ـ و نیز صحبت از قرضه‌ایست که گویا امریکائیها قصد دارند بدولت بدهند.

امتیاز نفت شمال در میان است، و تازه آغاز بحث و انتقاد و سوء نیت و خیال چرچر مداخل‌چیان در کار است.

بنابراین شکی نیست که مشیرالدوله مرد این میدان نیست، اینست یادداشتی که روزنامهٔ «نوبهار» در شماره اول صفحه ۱۵ تحت عنوان مسائل جاریه مینویسد:

«کابینهٔ آقای مشیرالدوله یک اتحاد و ائتلافی را از تمام نمایندگان تقاضا نمود انتخاب یک کمیسیون دوازده‌نفری را از سه دسته اصلاح‌طلب و اقلیت (سوسیالیت‌ها و رفقای ائتلافی آنها) و بیطرف که تازه تشکیل شده بود برای شور در قضایای مملکتی و موافقت عمومی مجلس با دولت تقاضا کرده و از طرف نمایندگان پذیرفته شد.

این ائتلاف غیرطبیعی و تظاهراتی که در ضمن آن از طرف دستجات میشد حزب اصلاح‌طلب را ضعیف نموده و حملات جراید که چندی ترک شده بود از نو شروع گردید و بالاخره قیافهٔ مجلس بصورت بسیار بدی تبدیل یافت و عاقبت منجر بضعف دولت و کناره‌جوئی آقای مشیرالدوله گردید.

قیافهٔ جدید و هیئت متحده:

بمحض حدوث بحران وقایعی در مملکت رویداد که مجلس ناچار شد دوباره یک قیافهٔ جدی بخود بگیرد و آن عبارت بود از شکست قوای دولتی در آذربایجان در برابر اکراد و سمیتقو و هجوم الوار و زلقیها بنواحی بروجرد و ملایر و محلات و خمین و عراق و غارت قراء و حتی شهرهای آن نواحی[۱] و این قضایا بنمایندگان حق نمیداد که ساکت نشسته و نماشاچی منظرهٔ کشتی‌گیری و زورآزمائی خطبا و لیدرهای مجلس شوند. این بود که یک جماعت چهل‌وهشت‌نفری از میان سه دسته اصلاح‌طلب و اقلیت و مستقل و منفرد جدا شده و در یک جلسه مذاکرات کرده و متحد شده تصمیم گرفتند که باسرع اوقات یا آقای مشیرالدوله را که پس از کناره‌جوئی حاضر برای کار شده و دوباره در نتیجهٔ حملات جراید و متینگ توپخانه و سایر قضا یا بکلی مستنکف شده بودند راضی کرده و یا رئیس دیگری برای دولت انتخاب کنند.

بالاخره قوام‌السلطنه باکثریت چهل و هشت نفر هیئت متحده و دوازده نفر بیطرف و عده‌ای منفرد بریاست دولت انتخاب شده و بشاه اطلاع داده شد».

در شکم ایجاز فوق حکایاتی است ـ و آن چنین است که گذشته از اغراض خارجی آقای وزیر جنگ نیز بوسیلهٔ حکومت نظامی بجان جراید افتاده و آنها را اذیت میکرده است. انبار غله را ضبط کرده و مالیات غیرمستقیم و خالصجات را نیز توسط خدایارخان تحت نظر میگیرد ـ براثر این حرکات فرخی مدیر طوفان و جمعی دیگر از روزنامه‌نویسان و آزادیخواهان جوان در سفارت روس و شاهزاده عبدالعظیم بست مینشیند و الغـای حکومت نظامی و اجرای قانون اساسی را خواستار میشوند.

مرحوم مشیرالدوله درین مورد اقدامی میکند که بالنتیجه جمعی از احرار در مجلس برای همین تقاضاها متحصن میگردند.

حسین مکی در این مورد چنین مینویسد:

این اقدامات ظاهراً در سردار سپه اثر کرد و شب ۲۱ رجب عده‌ای از علما و روضه‌خوانها را بمنزل خود دعوت نموده شرحی در باب خدمات خود بیان کرد و در خاتمه اظهارات خویش گفت حال که عده‌ای مفسده‌جو نمیگذارند که من برای کشور کار کنم استعفا خواهم داد.

