تاریخ طبرستان/مقدمه ناشر
مقدمۀ ناشر
متن فارسی کتاب تاریخ طبرستان که خلاصۀ ترجمۀ انگلیسی آن در سال ۱۹۰۵ میلادی بتوسّط استاد مرحوم ادوارد براون انتشار یافته و از آن زمان در میان اهل ادب و تتبّع شهرتی فراوان پیدا کرده تاکنون بطبع نرسیده بود و با اینکه از مدّتها قبل از مرحوم براون جماعتی از خاورشناسان باهمیّت این کتاب پی برده و در باب آن مقالاتی نوشته و از آن استخراجاتی بدست داده بودند هیچکس بچاپ آن مبادرت نورزیده و این نسخۀ نفیس که مندرجات گرانبهای آنرا مؤلّفین بعد غالباً بغارت برده و تألیفات خود را در باب طبرستان بر آن اساس بنا نهادهاند همچنان از دسترس عامّه دور مانده بود. شاید علّت این امر یکی اشکال تصحیح کتاب بوده است از جهت اشتمال آن بر اشعار و عبارات عربی فراوان و اعلام و انشاء بالنّسبه غیر مأنوس آن دیگر اغتشاش و خرابی نسخههای موجود از آن کتاب.
همین دو اشکال انتشار این کتاب را بتوسّط نگارنده سالها بتأخیر انداخت و با اینکه نسخۀ حاضر شده هنوز چنانکه باید کامل نیست و مواضع چندی از آن همچنان مجهول و غیر مفهوم مانده باز تا آنجا که مقدور بوده است در تصحیح و تنقیح آن سعی بعمل آمده و بسیاری از مشکلات آن با مقابله و مراجعۀ بمتون دیگر حلّ و توضیح شده است و در این کار ناشر ناچیز بیش از همه مدیون عنایت و خبرت استاد علاّمۀ بزرگوار حضرت آقای محمّد قزوینی مدّ ظلّه است که در مقابلۀ نسخههای موجود با یکدیگر و تصحیح مواضع مغلوط و نامفهوم آن بنگارنده مساعدتهای گرانبها کرده و در این مورد نیز مثل بسیاری موارد دیگر این بنده را مرهون الطاف و مراحم ذیقیمت خود فرمودهاند. ادای سپاس از چنین وجود ذیجود و طلب سعادت و عزّت برای چنین استاد ارجمندی که در راه خدمت بعلم و حقیقت از تحمّل هیچ مشقّتی پروا ندارند فرض ذمّۀ من و عموم کسانی است که بزبان فارسی و ادبیّات شیوای آن علاقهمندند و از شاهکارهای دلربای آن که تاریخ طبرستان حاضر یکی از آنهاست تمتّع میبرند.
آنچه را که در باب مؤلّف کتاب و تاریخ او گفتنی باشد نگارنده بتفصیل در مقدّمۀ جلد دوّم که عنقریب منتشر خواهد شد آورد و حواشی و تعلیقات مربوط بهر دو جلد را نیز که بدون آنها بسیاری از قسمتهای کتاب نامفهوم خواهد ماند در آخر مجلّد دوّم بچاپ خواهد رساند. در مقدّمۀ این جلد فقط بشناساندن نسخه هائی از این کتاب که ما آنها را اساس طبع قرار دادهایم و ذکر مجملی از مقدار موجود از کتاب تاریخ طبرستان و مقدار مفقود از آن اکتفا مینمائیم و تفصیل کلیّۀ این قبیل مطالب را برای مقدّمۀ جلد دوّم میگذاریم.
۱ - نسخههای معمولی
از کتاب تاریخ طبرستان تألیف محمّد بن حسن بن اسفندیار نسخههای متعدّد چه در ایران چه در کتابخانههای عمومی فرنگستان موجود است امّا بدبختانه کلیّۀ این نسخهها تا آنجا که نگارنده توانسته است بداند ناقص و مغشوشاند و تاریخ کتابت هیچیک از آنها غیر از نسخۀ الف که اصحّ و اکمل نسخههای معلوم تاریخ طبرستان است مقدّم بر ۱۰۰۰ هجری نیست.
