پرش به محتوا

تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی/فصل ۲۲

از ویکی‌نبشته
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی (۱۳۲۸ خورشیدی) از محمود محمود
فصل بیست و دوم – مسافرت میرزا حسین‌خان آجودانباشی به دربارهای دول اطریش، فرانسه و انگلیس

فصل بیست و دوم

مسافرت میرزا حسین‌خان آجودانباشی به دربارهای دول اطریش، فرانسه و انگلیس

حسین‌خان آجودانباشی در سال ۱۲۵۴ مأمور شد بدربارهای اطریش، فرانسه و انگلیس برود. موضوع ایران مسافرت شکایت از رفتار غیرعادلانهٔ دولت انگلیس بود که در قضیهٔ هرات و افغانستان پیش آمده بود.

این شخص شرح مسافرت خود را نوشته و گزارشات و پیش‌آمدهای این رسالت را مشروعاً در سفرنامهٔ خود ضبط کرده است. من بآن قسمتهائی که مربوط بموضوع ماست در اینجا اشاره خواهم نمود.

میرزا عبدالفتاح گرمرودی که منشی ایشان بوده پس از یک مقدمهٔ مختصر که تقریباً صفحهٔ اول سفرنامهٔ او را اشغال نموده چنین گوید:

«چون بتاریخ ۱۲۵۴ مطابق سال ایت ئیل، عالیجاه رفیعجایگاه، مقرب الخاقان حسین خان آجودانباشی عساکر منصوره و مبشر مشورتخانهٔ دولت قاهره حسب الأمر قدر قدرت سر کار اعلیحضرت قضا قوت شاهنشاهی مأمور بسفارت دول ثلاثهٔ نمسه و انگلیس و فرانسه شدند و بندهٔ درگاه عبدالفتاح گرمرودی که مدتها است از خدام دولت جاوید آیت ابد مدت است در نیابت ایشان مأمور گردید ذهاباً و ایاباً وقایع اتفاقیه را با مجملی از کیفیت اوضاع ربع مسکون و مختصری از چگونگی ولایات کل عالم براً و بحراً ثبت کرده در این نسخه بشرح و بیان آورده به چهار فصل موسوم و بر مقدمه و چهار فصل و خاتمه مرتب نمود...»

میرزا حسین‌خان آجودانباشی در ۲۳ جمادی‌الثانی ۱۲۵۴ از تبریز حرکت نموده از راه طرابوزان و دریای سیاه باستانبول میرود. در راه عمال دولت عثمانی نهایت احترام را دربارهٔ او مبذول میدارند. در استانبول نیز بحضور سلطان عثمانی تشرف حاصل میکند. میرزا عبدالفتاح اتفاقات روزانه را بدقت در همه جا ضبط نموده است. علاوه بر این اسم هر منزل و مسافت بین آنها و وضعیت محل همه را نوشته است. اینک قسمتی از آن که با موضوع مناسبت دارد در اینجا نقل میشود:

«در استانبول وزیر مختار انگلیس مترجم خود را پیش آجودانباشی فرستاده پیغام میدهد هر گاه سفیر ایران عزم شهر لندن کند قبل از آنکه مطالب مستر مکنایل وزیر مختار انگلیس از دولت ایران بعمل آید سفارت او پذیرفته نخواهد شد و اگر بارادهٔ سیاحت برود مختار است و هیچکس ممانعت نخواهد کرد. روز دیگر آجودانباشی کاغذ خوش‌مضمونی بمشارالیه نوشت و خواهش نمود که در هر جا مناسب داند با او ملاقات و بعضی مواد را محاوره نمایند. راضی نشد و جواب کاغذ را بتوسط مترجم پیغام داد. خلاصهٔ سفارش این بود که من از دولت خود مأمور بدخل و تصرف این امور نیستم، البته ایلچی مرا معذور بدارد.[۱]

در شهر وینه یکساعت بعد از ورود، مستشار دولت اطریش از جانب اعلیحضرت امپراطور اعظم و جناب پرنس مترنیخ آمده شرایط خوش‌آمد و احوال‌پرسی بجا آورد روز بعد با پرنس مترنیخ ملاقات نموده، در این بین مشارالیه تفصیلی از بعضی حرکت رکیک و تحریر با شبهه و تشکیک مستر مکنایل بمیان آورده دو سه طغرا اخبار که در فرانسه و انگلیس موافق نوشتجات او باسمه و منتشر نموده بودند بیرون آورد که مضمون همه دلیل بر مراتب بدعهدی و جنگجوئی و بی‌نظامی دولت علیه ایران بوده، در باب مقدمهٔ چاپار و سفر هرات، بسطی داده حقانیت دولت انگلیس را ثابت کرده بودند.