روز ۲۲ رجب هم رتشتین نماینده سیاسی دولت شوروی با سردار سپه ملاقات نمود برای الغای حکومت نظامی و رفع تضییقات مردم و سردار سپه بمشار الیه وعدهٔ صریح داد که بزودی حکومت نظامی ملغی خواهد شد.

ولی سردار سپه برای شانه خالی کردن از زیر بار قولی که بسفیر روس در مورد الغای حکومت نظامی داده بود پی بهانه میگشت و منتظر بود که انقلابی در شهر ایجاد شود و آنرا دستاویز قرار دهد و حکومت نظامی همچنان استوار برجای خود بماند.

روز ۱۲ شعبان در محله کلیمیها نزاع مهمی بین یهودیها و مسلمانها برخاست باین معنی که سه نفر مسلمان در حین عبور از محلهٔ کلیمیها در حالیکه با یکدیگر مشغول صحبت بودند یکنفر یهودی بآنها اهانت مینماید و مسلمانها با وی مشغول نزاع میشوند، یهودی هم کمک میخواهد فوراً عده‌ای یهودی بسر آن سه نفر میریزند رفته‌رفته عدهٔ مسلمانها زیاد میشود و کلیمیها هم زیاد میشوند و هنگامه‌ای بر پا میگردد، مردم هم از محلات تهران با چوب و چماق به محله کلیمیها میریزند پاسبان دخالت میکند ولی از عهده بر نمیاید بالاخره عده‌ای در حدود دویست نفر قزاق بانجا فرستاده غائله رفع میگردد.

این موضوع بهانه‌ای بدست سردار سپه داد که اگر حکومت نظامی ملغی شود امنیت از مردم سلب خواهد گردید و حاضر نشد که حکومت نظامی ملغی شود. در ضمن سردار سپه روز ۱۶ شعبان سردار معظم (تیمور تاش) را بسفارت روس میفرستد که با زبان ملایمی متحصنین را از تحصن خارج نماید ولی موفق نمیشود زیرا هر چه بفرخی و یمن‌السلطنه و دیگران اصرار مینماید و وعده میدهد آنها حاضر نمیشوند و قضیه بصورت اولیه باقی میماند.

تزلزل کابینه

بر اثر این وقایع و تحریکاتی که سردار سپه برای ایجاد یک بحران طولانی بمنظور اشغال پست ریاست وزرائی خود مینمود کابینهٔ مرحوم مشیرالدوله دچار تزلزل شد و در جلسهٔ خصوصی مجلس هم دوسه نفر از نمایندگان از رئیس‌الوزراء سؤال کردند که میگویند اعلیحضرت احمدشاه مقدار زیادی از جواهرات سلطنتی را با خود باروپا برده است در صورت تحقق این امر رئیس‌الوزراء مسئول خواهد بود، مرحوم مشیرالدوله هم جواب داد بهتر اینست که کمسیونی از طرف مجلس و دولت برای رسیدگی معین شود تا حقیقت امر معلوم گردد بالاخره پس از مذاکرات زیاد در اطراف این مسئله کمسیونی مرکب از مرحوم سید محمدرضای مساوات که از احرار معروف تهران بود و شیخ اسداللّه و شاهزادهٔ شهاب‌الدوله و ارباب کیخسرو نمایندهٔ زردشتیان ایران و مفتاح‌الملک و مرآت‌الممالک از وزارت دارائی تشکیل میشود، پس از چندین جلسه معلوم میشود که این خبر عاری از حقیقت بوده و شاه کوچکترین چیزی از جواهرات سلطنتی را با خود نبرده و هیاهوی برخی از نمایندگان و عده‌ای از مردم بر اثر تحریکات مفسدین بوده است که برای بدنام کردن احمد شاه و تزلزل کابینه اصرار داشته‌اند.

روز ۱۸ شعبان ضیاءالواعظین در قرائت‌خانه جمهور (یک قرائت‌خانه‌ای که جنبهٔ سیاسی داشت باین اسم در تهران دائر بود) بر ضد دولت و مجلس و شاه سخنرانی کرده مردم را بانقلاب بر علیه دولت دعوت نمود.