گذشته از نسخههای الف و ب که تفصیل حال آنها در ذیل بیاید کلیّۀ نسخه های دیگر تاریخ طبرستان که یا در زیر دست نگارنده بوده و یا آنها را اجمالاً مطالعه کرده و یا مشخّصات آنها را در فهرستها خوانده است بآن میماند که همه از یک اصل متفرّع گشته و جمعا از روی یک نسخۀ مغلوط ناقص استنساخ شده باشند.
مشخّصات این سلسله از نسخهها بدون آنکه داخل در شرح جزئیّات شویم چنین است:
۱ – سقطات آنها چنانکه در پاورقیهای این جلد و جلد بعد همه جا اشاره کردهایم بسیار زیاد است، در جلد اوّل یعنی جلد حاضر اکثر اشعار و عبارات عربی حذف شده و از عبارات فارسی متن نیز غالبا سطرها افتاده است، در جلد دوّم (شامل قسم دوّم و سوّم کتاب) قسمتهای ساقط بسیار زیاد است و گاهی مقدار آنها بچندین صفحۀ بزرگ میرسد. قسم دوّم از تمام نسخهها حتّی از الف نیز افتاده و دیگران بتفصیلی که خواهیم گفت با جمع متفرّقاتی از این طرف و آن طرف قسم دوّمی برای این کتاب ساختهاند امّا از قسم سوّم آنچه در سلسله نسخههاى متّحدالشّكل غير از الف و ب موجود هست مجموعاً از ۲۰ صفحۀ متن ما تجاوز نميكند در صورتيكه مقدار موجود در الف كه در اين قسمتها از ب نيز كاملتر است بر ۱۴۰ صفحه بالغ است.
۲ – در جميع اين نسخهها كه ب نيز در اين مورد مانند آنهاست پس از ختم قسم اوّل كه آخر جلد حاضر است قسمتى است بعنوان «قسم دوّم» و عنوان آن اين است: «در ابتداى دولت آل وشمگير و آل بویه و مدّت استيلاى ايشان بر طبرستان». اين قسمت بتمامى از نسخۀ الف افتاده يعنى نسخۀ ب با اينكه مؤلف مسلّما تاريخ ايّام استيلاى آل وشمگير و آل بويه را بر طبرستان نوشته بوده[۱] اين تفصيلات را ندارد و از وضع نسخه نيز معلوم ميشود كه از نسخهاى كه كاتب الف در دست داشته افتاده بوده است.
بتفصيلى كه در مقدّمه و حواشى جلد دوّم نوشتهايم اين قسمت كه بعنوان «قسم دوّم» در ساير نسخهها بغير از الف هست و برابر با ۳۲ صفحه از متن ما ميشود بهيچوجه از مؤلّف اصلى تاريخ طبرستان نيست و دلايل اين مدّعى را از اختصار مطلب و شيوههاى انشاء مختلف و اغلاط تاريخى بسيار فاحش و استنساخ هر قسمت از آنها بعين عبارت از كتابهاى معلومى در آنجا يادآور شدهايم. اين قسم دوّم را خوانندهاى بخيال خود براى پر كردن جاى خالى قسمت مفقوده از كتاب تاريخ طبرستان از اينجا و آنجا التقاط نموده و بوضع ناخوشى بهم پيوسته و بدون هيچگونه تصريحى در ميان اين كتاب گنجانده است. جاى بسيار تأسّف است كه يكى از قسمتهاى دلكش تاريخ محمّد بن حسن بن اسفنديار يعنى قسمت مربوط بآل بويه و آل زيار و ابتداى تاريخ آل باوند بكلّى از دست رفته است و عجب اين است كه تاكنون هيچكس پى باين مطلب مهمّ نبرده و همه معلومات ناقص مغلوطى را كه در نسخههاى معمولى تاريخ طبرستان در اين موضوعها هست از مؤلّف اصلى دانسته و با همان اغلاط واضح بنام او نقل كرده اند. ما براى آنكه رشتۀ تاريخ پيوسته بماند با آنكه علم باصلى نبودن اين «قسم دوّم» پيدا كردهايم و در نسخۀ الف هم چنانكه گفتيم از آن اثرى نيست باز آنرا عيناً در اوّل جلد دوّم بطبع رساندهايم و در پائين صفحات اشاره كردهايم كه هر قطعه از اين قسمت از کجا گرفته شده است و اغلاط تاریخی آن را نیز در پاورقیها و حواشی آخر کتاب خاطر نشان نمودهایم.