آجودانباشی هم بملاحظهٔ اقتضای وقت کیفیت اوضاع را بر وجه تفصیل از بدو کج‌رفتاری مستر مکنایل و مراتب بدعهدی آنها در باب ندادن وجه از قرار عهد و شرط عهدنامه و برهم زدن بعضی از فصول عهدنامه و مداخله در امور افغانستان بخلاف حق و مراوده با شاهزادگان فراری و تحریک اهالی افغانستان و اطمینان دادن درباره کامران و داستان ترغیب و تحریک و شهادت خلاف بالیوز انگلیس را در باب محمره و اخبار جنگ کردن مکنایل بدون اینکه از جانب دولت علیه ایران نقض عهدی شده باشد و فرستادن جهازات جنگی بسواحل بندرات فارس و ممانعت از آوردن تفنگ ابتیاعی از انگلستان و سبب سفر به سمت هرات و طغیان افاغنه در شرارت و راهزنی بیان ساخت و ماحصل فصول عهدنامهٔ دولتین انگلیس و ایران را هم بترتیب خوانده مضمون آن را حسب‌الواقع حالی نمود. معزی‌الیه همهٔ این فقرات را از روی انصاف تصدیق و چنین صلاح دانست که تفصیل این مراتب را آجودانباشی کماهوحقه بلغات فارسی نوشنه بزبان انگلیسی ترجمه شود تا اینکه هر دو را بلندن فرستاده سر کار امپراطور و من خود نیز مراتب را بطورهای دلنشین قلمی و بدولت انگلیس ارسال و اظهار کنیم و بگوئیم که ایلچی دولت علیه ایران سخنش این و حرفش چنین است که تفصیل را نوشتیم. البته امنای دولت انگلیس بنظر انصاف ملاحظه و معلوم نمایند که در هر باب موافق مضمون عهدنامهٔ مبارکه حق بجانب دولت ایران است و مستر مکنایل بسبب خیالات فاسده و سوءظن میخواهد که بی‌جهة فیمابین دو دولت بزرگ اساس کدورت و عداوت بر پا شود و دولت بهیه انگلیس را در نظر دولت دیگر به بدعهدی و عهدشکنی مشهور سازد، در دوستی ما هرگز باین معنی راضی نخواهیم شد که دولت انگلیس در کل عالم به بدعهدی و عهدشکنی معروف بوده و بحرف واهی و بی‌حساب مکنایل از دوستی قدیم دولت ایران قطع نظر نماید.

الحاصل تا دو روز تحریر این مراتب و ترجمهٔ آن باتمام رسید و با نامهٔ امپراطور و مکتوب جناب پرنس مترنیخ همراه چاپار دولتی نمسه بدولت انگلیس انفاذ شد.

شب دوم نایب ایلچی انگلیس اظهار نمود که چون دولت ما با دولت ایران در مقام دشمنی و لشکرکشی است لهذا از جانب دولت خود مأمورم باینکه شما را از عزیمت لندن ممانعت کنم و بگویم که سفارت شما در دولت ما مقبول و پذیرفته نخواهد شد. آجودانباشی پرسید سبب دشمنی چیست؟ او مضامین تحریرات و تقریرات مستر مکنایل را مذکور ساخت. بعداز آنکه آجودانباشی حقیقت را حسب‌الواقع حالی کرد مشارالیه خود اذعان و تصدیق نموده متعهد شد که حقیقت را بدولت خود عرض کند.

بعد از آنکه کاغذها از وینه بلندن رسید و امنای دولت انگلیس از ورود آجودان‌باشی بآن سرحد استحضار بهم رسانیدند، یکنفر کلنل که منصب سرهنگی داشت از جانب جناب لرد پالمرستون وزیر امور خارجه دولت انگلیس بچاپاری مخفی بوینه آمده در همان منزلی که ما منزل داشتیم منزل نمود و ظاهراً میگفت که من مأمور هندوستانم لکن باطناً، منظور استحظار از مأموریت آجودانباشی بوده است، چنانکه این فقره را یکروز قبل از ورود، جناب پرنس مترنیخ از قرار نوشتهٔ ایلچی خودشان که در لندن بود مستحضر شده بآجودانباشی اخبار کرد.