انتشاراتی هم در شهر داده بودند که احمدشاه از سلطنت ایران استعفا داده است و روزنامه ستاره ایران هم که طرفدار سردار سپه بود چند سطری ترجمه از روزنامهٔ انگلیسی مبنی بر خیال استعفای شاه ایران ترجمه نموده بود و مقصود تمام هیاهو و جاروجنجال‌ها آن بود که مشیرالدوله استعفا بدهد و سردار سپه زمام اختیار و ریاست وزرائی را بدست بیاورد ولی در این موقع نمایندهٔ دولت شوروی با سردار سپه موافق نبود و انگلیسها هم بیطرفی نشان داده و طوری از وی حمایت نمیکردند که موجب سوء ظن همسایه شمالی واقع شود.

خلاصه کابینه بحال تزلزل باقی بود و سردار سپه برای جلب نظر متحصنین سفارت روس روز ۱۹ شعبان شخصاً بسفارت روس رفته مدتی با فرخی و سایر متحصنین مذاکره نمود و قولهایی بانها داد که تقاضای شما را انجام خواهم داد، بعداً قرار شد متحصنین درخواستهای خودشان را بنویسند و نزد سردار سپه بفرستند ولی روز ۲۱ شعبان سردار سپه کاغذی بانها نوشت که مخالف مذاکراتی بود که قبلا با آنها بعمل آورده بود زیرا نوشته بود که بدواً شما از سفارت خارج شوید تا بعد بمطالب حقهٔ شما رسیدگی شود، متحصنین هم قبول نکردند ولی، مابین متحصنین در سفارت نزاع در گرفت و شیرازه جمعیت آنها بهم خورد و عده ای از آن‌جا خارج شدند.

روز ۲۲ شعبان ۱۳۴۰ قمری برابر سی‌ام حمل ۱۳۰۱ خورشیدی در صحن وزارت دادگستری هیاهوئی برپا شد باین معنی که سیدی که نامش سید نصراللّه بود با یک خورجین بالای درختی رفته شروع به نطق و داد و فریاد کرد و کم کم مردم اطراف وی جمع شدند. ابتدا سید خرابی شهر تهران را پیش کشید و خود را وکیل محله چاله‌میدان معرفی نمود و بنای بدگوئی را برئیس‌الوزراء گذاشته سپس موضوع تنظیف آن محله را بمیان آورده برای نمونه کثافات جنوب شهر را از خرجین بیرون آورد و یک گربهٔ مرده‌ای که همراه داشت پس از قدری نمایش بصحن دادگستری پرتاب کرده گفت من بعوض آنکه بسفارت روس متحصن شوم در این وزارت‌خانه میمانم تا تکلیف کابینه معلوم شود.

پاسبانها هر چه خواستند او را با زبان ملایم پائین بیاورند موفق نشدند و سید به پاسبانها میگفت من مثل رئیس‌الوزاء وجیه‌المله ترسو نیستم و مردم هم از وی حمایت میکردند و او حرف خودش را میزد.

این تظاهرات کاملا میرسانید که منظور از این عملیات تحریک افکار عمومی بر علیه کابینه میباشد و مقصود اینست که مشیرالدوله استعفا نماید. همچنین در سایر نقاط تهران نیز تظاهراتی از طرف هواخواهان سردار سپه بوقوع میپیوست که از مجموع آنها استنباط میشد سردار سپه باطناً آنها را تحریک و ترغیب بمخالفت با مشیرالدوله و سقوط کابینه نموده است و از نطق‌هائی هم که برله او ایراد میشد کاملا تائید مینمود که سردار سپه موجبات تزلزل و سقوط کابینه را فراهم مینماید تا زمینه برای ریاست وزرائی خود آماده کند.

تحصن آزادیخواهان در مجلس شورای ملی

گفته شد که سردار سپه در همه جا نفوذ و قدرت خود را توسعه داده تسمه از گردهٔ همه کشیده بود و هر کار میخواست بدون اندک ملاحظه‌ای از قانون انجام میداد و هر کس بر علیه او اقداماتی مینمود فوراً مورد مواخذه قرار میگرفت.