۳ – در عموم نسخههای موجود از تاریخ طبرستان بغیر از الف در ذیل احوال قابوس بن وشمگیر آنجا که صحبت از چند فقره از مکاتبات او با معاصرینش بمیان میآید (ص ۱۴۲ ببعد از همین جلد) اغتشاش بزرگی در مراسلات عربی که بعضی از قابوس و بعضی دیگر از دیگران است رخ داده باین معنی که کاتب آن نسخۀ اساسی که جمیع نسخ موجود از تاریخ طبرستان (بغیر از الف) از روی آن یا از روی یکدیگر نوشته شده مراسلات عربی را درهم کرده و ندانسته قسمتهائی از یک نوشته را بدون ارتباط بنوشتههای دیگر پیوسته است مثلاً عبارت یزدادی که در تعریف بلاغت شمسالمعالی است (ص ۱۴۲ سطر ۱۱ از همین جلد) در آن نسخهها چنین است: «و انا اقول بلسان مطلق انّ احداً لم یسمع کلاماً باللّغة العربیّة مثل رسائل قابوس فی الفصاحة و الوجازة طالعة علی جنابه الّرفیع... الخ» که تا کلمۀ الوجازه از عبارت یزدادی است ولی از کلمۀ «طالعة» ببعد جزء مراسلۀ جوابیّۀ ابواسحاق صابی است (ص ۱۴۵ سطر ۱۸ از کلمۀ ۶ ببعد) که ناسخ آنرا بدنبال عبارت یزدادی چسبانده و بقیّۀ عبارت یزدادی را بجای آنچه از صابی در اینجا آورده است در دنبال قسمت اوّل مراسلۀ جوابیّۀ او نهاده است بهمین شکل قسمتی از مراسلۀ جوابیّۀ صاحب بن عبّاد را بشمس المعالی در دنبال قسمتی از جواب صابی در ذیل همین عنوان «سخن یزدادی» جا داده. خوشبختانه در الف این اغتشاش نیست و ما متن را برطبق آن چاپ کردیم و در پائین صفحات کیفیّت این اختلال وضع نسخههای دیگر را چون فایدهای بر آن مترتّب نمیدیدیم یادآور نشدیم.
۴ – جمیع نسخ تاریخ طبرستان بغیر از الف با اینکه مؤلّف خود در صفحۀ ۸۲ تصریح میکند که در سال ۶۱۳ بنوشتن تاریخ خود مشغول بوده ذیل وقایع را تا حدود ۷۵۰ کشاندهاند. البتّه شبههای نیست که تاریخ محمّد بن حسن بن اسفندیار بانقراض آل باوند و قتل ملک رستم بن اردشیر بن حسن که در ۶۰۶ اتّفاق افتاده و مؤلّف در صفحۀ اوّل کتاب خود بآن اشاره مینماید منتهی میشده چه غرض اصلی مؤلّف از نوشتن تاریخ طبرستان چنانکه خود تصریح نموده شرح ایّام آل باوند بوده است از ابتدای ملک ایشان تا انجام کار آن سلسله. وقایع بعد از قتل رستم بن اردشیر بن حسن را تا سال ۷۵۰ که در این نسخهها هست و در الف نیست باز دیگران بر این کتاب افزودهاند و شاید آن هم کار همان کسی باشد که قسم دوّم گمشدۀ کتاب اصلی را از پیش خود درست کرده و در آن گنجانده است.
در سال ۱۳۰۳ که نسخۀ الف بدست نگارنده افتاد دیدم که آن علاوهبر تاریخ محمّد بن حسن بن اسفندیار شامل نسخۀ نایاب تاریخ رویان تألیف مولانا اولیاءاللّه آملی نیز هست و این کتاب نیز که ما از وجود آن فقط از طریق تاریخ طبرستان سیّد ظهیرالدّین مرعشی خبر داشتیم و تصوّر میرفت که از دست رفته بدست آمد و پس مطالعۀ آن و مقایسۀ خاتمۀ آن کتاب با خاتمۀ نسخههای معمولی تاریخ محمّد بن حسن بن اسفندیار قطع شد که قسمت الحاقی تاریخ طبرستان تقریباً بعینها همان قسمت آخر تاریخ رویان اولیاءاللّه آملی است و الحاقکننده برای آنکه ذیل وقایع را تا سال ۷۵۰ که سال قتل شاه غازی فخرالدّوله حسن آخرین ملوک مازندران است بیاورد این قسمت را از تاریخ اولیاءاللّه برداشته و بآخر تاریخ محمّد بن حسن بن اسفندیار ملحق ساخته است.