بعد از ورود، بنای تردد و آمد و شد بمنزل ماها گذاشت. بلطایف‌الحیل میخواست که بلکه مطلبی از اجزای سفارت بفهمد ممکن نشد، الجائاً آجودانباشی را دیدن کرد و بنای صحبت گذاشت اما مأموریت خود را ظاهر نساخت و گفت که راهی بتوسط اقوام و دوستان خود در سر کار وزیر امور خارجه دارم و میتوانم مطالب شما را بآنها حالی کنم. آجودانباشی بی‌ساخته و تزویر بمشارالیه جوابداد که من سربازم، در امورات بجز راستی و صداقت چیزی نمیدانم از مأموریت تو هم خبر دارم بهتر آن است که تو هم که اهل نظامی حیله را بکنار گذاشته آنچه تکلیف و مطمح نظر دولت انگلیس است بیان سازی و بنده هر چه مأموریت بدون کم و کسر آشکار کنم. مشارالیه را مجال کتمان نمانده بمأموریت خود اقرار نمود و گفت اگر در باب افغانستان مأموریت و اجازت از جانب امنای دولت خود داری و میتوانی قراری بدهی سفارت تو در دولت ما پذیرفته و مهماندار تو حاضر و کشتی تعیین شده در نهایت احترام بلندن وارد خواهی شد. آجودانباشی گفت کدام عهد و میثاق و قرار و مدار از عهدنامه مضبوط‌تر و مربوط‌تر خواهد بود که توسط سفرای مختار طرفین منتقل شده و به امضای پادشاهان بزرگی رسیده باشد. اگر چنین قرار عمده اختلاف یابد قرار جدید من چه اعتبار خواهد داشت؟.. و من بجز تهنیت و تعزیب و اظهار رفتار و اوضاع مستر مکنایل و ازدیاد مودت و دوستی مأموریت بتجدید عهدنامهٔ قدیم ندارم اما اگر تکلیف دولت شما را در باب افغانستان دانسته بامنای دولت خود عرض کنم شاید مأموریت تازه بهم رسانم. صراحتاً گفت اگر دولت علیه ایران از تصرف و مداخله در کار آن صفحات در گذشته و آنها را کمافی‌السابق بحال خود واگذارند، دولت ما دو کرور تومان یعنی یک کرور قرض شما را که بدولت روس دارید قبض رسید گرفته میدهد و یک کرور دیگر از نقد و اسباب حربیه بدولت ایران کارسازی میکند. آجودانباشی هر چه خواست در این باب نوشته از او بگیرد او هم در مقابل نوشته از او خواست آجودانباشی جسارت بدادن توشتهٔ مزبور نکرده مراتب را مصحوب فرج‌الله بیک آدم خود بامنای دولت خود عرض کرد و نیز در باب بعضی مواد دیگر پارهٔ تعهدات از جانب دولت خود میکرد. در صورتیکه دولت علیه ایران از افغانستان دست بکشد هر ساله مواجب و تدارک قشون سرحد آذربایجان را ما میدهیم و هر چه معلم و مهندس بخواهید داده میشود. در همه حال آجودانباشی متمسک بعهدنامه شده بمشارالیه جوابداد که امنای دولت علیه ایران امکان ندارد که باین وعده و حرفها قبالهٔ مملکت افغانستان که ملک ایران است بدولت انگیس داده و این بدنامی را تا ابدالدهر بگذارند. همینکه کلنل مزبور مأیوس شد بلندن مراجعت نمود و آجودانباشی مراتب را بطوریکه گذشته بود به جناب پرنس مترنیخ حالی و بیان ساخت. جناب معزی‌الیه بسیار تصدیق کرده و بسرکار امپراطور هم عرض نمود.»[۲]

مؤلف سفرنامه در این جا شرحی مفصل از ترتیب پذیرائی دولت اطریش از سفیر ایران مینویسد که بسیار جالب میباشد.

روز چهارم ورود بپایتخت اطریش امپراطور اجازه میدهد که سفیر ایران بحضور برود. در این باب مؤلف چنین مینویسد:

«روز چهارم ورود از جانب دولت بجهة شرفیابی حضور امپراطور اجازه شد. دستورالعمل تشریفات که در دادن و گرفتن احترام نامهٔ همایون معمول بوده نوشته بودند و روز پنجم مستشار و سه نفر صاحب‌منصب بزرگ و یک عراده کالسکه هشت اسبی که اکثر اسباب و آلات آن طلا بود با دو عراده کالسکه شش اسبی منقح آوردند. آجودان باشی در کالسکهٔ اول نشستند، مستشار را نزد خود جا داده و بندهٔ درگاه و محمدرضا بیک یاور و دو نفر صاحب‌منصب در کالسکهٔ دوم و محمد حسن خان و عبدالرحیم بیک و طبیب انگلیسی و مسیو جبرئیل ترجمان اول در کالسکهٔ سوم نشسته روانه شدیم. تا میدان در خانه در چند جا که قراول بود همه حاضر باش کرده پیش فنگ و سلام نمودند. در میدان درب خانه دو فوج پیاده و یک فوج سواره نظام که حاضر بودند تعظیم نظامی بعمل آوردند و در محوطهٔ عمارت تخمیناً هزار نفر از امراء، وزراء، سرکردگان بزرگ با رخت نظام و جمع کثیری هم از اهل ولایت اناثاً و ذکوراً در معابر و مرتبه‌های تحتانی و فوقانی عمارت ایستاده بودند. بعد از اینکه از کالسکه‌ها پائین آمدییم نامهٔ همایون با ادب در دو دست بندهٔ درگاه پیشاپیش، آجودانباشی و سایر اجزای سفارت متعاقب داخل عمارت گشته در اول مرتبه پرنس کلارادوف که باصطلاح آنها...[۳] اول یعنی سالار که مرتبهٔ جنرالی و لقب شهزادگی داشت و در نمسا از همه معتبرتر است با همهٔ اتباع خود تا درب اول عمارت استقبال نمود و در هیچک از اطاق‌های پائین و بالا تکلیف توقف نشد تا اینکه باطاق امپراطوری داخل و اجزای سفارت بطوریکه سابقاً آجودانباشی قرار داده بود در دم در ایستادند، بندهٔ درگاه و ایشان و مستشار پیش رفته بفاصلهٔ یکذرع ایستادیم. سرکار امپراطور هم سرپا در وسط اطاق با پرنس مترنیخ ایستاده بودند. آجودانباشی اول مأموریت خود را بزبان فارسی با حسن تقریر عرض و نامهٔ امپراطور را که در کیسهٔ ترمه مکلل بشال رضائی پیچیده شده بود از دست بنده گرفته شال را بمستشار و نامهٔ همایون را بدست اعلیحضرت امپراطور اعظم تسلیم نمود و سرکار امپراطور هم با کمال تعظیم گرفته دو سه دقیقه نگه داشتند بعد از آن بجناب پرنس مترنیخ سپرده از سیاست و عافیت ذات اقدس شاهنشاهی استفسار و از مراتب میل و محبت خود فصلی اظهار نمودند.