رفته‌رفته این عملیات برای عناصر حساس و آزادیخواه خطرناک شده ارکان آزادی آنها معرض تهدید دیکتاتوربازی و خودمختاری واقع گردید.

جرائد مخالف هم جرأت اظهار عقیده و اعتراض شدید نداشتند و اغلب آنها در توقیف بودند، مرحوم مشیرالدوله هم از جریان امور ناراضی بود و مایل نبود سردار سپه اینطور اعمال نفوذ نماید ولی نمیتوانست کاری کند و شاه و ولیعهد هم در اروپا بودند و سردار سپه بیست‌ودوسه نفر در مجلس طرفدار پیدا کرده بود.

بالاخره عده‌ای در حدود شصت و یا هفتاد نفر از آزادیخواهان و معاریف تصیمم گرفتند که بمجلس شورای ملی رفته تحصن اختیار نمایند.

این تصمیم عملی شد و روز ۲۰ شعبان ۱۳۴۰ قمری نامبرده بقیادت و سرپرستی آقایان موسوی‌زاده یزدی مدیر رورنامه پیکار، یمن‌السلطنه، یمین‌الملک، سیدمهدی نبوی و دیگران بمجلس ریخته پس از نطقهای مهیج اجرای قانون اساسی را خواستار شدند و سپس در مجلس تحصن اختیار نمودند.

این عده همچنان در تحصن بودند و مدتی هم از این مقدمه گذشت تا اینکه از طرف سردار سپه نقشهٔ کشیده شد و محرمانه بعضی از آنها را بوسیله پول و از برخی دیگر ملاقاتهائی بعمل آمد و بآنها وعده‌هائی داده شد که اگر دست از مخالفت بردارند بآنها کمک و مساعدت‌های زیادی خواهد شد و آنها را مجبور کردند که در مجلس بین متحصنین اختلاف و نفاق ایجاد کنند و آنها را بجان یکدیگر بیاندازند تا خودشان خسته گشته و از مجلس و تحصن خارج شوند. این نقشه عملی شد و بین آزادیخواهان نزاع در گرفت. مصلحین قوم محرمانه برئیس‌الوزرا و رئیس مجلس چگونگی را گزارش دادند بالاخره شب قبل از استعفای کابینه، مرحوم مشیرالدوله عده‌ای از آنها را که عبارت از آقای موسوی‌زاده و یمن‌السلطنه و یمین‌الملک و آقای سیدمهدی نبوی بودند بمنزل خود محرمانه احضار میکند و میگوید من فردا استعفا خواهم کرد و وسیله خروج شما را بطرز آبرومندی بوسیلهٔ کابینه قوام‌السلطنه که نامزد این پست است فراهم مینمایم و بالاخره همین قسم هم از تحصن خارج شدند باین معنی که پس از چند روز که از تشکیل کابینه قوام‌السلطنه گذشت روزی بمجلس آمده و کاغذی رسمی برئیس مجلس نوشت که قانون اساسی را اجرا و منظور متحصنین را تامین نماید.

عصر روز ۲۶ شعبان ۱۳۴۰ قمری در قرائت‌خانه جمهور بنابر معمول سخنرانی بود، ضیاءالواعظین که سمت نمایندگی مجلس را داشت بر علیه مشیرالدوله و تقریباً بر له سردار سپه سخنرانی میکند، ولی مجدالاسلام‌نامی از مشیرالدوله دفاع و بسردار سپه بدگوئی میکند، بالنتیجه کار از مناقشه بمشاجره و زدوخورد میکشد و پاسبانان در قضایا مداخله میکنند. ناگهان جمعیت قرائت‌خانه که در حدود صد نفر بودند بنابر توطئه قبلی بطرف مجلس حرکت مینمایند. مستحفظین مجلس از بیم اغتشاش در مجلس را می‌بندند. سید نصراللّه که در صحن وزارت دادگستری هم سابقهٔ بالای درخت رفتن داشت، پشت در مجلس شروع به نطق میکند و بالاخره اولتیماتوم میدهد که اگر تا پنجدقیقه دیگر در مجلس باز نشود بسفارت روس پناهنده خواهیم شد، فوراً در باز میشود مردم بداخل مجلس میریزند و پس از تظاهرات و نطقهایی که بر علیه کابینه مرحوم مشیرالدوله ایراد میشود از مجلس خارج میگردند.