چون تاریخ اولیاءاللّه بطبع رسیده[۲] مقایسۀ قسمت آخر آن با ذیلهای موجود در نسخههای معمولی تاریخ طبرستان کاری آسان است و هرکس میتواند با این عمل بصحّت این نکته پی ببرد.
۵ – از آنجا که تاریخ کتابت عموم نسخههای معروف از تاریخ طبرستان بغیر از الف همه نسبةً جدید است اغلاط و تحریفات آنها از حدّ شماره بیرون است. اگر نسخۀ الف در دست نبود علاوه بر مفقود ماندن بسیاری از اشعار و عبارات و قسمتهای کثیری از اصل کتاب که در نسخههای دیگر نیست نه فهم صورت صحیح این اغلاط و تحریفات میسّر میشد نه درک اختلال وضع کتاب و سقطات آن.
کلیّۀ خاورشناسانی که تاکنون با کتاب محمّد بن حسن بن اسفندیار سروکار داشته با نسخههائی از قبیل همین سلسله نسخههائی که وصف کردیم کار کردهاند. ترجمۀ خلاصه مانند مرحوم براوان نیز مبتنی بر همین گونه نسخهها بوده است.
از این طایفه نسخهها قریب ده نسخه را نگارنده دیده و در دست داشته است یکی نسخۀ ج که ملکی خود اوست و ابتدا بمرحوم رضا قلیخان هدایت متعلّق بوده و در بعضی از حواشی آن یادداشتهائی بخطّ آن مرحوم باقیست دیگر نسخههای متعلّق بجناب آقای اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی و حضرت دانشمند امجد آقای تقوی رئیس دیوان عالی کشور مدّ ظلّهما و نسخ مدرسۀ سپهسالار طهران و کتابخانۀ ملّی و موزۀ باستانشناسی و نسخۀ مقابلهشده با نسخ آقای حاج حسین آقا ملک و کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار و کتابخانۀ مجلس که بتوسّط دوست فاضل عزیز نگارنده آقای مدرّس رضوی فراهم آمده و ایشان آنرا برای انجام این خدمت از راه لطف بنگارنده سپردهاند و چند نسخۀ دیگر که دیده شده. امّا همۀ این نسخ صرف نظر از تاریخ کتابت که در همۀ آنها چنانکه گوشزد شد از ۱۰۰۰ هجری جلوتر نیست گوئی عین یکدیگرند و هرجا که غلطی یا تحریفی در متن باشد یا سقطی دیده شود هیچیک را در رفع اشکال بر دیگری امتیازی نیست.
۲ – نسخۀ الف
این نسخه که تاریخ انجام تحریر جلد اوّل آن ماه صفر و جلد دوّم آن ماه ربیعالاوّل ۹۷۸ هجری است نسخهایست در ۱۵۱ ورق بقطع بزرگ ۳۰ × ۲۲ سانتیمتر و هر صفحۀ آن شامل ۲۵ سطر است. نسخۀ تاریخ رویان اولیاءاللّه آملی نیز چنانکه اشاره شد بهمین قطع و خطّ سابقاً ضمیمۀ این نسخه بوده ولی بعدها آنرا از این نسخه جدا کردهاند و حالیّه نمیدانم که آن کجاست و در تصرّف کیست.
مجموع این دو نسخۀ نفیس ابتدا ملک آقای تقی کیانی مازندرانی (معتصمالملک) از دوستان نگارنده بوده و ایشان لطفاً آنرا در حدود سال ۱۳۰۳ شمسی مدّتی باینجانب بامانت سپردند و در همان ایّام از آن استفادههای بسیار شد.