آجودانباشی عرض کرد که هر چند فیمابین دولتین بعد مسافت ظاهری است ولکن بحمدالله قرب مودت باطنی بسرحد کمال است. در آخر مجلس از حرکات مستر مکنایل و انزجار دولت انگلیس شمهٔ اظهار کرده فرمودند که ما همیشه بدوستی و خیرخواهی دولت ایران مایل و راغب هستیم و اهتمامات صادقانهٔ خود را بعمل خواهیم آورد تا انشاءالله بلکه کدورت دولت ایران و انگلیس عنقریب بدوستی و محبت مبدل شود و فرمودند تحریرات شما را ملاحظه و از وقایع اتفاقیه مستحضر شدیم و آنچه لازم بود در این مورد بدولت انگلیس نوشتیم...

القصه سایر اجزاء سفارت را نزدیک طلبیده یکان یکان را مورد التفات فرمودند تا اینکه مرخص شدند.»

مؤلف دید و بازدید با رجال و بزرگان اطریش را شرح میدهد، بعد با سفراء دیگر که مقیم دربار اطریش بودند دید و بازدید نموده‌اند. در این هنگام سفیر ایران از ولیعهد روس هم که برای ملاقات بوینه آمده بود دیدن نموده است. در مهمانی که دولت اطریش بافتخار ولیعهد روس داده بود سفیر ایران نیز حضور داشته است.[۴]

میرزا حسین‌خان آجودانباشی قریب پنجاه روز در وین توقف نموده، در این بین جواب کاغذ هم از لندن میرسد. در آن اشاره شده بود که ما با دولت علیه ایران دشمنی نداریم بلکه در باب چاپار و غیره بعضی چیزها فیمابین دولتین واقع شده است. بعد از آنکه از جانب دولت ایران عذرخواهی شایسته بعمل آمد البته آنوقت ایلچی آتها در دولت ما قبول خواهد شد.

مؤلف سفرنامه گوید:

در یازدهم محرم ۱۲۵۵ از وین حرکت نموده غرهٔ صفر بمحلهٔ ولسن که در یک فرسخی شهر پاریس است وارد و آنروز برای اخبار در آنجا متوقف شدیم. مسیو ژوانین ترجمان اول دولت که سابقاً در ایام سفارت جنرال گاردان چندی در ایران بود زبان فارسی یاد گرفته بود، دو ساعت بغروب مانده آمده از جانب پادشاه فرانسه مراسم خوش آمد و احوالپرسی بعمل آورد و مذکور ساخت که از دولت ما منزل شایسته برای شما تعیین و مقرر شده است: منهم به تقدیم رسوم مهمانداری مأمورم. قرار شد روز دوم ماه داخل شهر شویم. مشارالیه رفت و روز دیگر باتفاق دو نفر ترجمان دولتی آمده سه عراده کالسکه دولتی خوب آوردند تا اینکه بمنزل رفتیم. اخراجات یومیه بقدر کفاف و طباخ و عمله آنچه لازم بود مهیا داشتند. همانروز آجودان باشی موافق معمول دولتی وزیر دول خارجه را ملاقات و ایشانهم شب بلافاصله بی‌خبر آمدند بازدید کردند. روز دیگر مسیو ژوانین اظهار ساخت که حسب‌الأمر پادشاهی مقرر است که فردا بحضور رفته نامهٔ همایون را برسانید... روز سوم شرف حضور حاصل گشت بوضعی که دو عراده کالسکهٔ هشت اسبی و کالسکهٔ دیگر چهار اسبی از دولت آوردند و باتفاق اجزای سفارت عموماً رفته اول در یکی از اطاقهای عمارت شاهی که بعضی از بستنی و شیرینی حاضر کرده بودند همه را متوقف داشتند و پس از صرف قهوه و چای دو نفر ایشیک آقاسی حاضر که منصب جنرالی داشتند آمده از جانب پادشاه اخبار و اشاره کردند تا اینکه بالاتفاق رفته در اطاقی که سر کار پادشاهی در سر تخت نشسته و سرکار ولیعهد و سه نفر شاهزاده در یمین و یسار و بعضی از وزراء و امراء هم ایستاده بودند، ، بقاعدهٔ ایران سه دفعه تعظیم کرده پیش رفتیم. آجودانباشی مأموریت خود را چنانکه معمول است بعبارت بلیغه و الفاظ فصیحه عرض و همینکه نامهٔ همایون را از این بندهٔ درگاه خواست بگیرد سرکار پادشاه کلاه از سر بر داشتند و برخاستند و نامهٔ همایونرا بدست خود با کمال احترام گرفته چند دقیقه نگاهداشتند و نسبت به سرکار اعلیحضرت شاهنشاهی اظهار یگانگی اتحاد نموده فرمودند خدا میداند ما بدیدن این نامهٔ مودت ختامه فوق‌العاده طالب و راغب بودیم و انشاءالله تعالی مادام‌العمر مصمم هستیم که قلب خود را بدوستی و الفت شاهنشاه ایران مایل داشته از این ببعد یوماً فیوماً بر مراتب اتحاد و یگانگی از طرفین افزوده مغایرت مطلقاً فیمابین این دو دولت منظور نشود. بعد از آن نامهٔ همایونرا بجناب وزیر امور خارچه سپرده نشستند و بعضی صحبتهای رأفت آمیز و محاورات عطوفت‌انگیز به آجودانباشی نمودند و ایشانهم در مقابل هر یک جواب شایسته معروض داشت.»