این تظاهرات ظاهراً بنظر میرسد که ساده و طبیعی و خالی از شایبه سیاسی باشد و عدهٔ نامبرده با مشیرالدوله مخالف و با سردار سپه موافق باشند ولی باطن امر این بود که سردار سپه میخواست بمرحوم مشیر الدوله بفهماند که اگر رئیس‌الوزراء و رئیس مجلس مردم را بر علیه او تشویق بتحصن در مجلس میکنند، سردار سپه هم عاجز نیست که مردم را بر علیه کابینه و مجلس بشوراند.

(این عقیده مورخ «مکی» است و ما اطلاعی داریم که دست سفارت شوروی نیز در این قضایا بمناسبت تحمیل عضوی بکابینه دخالت داشته است).

تظاهرات در مسجد

از روز دوم ماه رمضان که معمولا مردم برای گذرانیدن وقت در مسجد شاه تهران و مسجد سپهسالار جدید جمع میشدند عده‌ای از موقع استفاده کرده میخواستند که در مسجدشاه نطقهائی بر علیه کابینه ایراد نمایند ولی پاسبانان مواظب بودند و جدا در قضیه دخالت کرده و هر کس صحبت میکرد فوراً جلب و بکلانتری فرستاده میشد تا اینکه روز هفتم ماه رمضان در مسجد سپهسالار جدید سردار منتصر ... که جزء طرفداران سردارسپه بودند گویا بر علیه مشیرالدوله میخواستند سخنرانی کرده و تظاهراتی بنمایند ولی مردم موضوع را دریافته هوهو و صلوات از اطراف بلند میشود و نمیگذارند که حتی یک کلمه حرف آنها را کسی بشنود.

دو روز قبل از این واقعه یعنی پنجم رمضان آقای مؤتمن‌الملک (رئیس مجلس) بدواً به متحصنین مجلس میگوید که در عملیات خودشان تظاهرات نکنند خواهش مینماید که متحصنین صبر نمایند تا چند روز دیگر که رئیس‌الوزراء استعفا میدهد مطالب آنها را با رئیس‌الوزراء جدید قطع و حل و فصل نماید.

استعفای مشیر الدوله

روز دهم ماه رمضان ۱۳۴۰ قمری برابر هیجدهم ثور ۱۳۰۱ خورشیدی ناگهان کابینهٔ مشیرالدوله سقوط میکند ورئیس‌الوزراء استعفای خود را تلگرافاً بعرض احمدشاه میرساند. سردار سپه هم بدون آنکه سمتی داشته باشد کلیهٔ معاونین وزارتخانها را احضار میکند و بآنها امر میکند کمافی‌السابق مشغول کار باشند و گزارش امور را بوی اطلاع دهند و خودش هم شب بمجلس میرود!

علت استعفا

روزنامهٔ حقیقت شرحی از اختلاس‌های سردار اعتماد رئیس قورخانه را در روزنامه خود مینویسد و نسبت ببعضی افسران که از موقعیت خود سوء استفاده کرده بودند اعتراض مینماید، اینموضوع بگوشهٔ قبای سردارسپه برمیخورد و ازرئیس‌الوزرا تقاضای توقیف روزنامه نامبرده را مینماید، مرحوم مشیرالدوله هم قبول نمیکند. سردار سپه هم ابتدا به وسیلهٔ سالار نظام و در دفعه ثانی به‌وسیله محمودآقا حاکم نظامی تهران به مشیرالدوله پیغام میدهد که: یا روزنامه حقیقت را توقیف کنید یا میسپارم که دیگر بدربار راهتان ندهند.

با این ترتیب مرحوم مشیرالدوله هم چاره‌ای جز استعفا بخاطرش نمیرسد و کابینه با این کیفیت سقوط مینماید.