درست نمیدانم بچه کیفیّت این مجموعه دست بدست گشت تا آنکه آن (باستثنای قسمت تاریخ رویان که جدا شده) بتصرّف آقای محمّد رمضانی مدیر با همّت کتابخانۀ خاور آمد و ایشان آنرا برای آنکه کار چاپ تاریخ طبرستان که سالها در تهیّۀ وسايل آن بوديم فراهم آيد باختيار نگارنده گذاشتند و آن همانست كه ما آنرا بنسخۀ الف نشان كردهايم.
اين نسخه با اينكه اقدم و اكمل نسخ ماست باز چندان درست و مضبوط نيست مخصوصاً هرجا كه پاى شعر يا عبارت عربى در كار مىآيد آن نيز مانند ساير نسخ بسيار خراب و محرّف است امّا فضل آن بر ديگر نسخ آنست كه كاتب آن هرچه را زير دست داشته ظاهراً بعين صورت نقل كرده و هيچ شعر يا عبارت عربى را با آنكه معنى و صورت صحيح آنرا در نيافته برخلاف نسخ ديگر نينداخته است و همين مسئله ما را موفّق كرد كه با مراجعه بمتون ديگر و بزحمت حدس و قياس غالب آنها را تا آنجا كه ممكن بوده است تصحيح كنيم و آثار بسيار نفيسى از ادبيّات عربى متعلّق بگويندگان ايرانى يا راجع بايران را كه در هيچ جاى ديگر نميتوان آنها را يافت احيا نمائيم. از اين لحاظ نسخۀ الف از گرانبهاترين گنجينههاست و نسخ ديگر كليّۀ اين فوايد را فاقدند. يك مراجعه بصفحات ۴۴، ۶۲، ۶۴، ۶۵، ۶۶، ۶۷، ۹۵، ۹۸، ۱۰۲-۱۰۵، ۱۲۶-۱۲۸، ۱۴۹، ۱۶۲، ۱۶۵، ۱۶۹، ۱۷۸-۱۸۱، ۱۸۲، ۱۹۹-۲۰۱، ۲۰۴، ۲۱۲-۲۱۳، ۲۱۵-۲۲۴، ۲۲۵-۲۲۸-۲۲۸، ۲۳۲-۲۳۴، ۲۴۱، ۲۴۲، ۲۴۵، ۳۵۷، ۲۵۸ - ۲۵۹، ۲۶۰-۲۷۰، ۲۷۲، ۲۷۶، ۲۷۷-۲۷۰، ۲۸۵ كه ما در ذيل آنها كسرى ساير نسخ را نسبت بنسخۀ الف بدست دادهايم ثابت ميكند كه كتّاب و ناسخين سهلانگار چه جنايتى در مثله كردن اين كتاب روا داشته و چه فوايدى را از آن حذف نموده بودهاند و اين غير از قسمتهاى بسيار بزرگ مهمّى است از قسم سوّم كتاب كه فقط در الف هست و نسخههاى ديگر آنها را ندارند. تفصيل اين مبحث را در مقدّمۀ جلد دوّم خواهيم نوشت.
با اين احوال باز بدبختانه نسخۀ الف هم تمام و كامل نيست چه علاوهبر تمام قسم دوّم و قسمتى از ابتداى قسم سوّم آنكه گم شده و مواضعى از آنكه سفيد مانده و آخر دو قسم اوّل و سوّم آنكه ابتر است از ابتداى كتاب نيز قسمتى افتاده و اين قسمت چنانكه از مطالعۀ نسخ ديگر برمىآيد مشتمل بوده است بر تمام مقدّمۀ مؤلّف و ابتداى باب اوّل از قسم اوّل يعنى اوايل ترجمۀ نامۀ تنسر و سخنان ابنالمقفّع باین معنی که نسخۀ الف از عبارت: الی المواضع العلیّه در اواسط سطر ۵ صفحۀ ۱۳ از متن چاپی ما بشرحیکه در ذیل آن صفحه اشاره کردهایم شروع میشود و ماقبل آنرا که از روی نسخ دیگر برداشتهایم ندارد.