مؤلف این سفرنامه شخصی بسیار باذوق و دقیق بوده، تمام جزئیات ملاقات را با عبارات بسیار شیرین ضبط نموده است. حضرات را در پاریس نیز خیلی خوب پذیرائی نموده‌اند. پادشاه فرانسه مخصوصاً یکشب آنها را مهمان نمود. در سر یک میز با امپراطریس و ولیعهد و عیال او و جمعی از شاهزادگان غذا خورده‌اند. شرح این مهمانی را مفصل بیان میکند و هدایائی که آجودانباشی از نظر شاه گذرانده آنها را یکان یکان اسم میبرد و مینویسد:

«هدایای شاه که عبارت از یک قبضه شمشیر مرصع و مکلل و شانزده طاقه شال رضائی بسیار مرغوب و یکجلد شاهنامه بخط نستعلیق خوب و یکجلد کلیات سعدی باشد در اطاقی که اعلیحضرت پادشاه و سرکار امپراطریس و همشیرهٔ شاه و زن ولیعهد و صبیه شاه و چند نفر دیگر از مرد و زن حضور داشتند بر پادشاه رسانیدم.»[۵]

من مایل بودم قسمتهای زیادی از این سفرنامه را در اینجا نقل کنم، چونکه قالب آنها بقدری مطبوع و دلچسب میباشد که گذشتن از ذکر آنها یکنوع بی‌انصافی است. این سفرنامه بسیار خوب نوشته شده است، جای آن دارد که قدری همت بخرج داده آنرا طوری که هست بطبع برسانند ولی من آنقسمت‌هائی که مربوط بموضوع است خیلی مختصر نقل خواهم نمود.

مؤلف سفرنامه گوید:

«روزی که آجودانباشی باقتضای مصلحت دولتی بعزم سیاحت از پاریس عازم لندن میشد شب با بندهٔ درگاه و مسیو جبرئیل ترجمان اول و دو نفر نوکر عازم شدیم...[۶] اول شب بلندن رسیدیم، دو روز در هتل مارشال تامسن منزل شد تا اینکه سر گور اوزلی و ولک صاحب و الیس صاحب و کمبل صاحب و جنرال لیزلی که همهٔ آنها در ایام سفارت خود و توقف ایران از دولت علیه مورد التفات شده بودند، مکرر بدیدن آجودانباشی آمده از کیفیت بعضی از اوضاع خبر دادند و از آنها تحقیق شد که در این شهر بهترین هتل‌ها کدام است، گفتند هتل میور[۷] و از تمامی هتلها سنگین‌تر میباشد و سرکار ولیعهد پادشاه روسیه هم در آنجا منزل کرده بودند، لکن عیب آنجا این است که خرج کلی دارد. آجودانبائی بملاحظهٔ بعضی جهات از منزل قدیم به هتل مزبور آمده همان منزل را که سرکار ولیعهد دولت روسیه اجاره کرده بودنده اجاره و توقف نمود. در ایام چهل و یکروز توقف لندن آنچه فیمابین جناب لرد پالمرستون وزیر امور خارجه و آجودانباشی گفتگوی دولتی تحریراً و تقریراً اتفاقی افتاده بود بتفصیل تمام در اجزای علیحده و اوراق جداگانه نوشته شده است.[۸]

در اینجا مؤلف داخل در تعریف شهر لندن شده از هوا و اقلیم آن صحبت مینماید. بعد از وضع زندگانی اهالی، بعد جغرافیای جزایر بریتانیا، وسعت خاک آن، عدهٔ نفوس، عایدات و مخارج دولتی، قروض دولتی، جمعیت لندن و قشون و غیره شرح میدهد[۹] بعد گوید:

«نظر باینکه تفصیل وقایع و کیفیاتی که فیمابین امنای دولت علیه ایران و وکلای دولت بهیه انگلیس اتفاق افتاده بود حسب الواقع بر اهالی انگلند و کرسی نشینان پارلمنت معلوم نشده بود مستر مکنایل بخیالی که داشت هر چه خواست، بخلاف ماجرا در لندن باسمه نموده معهذا آجودانباشی کیفیات مزبوره را بانضمام بعضی وقایع که ایام توقف لندن تحریراً و تقریراً مابین جناب لرد پالمرستون وزیر امور خارجه دولت انگریز و آجودانباشی اتفاق افتاده بود بجهة استحضار سفرای سایر دول و وزراء انگلند و پارلمنت بزبان انگریزی قلمی نمود. تحریراً بیست و موم شهر ربیع الثانی ۱۲۵۵ هجری مطابق ۱۲ ماه جون ۱۸۳۹ عیسوی. این است تحریرات آجودانباشی:

(بندهٔ درگاه یکسال و نیم برسم سفارت با نامهٔ دوستانه و بعضی هدایای شاهانه حسب‌الحکم اعلیحضرت شاهنشاه ایران ولینعمت خود خلدالله ملکه و سلطانه بجهة ادای مراسم تعزیت پادشاه نیکو رأی ویلیام چهارم و تهنیت جلوس ملکهٔ انگلستان مأمور لندن شده و نیز مأموریت داشت که تفصیل بدرفتاری و بد سلوکی مسترمکنایل را کما هو حقه بامنای دولت بهیهٔ انگلیس حالی کرده خواهشی دوستانه نمایم که یکنفر ایلچی بزرگ خوش رفتار و قاعده‌دان مثل سفراء سابق که همیشه با کمال خیرخوامی و صلاح‌اندیشی رفتار کرده باعث استحکام مبانی اتحاد و یگانگی و دوستی دولتین علیتین میبودند مأمور بتوقف دولت علیه نمایند. همینکه مستر مکنایل از این معنی استفسار حاصل نمود؛ فوراً باین خیال افتاده که اگر تواند مأموریت بندهٔ درگاه را موقوف نماید حتی عریضه‌ای در همین خصوص بخاکپای اعلیحضرت شهریاری نوشته مصحوب مستر وانسان از دارالخلافه طهران بموکب همایونی فرستاده از جملهٔ ایراد او یکی این بود که شأن و منصب بندهٔ درگاه برای سفارت کافی نیست، امنای دولت علیه او را جواب دادند که شما خود قریب سی سال در خدمت سفرای انگلیس بشغل طبابت که پست‌ترین شغل اجزای سفارت است مشغول بودی اما وقتی که امنای دولت انگریز ترا به لقب سفارت و وزارت سرافراز فرمودند و بدولت علیه مأمور کردند ما نیز احترام همان منصب را در مادهٔ شما مرعی و منظور داشته مطلقاً بحثی نکردیم، حسین‌خان که چند سال است آجودانباشی جمیع عساکر منصورهٔ دولت علیه میباشد و این اوقات نیز به منصب جلیل مشیری سرافراز گشته است چه جای ایراد تواند بود. بعد از آنکه مشارالیه از جواب حسابی امنای دولت علیه مأیوس شده یقین نمود که بندهٔ درگاه حسب‌الأمر قدر قدرت عازم لندن شده چگونگی رفتار ناپسند او را بامنای دولت انگریز حالی خواهد ساخت برای اینکه خواهش امنای دولت علیه را دربارهٔ خود معطل بغرض جلوه دهد پاره‌ای فقرات خلاف ماوقع بامنای دولت خود نوشت چنانکه تا آنروزها مطلقاً شکایتی نداشت و در آن تاریخ در تبریز ناخوشی صعبی بمزاج بندهٔ درگاه عارض و مدتی اضطراراً بهمین علت در آنجا معطل گردید. مشارالیه قبل از ورود بنده به لندن وارد شده باز بنحویکه خیال داشت مراتب را خلاف اصل واقع بوزراء و امنای دولت خود حالی و بعضی فقرات لاوقوع بی‌اصل هم باسمه نموده تا اینکه امنای دولت بهیه از اولیای دولت علیه نقار و سوءظن بهمرسانیده نوشتند که سفرای آنها در استانبول و وینه هنگام ورود بنده اخبار کنند که بسبب وقوع بعضی امور که دلیل بر نامهربانی و عهدشکنی و دشمنی دولت علیه ایران نسبت بدولت انگلیس است، خصوصاً در مقدمهٔ چاپار و حرکت موکب همایونی بسمت افغانستان، سفارت او در دولت ما پذیرفته نخواهد شد مگر اینکه مطالبی که مستر مکنایل از جانب دولت انگریز از دولت علیه ایران خواهش کرده بود کلا بعمل آمده عذرخواهی نمایند.