☆ ☆ ☆

مجلس استعفای مشیرالدوله را قبول نکرد و آخرین تدبیری که مشیرالدوله برای رفع تحریکات و ایجاد قدرت دولت بخاطرش رسید این بود که در غیبت شاه و ولیعهد از مجلس مدد بخواهد.

نمایندگان هر سه فریق نیز بمشارالیه قول موافقت دادند و روز ۲۱ شعبان لایحه‌ای بمجلس تقدیم و تقاضا کرد مجلس بوسیله انتخاب کمسیونی از هر سه دسته اکثریت ـ بیطرف ـ اقلیت با وی مساعدت نماید.

مقام محترم مجلس مقدس شورای ملی شیدالله ارکانه

در بدو تشکیل کابینه حاضر در مجلس اظهار کردم که دولت همان پروگرام مصوب مجلس را تعقیب و مواد آن را متدرجاً بموقع اجرا خواهد گذاشت و در این مدت دو ماه و اندی سعی دولت مصروف بهمین مطلب بوده است. در این طریق از طرف دولت اقداماتی بعمل آمده است که در موقع خود پس از بدست آمدن نتیجه قطعی بعرض مجلس شورای ملی میرسد. همچنین در باب اصلاح ادارات چه بوسیله جلب مستخدمین خارجی که دولت مشغول تهیه کردن موجبات آن میباشد و چه بوسیله تقلیل بودجه در حدود اعتبارات مصوبه و پیشنهاد لوایح قانونی بمجلس اقدامات مقتضیه را کرده و بعضی مسائل در دست اقدام است از قبیل بودجه عایدات و لایحه راجعه بخالصجات انتقالی و غیره که نتیجه آن بمجلس قریبا عرضه خواهد شد تعقیب مسئله امتیاز نفت شمال و اقدامات مقتضیه در باز کردن بازارهای تجارتی برای امتعه داخلی و مسئله ترانزیت و تهیه وسائل حمل و نقل و مطالعات لازمه برای بستن مقاولات تجارتی مسائلی است که در باب آنها اقدام کرده و امیدوار است که با مساعدت دول مربوطه موفقیت حاصل شود. بنابر آنچه در فوق گفته شد خط مشی دولت معین بوده و اگر مقتضیات خاصی نبود تصدیع نمایندگان محترم لازم نمی‌آمد ولی اوضاع عمومی و لزوم اصلاحات اساسی داخلی در مملکت، ملاحظه فقر عمومی ملاحظه بیکاری و پریشانی ملاحظه تعقیب اصلاحات شروع شده و تعیین مقدرات مملکت در آتیه اتخاذ خط مشی ثابت‌تری را فعلا الزام مینماید. البته مؤثرترین عامل اصلاحات عام‌المنفعه است. این مقصود نیز میسر نخواهد شد مگر بوسیله وحدت نظر که مابین مجلس شورای ملی و دولت حاصل شده و هر دو هادی افکار عمومی گردند بنابراین لازم‌ترین چیزی که بنظر می‌آید تعیین و تعقیب خط مشی واحدی است مابین مجلس و دولت. البته محتاج بذکر نیست که با اوضاع فعلی اتخاذ خط مشی معروضه باید با مطالعه و با سنجش وسائل موجوده مملکتی و در نظر گرفتن مصالح عمومی باشد. نباید فراموش کرد که خوب و بد مملکت متوجه همه بوده و در مسئولیت پیش‌آمدها همه شریک و سهیم میباشیم برای اینکه دولت بتواند در مسائل مهمه مملکتی با ملاحظه اوضاع کنونی تصمیمات مقتضی اتخاذ بکند لازم است این خط مشی با موافقت نمایندگان محترم اتخاذ و تعقیب گردد و چون لازم است که برای پیش‌بینی آتیه در رؤس مسائل مملکتی و در جریانهای فعلی اطراف کار سنجیده شده و مطالعات عمیقه از طرفین بعمل آید لهذا مطابق اصل «۳۴» قانون اساسی از مجلس شورای ملی تقاضا میشود که کمیسیونی مرکب از دوازده نفر نمایندگان محترم انتخاب بشود که با دولت داخل مطالعه و تبادل شده خط مشی آتیه مملکت و تهیه موجبات اصلاحات لازمه با سنجیدن اطراف کار معین گردد که پس از تبادل نظر و تصویب سایر نمایندگان محترم بموقع اجرا گذارده شده و موجبات وحدت عملیات مجلس شورای ملی و دولت بیش از پیش فراهم آید.مشیرالدوله ـ رئیس‌الوزراء