این سقط نیز باعث تأسف است چه با دست نداشتن بمقدّمۀ اصلی مؤلّف تشخیص طرح او در نوشتن این کتاب و تقسیمبندی که او برای انجام این طرح پیش خود کرده بوده امروز برای ما مشکل است. تقسیمی که ما در صفحۀ ۸ آنرا از روی سایر نسخ نقل نمودهایم و برحسب آن باید کتاب بچهار قسم منقسم شود بدلایلی از خود مؤلّف نیست و در آنجا نیز بایستی تصرّفی از دیگران وارد شده باشد.
در طیّ همین جلد که بانتهای کار سادات علوی بر طبرستان انجام مییابد مؤلّف چندبار از مجلّدات آیندۀ کتاب خود گفتگو میکند و از همین اشارات میتوان دانست که او خود کتاب خویش را بچه نحو تقسیمبندی نموده بوده است. در صفحات ۱۴۰ و ۱۴۲ چنانکه سابقاً هم یادآوری کردیم گفتگو از مجلّد دوّم کتاب است و وعده میدهد که احوال آل زیار را در این مجلّد بتفصیل براند پس مجلّد یا قسم دوّم کتاب محمّد بن حسن بن اسفندیار بتفصیلی که در همین مقدّمۀ موجود هم هست احوال آل زیار را متضمّن بوده لابدّ با مطالبی دیگر شاید احوال آل بویه و استیلای غزنویان و سلاجقه بر طبرستان و این همان مجلّدی است که بدست نیست و بجای آن در نسخهها بغیر از الف التقاطاتی از کتب دیگران نهاده شده است.
در صفحۀ ۱۴۱-۱۴۲ مؤلّف میگوید: «باوندان عهد ما که حاکم و ملوک بودند و ذکر نسب و حال ولایت ایشان انشاءاللّه تعالی در 'قسم آخر برود».
و در صفحۀ ۱۱۵ گفته: «در مجلد سوم حقوق نعمت و تربیت او (یعی حسامالدّوله اردشیر بن حسن) سلطان طغرل را بوقت آنکه قزل ارسلان او را بقلعه داشت شرح برود انشاءاللّه تعالی وحده».[۳]
از این اشارات چنین برمیآید که اوّلاً احوال ملوک باوند معاصرین مؤلّف در جزء آخرین قسم یا مجلّد این کتاب قرار داشته و کتاب باحوال ایشان همچنانکه در صفحۀ اوّل نیز خاطرنشان کرده خاتمه مییافته است ثانیاً احوال اصفهبد حسامالدّوله ابوالحسن اردشیر بن حسن (۵۶۷-۶۰۲) مخدوم و منعم مؤلّف و ما قبل آخرین پادشاه دودمان آل باوند که چهار سال بعد از او برافتادهاند در مجلّد سوّم کتاب بوده و چون کتاب تاریخ محمّد بن حسن اسفندیار هم باحوال حسامالدّوله اردشیر و پسرش رستم که در ۶۰۶ کشته شده ختم میشود پس مسلّم میشود که کتاب او سه مجلّد بیشتر نداشته و غرض او از قسم آخر که مخصوص تاریخ آل باوند بوده همین مجلد سیوم است، گذشته از این در هیچ جای کتاب اشارهای بجلد یا قسم چهارمی نیست و اساساً چون رشتۀ مطالبی که او بتقریر و تشریح آنها خود را موظّف کرده بوده بهمان مجلّد سوّم انجام یافته است دیگر نگاشتن جلد چهارمی لزوم پیدا نمیکرده است.
اینکه مقدّمۀ نسخههای غیر از الف یعنی مقدّمهای که ما همان را از ناچاری چاپ کردهایم شامل قسم چهارمی نیز هست در باب: «استیلای آل باوند دوّم نوبت تا آخر دولت ایشان» خود دلیلی است بر تصرّف دیگران در تقسیمبندی اصلی مؤلّف چه علاوهبر آنکه بشرح مذکور در فوق مؤلّف کتاب خود را در سه مجلّد نگاشته بوده موضوع این قسم چهارم یعنی تاریخ نوبت اخیر استیلای آل باوند بر مازندران تا آخر دولت ایشان نمیتوانسته است منظور محمّد بن حسن بن اسفندیار باشد باین دلیل که آخرین نوبت استیلای آل باوند در حدود ۶۳۵ بتوسط حسامالدّوله اردشیر بن کینخوار از بازماندگان آل باوند قدیم شروع گردیده و آخرین ایشان همان فخر الدّوله حسن است که در ۷۵۰ کشته شده و شرح احوال این مدّت از تاریخ ملوک باوندی همانهاست که در نسخههای معمولی تاریخ طبرستان آنها را دیگران از کتاب اولیاء اللّه برداشته و بآخر نسخۀ محمّد بن حسن بن اسفندیار ملحق ساختهاند و تصرّفی هم که در تقسیمبندی مقدّمه شده ظاهراً برای رساندن این منظور بوده است که نسخههای تاریخ طبرستان از این قسمت هم که بآن عنوان «قسم چهارم» دادهاند خالی نباشد.