بنده بعد از شنیدن این پیغام از سفرای انگلیس، مراتب را خدمت امنای دولت علیه عرض کرده همراه چاپار فرستاد و در وینه و پاریس دستورالعمل جدید از اولیای علیه رسید.

تفصیل حرکات و بدعهدیهای سابق و لاحق مستر مکنایل را با خواهش او موافق نوشتجات خود که از دولت علیه درخواست کرده و علاوه، جوابی که در خصوص قبول شدن مطالب او نوشته بودند بانضمام حقیقت کنیت چاپار و مراجعت موکب همایون از افغانستان مرقوم داشته بعهدهٔ بنده حکم صریح نموده بودند که بزودی عازم لندن شده مراتب را بامنای دولت بهیه حالی و صدق نیت اعلحضرت شهریاری روحی فداه را در دوستی دولت انگلیس موافق نامه و سایر نوشتجات دیگر معلوم ساخته رفع شبه و نقار نماید، معهذا محض ملاحظه و زیارت حکم محکم، از پاریس عازم لندن شده روز چهارم ماه ژوئن ۱۸۲۹ وارد و بعد از یکروز دیگر شرعی بجناب لرد پالمرستون نوشته اظهار نمود که چون بنده درگاه را بسفارت قبول نکردید خلاف قاعده است که نامهٔ همایون پادشاهی و نوشتجات دولتی را بشما تسلیم کنم. لهذا ترجمانی که در خدمت شما امانت داشته باشد مأمور و روانه نمائید که آنها را ترجمه کرده بملاحظهٔ آن جناب برساند و بعد از حصول استحضار از مضامین آنها شرف ملاقات شاهی هم حاصل شده در باب مطالب گفتگو نمایم که بلکه اینگونه شبهه و نقار بکلی از میان دولتین علیتین برداشته شود. جناب مشارالیه میرزا ابراهیم شیرازی را بمنزل بنده فرستاده، بعد از اتمام ترجمه و اخبار از جانب ایشان روز نوزدهم ماه مزبور با جناب معزی‌الیه ملاقات و صدق نیت اعلیحضرت شاهنشاهی روحیفداه در دوستی دولت انگریز کما هو حقه و تفصل حرکات و رفتار مستر مکنایل که همه مخالف عهود و فصول عهدنامه و منافی رویه دوستی بود بایشان بیان ساخت و در این ضمن محاوره بسیاری شد. بعد از چهار ساعت گفتگو و سؤال و جواب آخرالامر جواب صریح دادند که هرچه مستر مکنایل در ایران کرده است همه موافق دستورالعمل و رضای امنای دولت انگلیس میباشد و در ازای آن خدمات مشارالیه از این دولت بمناصب و مفاخر عالیه سرافراز گشته و نیز صریحاً بیان نمودند که بعلت دوستی و موافقت دولت ایران با دولت روسیه دولت انگلیس بالمره از دوستی دولت ایران مأیوس است و مضامین نامهٔ شاهی و نوشتجات امنای دولت ایران هم بخلاف مافی‌الضمیر ایشان است و آنچه مستر مکنایل تحریراً و تقریراً باین دولت عرض کرده است دولت ما همه را راست و صحیح میدانند. بندهٔ درگاه هر چه بادله و براهین حسابی جواب گفتم که شاید تأثیری نماید فایده نبخشید، بجز فقرات اولی چیز دیگر مسموع نگشت خصوصاً هر وقت که از مراتب سوء سلوک و رفتار زشت مستر مکنایل سختی میرفت بغایت تغیر و کدورت کرده اسناد بدعهدی را بامنای دولت علیه میداد و خلاصه بعد از حصول یأس و حرمان از تحریرات و خیالات جناب لرد پالمرستون، بجهة اتمام حجت سه فقرهٔ دیگر در افتتاح ابواب دوستی بایشان تکلیف نمودم که بلکه یکی قبول نماید. فقره اول این است:

چون منظور نظر شما چنین میباشد که شکایت مستر مکنایل مطلقاً مذکور نشود پس نامهٔ همایون شاهنشاه را که مشعر بر مراتب تعزیت و تسلیت و مبنی بر مراتب دوستی و الفت بوده بهیچوجه اسم مشارالیه در آن مرقوم و مذکور نشده است با هدایای شاهانه بنظر انور ملکه برسانید و در باب چاپار و سایر مواد بهر طوری که لازم است رفع شبهه و رنجش از امنای دولت انگریز خواهد شد. بندهٔ درگاه از جانب دولت خود سفیر و امین هستم که در حضرت ملکه و نزد امنای انگلتره عذرخواهی شایسته نمایم اگر چه در حقیقت و نفس‌الأمر هیچیک از آنها حقیقت نداشته مطلقاً بامنای دولت علیه حتی وارد نیست ولیکن بندهٔ درگاه محض برای اینکه ایام نقار و کدورت بی‌سبب وجهة فیمابین این دو دولت قوی‌مکنت طول نیابد بدون ملاحظهٔ مغایرت، در باب رفع کدورت از این دولت عجالتاً مسارعت ورزیده شاید به مؤالفت و مطابقت مبدل کنم.