در نتیجه کمیسیونی اززعمای مجلس از هر فراکسیون گرد آمده و با سردار سپه و مشیرالدوله ملاقاتهایی کردند و سردار سپه چند بار در کمیسیون حاضر شد و در خصوص توهینی که برئیس‌الوزرا کرده بود از ایشان جویا شدند و مشارالیه انکار کرده گفت من چنان پیغامی نداده‌ام و سوء تفاهم شده است. من پیغام دادم که «اگر جراید هتاکی کنند ما را بدربار راه نخواهند داد!»

نمایندگان با مشیرالدوله ملاقات کردند و هرچه خواستند رفع کدورت و تأثر از ایشان بشود میسر نگشت و باستعفای خود باقی ماند و خبر استعفا را بشاه تلگرافاً اطلاع داد.

این وقایع در سومین ماه تشکیل دولت مشیرالدوله در اواسط برج ثور ۱۳۰۱ واقع شده است و و در همین تاریخ از طرف شاه تلگرافاتی به مؤتمن‌الملک و خود مشیرالدوله و سردار سپه مخابره میشود و از تمام آنها عقیدهٔ مجلس را پرسیده و از رئیس مجلس استمزاج مینماید.

بالاخره باز هم مجلس رأی اعتماد قطعی خود را به مشیرالدوله اظهار و شب ۱۶ رمضان مطابق ۴۵ ثور در جلسه خصوصی در اینکه باید این رأی را بشاه اطلاع دهند موافقت حاصل گردید و روز بعد ۲۵ ثور تمایل مجلس بشاه مخابره شد و روز پنجشنبه ۲۱ رمضان تلگراف از طرف احمدشاه مخابره گردید:

جناب اشرف مشیرالدوله ـ رئیس‌الوزراء

مراتب اعتماد من نسبت بشما محتاج باظهار و بیان نیست بطوریکه در تلگراف سابق گفته بودم اظهار کناره‌جوئی شما موجب کمال تأسف و نگرانی بوده احساسات مجلس شورای ملی هم که تلگرافاً اظهار کرده‌اند نظریات مرا تأیید مینماید تصور میکنم وظیفه مخصوصی که در دولت‌خواهی دارید مقتضی است بدون تأمل از استعفای خودتان صرف نظر نموده و جداً بادای تکالیف خدمت بمملکت مداومت نمائید امیدوارم انشاء اللّه با مساعدتی که از طرف مجلس شورای ملی مشهود است کاملا باجرای مصالح مملکت و موجبات عمومی موفق باشید.شاه

مشیرالدوله بعد از وصول این تلگراف و اصرار نمایندگان که بخوبی بمنویات سردار سپه پی برده و حاضر بکناره‌جوئی مشیرالدوله نبودند برای قبول زمامداری حاضر شد ـ لیکن نتوانست با وزیر جنک کنار بیاید و ظاهراً بهانه‌ای که وزیر جنک داشت عدم توافق با تعیین وزرا بود و این از عجایب است که یک وزیر بعد از استعفای رئیس دولت بر سر کار باقی بماند و حتی در تعیین افراد دولت با رئیس‌الوزرای بعد چون و چرا کند!

باری این حرکات بار دیگر مشیرالدولهٔ بیچاره را وادار باستعفا کرد و روز دیگر خبر کناره‌جوئی آنمرد پاک و عالیمقام نمایندگان مجلس را قرع سمع داد!


  1. معروف است که الوار در این نواحی گردوی کال را از درخت چیده با پوست گاز میزدند و میگفتند: آلیش گه ـ و لرها آشیان لکلک را با جوجه‌های آنحیوان روی سر نهاده در بازار میگردانیده و جار میزده‌اند که: آی بلبل باغی با خانمونش!