در نسخۀ الف در اکثر مواضع عنوانهای مطالب و فصول نیست و گاهی جای آنها در این نسخه سفید است. ما برای روشن شدن مطلب آنها را از نسخ دیگر برداشتیم امّا اطمینانی نیست که اختیار این عنوانها اصلاً از جانب مؤلّف اصلی صورت گرفته باشد و ظاهراً این کار را یکی از خوانندگان کرده و آن عنوانها را بتناسب مطالب بعد اختیار نمودهاست مثلاً در صفحهٔ ۱۸۹ در عنوان: «حکایت فتنهٔ مردم رستمدار» کلمهٔ رستمدار نسبت بعصر مؤلّف اصلی مستحدث و استعمال این نام بجای رویان جدید است، نه در کتب پیش از عهد محمّد بن حسن بن اسفندیار از آن اثری دیده میشود نه در سراسر تاریخ طبرستان او و همین امر میفهماند که این عنوان و نظایر آن از مؤلّف اصلی نیست. نسخهٔ الف در پارهٔ قسمتها مغشوش است و قطعی است که قسمتهائی از آن افتاده و چون در این مواضع سایر نسخ نیز ناقصند رفع این اغتشاشها و جبر این کسرها بهیچوجه میسّر نشد و متن همچنان مغشوش و ناقص ماند. بیشتر این قسمتها راجع است بایّام دعوت ناصر کبیر و حسن بن قاسم داعی صغیر که در این مواضع الف از جمیع نسخ دیگر کاملتر و مفصّلتر است. باوجوداین شبههای نیست که در صفحات ۲۷۷ و ۲۸۰ تا ۲۸۵ از متن چاپی ما اختلالی در نسخه رخ داده و علاوه بر عدم انتظام مطالب مقداری نیز از شرح حوادث افتادهاست امّا چون برای یافتن صورت صحیح آن راهی در دست نبود ما متن را عیناً برطبق نسخهٔ الف طبع کردیم و در ذیل صفحات تا آنجا که معلوم بود باین وضع مختلّ اشاره نمودیم.
۳ - نسخهٔ ب
امّا نسخهٔ ب که تاریخ انجام تحریر آن روز جمعه بیستم شهر جمادی الثّانیهٔ سال ۱۰۰۳ هجری و بعد از الف اقدم نسخههائی است که ما در دست داشتیم نسخهایست بقطع ۳۳ × ۲۱ سانتیمتر شامل ۱۵۰ ورق و هرصفحهٔ آن ۱۹ سطر دارد امّا تمام اوراق آن بیک قدمت نیست بلکه یک جزء بالنّسبه بزرگی از آن را که ساقط بوده بخطّی جدیدتر نوشته و باین وضع آن نسخه را مکمّل ساختهاند. این نسخه با نسخهٔ خطّی تاریخ طبرستان و رویان تألیف سیّد ظهیرالدّین مرعشی که بهمان قطع ولی بخطّی دیگر است در یکجا جلد شده.
نسخهٔ ب ابتدا ملک نگارنده بود و حالیّه بدوست دانشمند کریم آقای سعید نفیسی متعلّق است و سالهاست که ایشان آنرا لطفاً برای استفاده در اختیار نگارنده گذاشتهاند نسخهٔ ب حدّ وسط ما بین نسخهٔ الف و نسخههای معمولی تاریخ طبرستان است باین معنی که نه بصحّت و قدمت و تمامی الف است و نه بخرابی و جدّت و نقص نسخههای معمولی. فضل آن بر نسخههای معمولی تاریخ طبرستان از لحاظ مندرجات بآن است که از قسمت مهمّی از سقطات آنها مبرّاست مخصوصاً در قسم سوّم که قسم یا مجلّد آخر کتاب باشد بغیر از الف از تمام نسخههای مشهور و معمولی تاریخ طبرستان کاملتر است و مقداری از اشعار و عبارات عربی را در قسم اوّل که نسخههای دیگر سوای الف ندارند دارد و ضبط آن نیز بصحّت نزدیکتر است امّا در مقابل این نسخه نیز بر همان عیوب و تصرّفات که در تاریخ طبرستان وارد شده مشتمل است، هم قسم دوّم آن مثل قسم دوّم موجود در نسخههای دیگر بجز الف الحاقی است و هم همان خللهائی را که در پس و پیش شدن مطالب در نسخههای دیگر وجود دارد و بآنها اشاره کردیم متضمّن است گذشته از اینها قسمت مهمّ اشعار و عبارات عربی را که در الف هست ندارد و در قسم سوّم با اینکه این نسخه بعد از الف کاملترین نسخههاست کاتب آن شیوهٔ اختصار اختیار نموده و عبارت مؤلّف را با انداختن مطالبی یا آوردن اجمال بیانات او خلاصه کردهاست بطوریکه در این قسمتها ب مثل آنست که نسخهٔ مستقلّ دیگری است ولی مرتبهها ناقصتر از الف و کاملتر از جمیع نسخ دیگر.
بدبختانه غیر از تصرّفی که در این نسخه از بابت مختصر کردن قسمتهای اخیر آن روی داده عیب دیگری نیز پیدا کردهاست و آن چند فقره الحاقاتی است از جانب دیگران بر آنکه مسلّما از مؤلّف اصلی نیست مثل دو حکایتی که در باب عجایب طبرستان در این نسخه آمده و هیچیک از آنها در نسخههای دیگر نیست (رجوع کنید بصفحات ۸۵–۸۶ و ذیل آنها) حکایت اوّل را ما عیناً در میان دو قلاّب در این متن چاپ کردهایم ولی حکایت دوّم را که از عجایب المخلوقات قزوینی منقول بوده و بعلّت تقدّم عصر محمّد بن حسن بن اسفندیار بر مؤلّف عجایب المخلوقات در الحاقی بودن آن شبههای نمیرفت حذف نمودیم.
نسخهٔ ب هم مانند سایر نسخ معمولی تاریخ طبرستان بر همان ذیلی که دنبالهٔ این کتاب را تا حدود سال ۷۵۰ میکشاند و از تاریخ رویان اولیاءاللّه آملی التقاط شده نیز مشتمل است و ترتیب قسمتی از اوراق آن هم چون در نسخهٔ اصلی که کاتب این نسخه در زیر دست داشته مشوّش بوده همچنان بهمان وضع مشوّش استنساخ شده و مطالبی که بهیچوجه بیکدیگر ارتباط ندارند پشت سر هم آمدهاست.
چون ما چه در این جلد چه در جلد دوّم همهجا در زیر صفحات اختلافاتی را که از جهت کم و زیادی ما بین ب و الف و سایر نسخ وجود داشته یادآوری کردهایم دیگر نمودن آنها را در اینجا بیفایده دیدیم. این مقدّمه را عجالةً پس از بیان کلیّات اجمالی فوق ختم میکنیم و تقریر مفصّل را در این خصوص برای مقدّمه و حواشی جلد دوّم میگذاریم.
تجریش خردادماه ۱۳۲۰ شمسی عبّاس اقبال
- ↑ رجوع كنيد بصفحات ۱۴۰ و ۱۴۲ كه در آنجا مؤلّف تفصيل احوال قابوس وشمگير را بمجلّد دوم حواله ميكند.
- ↑ در سال ۱۳۱۳ شمسی در طهران بتوسّط کتابخانۀ اقبال و آقای عبّاس خلیلی.
- ↑ رجوع کنید ایضاً بصفحۀ اوّل که در آنجا مؤلّف آوردن تفصیل قتل شمسالملوک رستم بن اردشیر آخرین ملوک باوندیّه و شرح برافتادن این خاندان را بمجلّد آخر کتاب وعده میدهد.