فقره دوم: – اینکه هر گاه خواسته باشند که نامهٔ دیگر نیز از سر کارشو کنمدار اعلیحضرت شاهنشاهی بجهة دلجوئی پادشاه انگلستان برسد مضایقه نیست اما بعد از قبول شدن بندهٔ درگاه که علامت دوستی و الفت است آنقدر فرصت بدهند که مراتب را بامنای دولت علیه عرض کرده جواب حاصل نمایم. در اینصورت متعهدم که امنای دولت ایران از قبول خواهش دولت بهیه انگریز هرگز مضایقه نکرده نامهٔ دیگر نیز بفرستند.

فقره سوم: – گفتم اگر میل دارید که این امور در ایران تمام شده رفع اشتباه و نقار نگردد، چه بهتر ایلچی مختاری تین و همراه کمترین روانه نمایند. نیز متعهد میشود که اتمام این مطالب جزئیه و رفع این شبهات واهیه در دربار معدلتمدار حضرت شاهنشاهی شده سفیر مزبور از رفتار و خلوص نیت و کردار امنای دولت جاوید قرار، رضامندی و خوشنودی بیشمار حامل نمایند. جناب معزی‌الیه هیچک را از این سه فقره قبول نکرد، جوابداد مادامی که مطالب دولت انگریز از دولت ایران بعمل نیامده است نه سفارت شما مقبول و نه سفیر دیگر از این دولت مأمور خواهد شد و نه دولت ما بدوستی شما مایل خواهد بود. بندهٔ درگاه گفتم که مطالب دولت شما منحصر بهمان پنج فقره میباشد که مستر مکنایل در ضمن عریضه خود بخاکپای شهریاری روحیفداه و امنای دولت علیه ایران عرض کرده است. هرچند بعضی از آنها مخالف عهدنامهٔ دولتین علیتین بوده لکن امنای دولت علیه محض رعایت روابط دوستی و الفت همه را پذیرفتند و مضمون کاغذ مقرب الخاقان میرزا علی نایب جناب میرزا مسعود وزیر امور خارجه دولت علیه که در جواب عریضهٔ مستر مکنایل حسب‌الامر قدر قدرت شاهنشاهی روحیفداه در تاریخ ۱۹ ربیع‌الثانی ۱۲۵۴ نوشته‌اند و مشارالیه خود مضمون آنرا در لندن باسمه نموده است ثابت میکند که همین مطالب پنجگانه در حضرت فلک رفعت خسروانه بدرجهٔ قبول و انجاح مقرون شده است و اگر مستر مکنایل انصاف مینمود و منظور او بهانه‌جوئی نمیشد همان کاغذ در مقدمهٔ چاپار و سایر امور کافی و وافی بود. جواب جناب معزی‌الیه این شد که چون بعضی از مطالب مزبوره بعمل نیامده الی الان معوق میباشد و چنانکه کلنل شل نیز این مطلب را در بیست و دوم نوامبر مطابق سوم شهر رمضان بجناب وزیر امور خارجه دولت ایران صراحتاً اظهار داشته است که اگر مطالب دولت انگریز بزودی صورت انجام نیابد امنای دولت ما بر خود لازم خواهند نمود که اکتفا بهمین مطالب نکرده تکلیف زیاد کنند، معهذا مطالب دولت انگریز، حال زیاده از آن پنج فقرهٔ مسطوره میباشد. بندهٔ درگاه در جواب گفتم که لامحاله باید در اینجا یا در ایران با کسیکه از طرفین مأمور شده باشد گفتگو و بانجام و اتمام مطالب پردازند. در اینجا که نامهٔ مبارک پادشاهی و نوشتجات دولت علیه را در استحکام شرایط دوستی و رفع شبه و رنجش کافی ندانسته سفارت بندهٔ درگاه را نمی‌پذیرند و سفیر دیگری نیز بدولت ایران نمیفرستید و در ایران هم کسی را ندارید که امنای دولت علیه با او محاوره کرده قراری در خصوص مطالب سابقه و لاحقهٔ شما بدهند و مستر مکنایل هم هنگام بیرون آمدن با وصف آنکه آنهمه دلجوئی دربارهٔ او بعمل آوردند متقاعد شده اخبار نامه جنگ از جانب دولت انگلیس بامنای دولت علیه نوشت و اجزای سفارت و صاحب‌منصبان انگلیسی را عموماً بسمت بغداد و ارزنةالروم فرستاد و در اینصورت واضح است اینجا و آنجا بالمره راه گفتگو از طرفین مسدود میباشد مگر اینکه ملائکهٔ آسمان و زمین در عالم غیب از جانب شاهنشاه روحیفداه و ملکه انگلستان با هم گفتگو کرده در باب دوستی دولتین علیتین قراری بدهند. اما باز پاره‌ای چیزها که بواسطهٔ سوءظن و افترای مستر مکنایل بالا آمده بایشان یقین شده بود. بامنای دولت علیه اسناد داده تکرار و تذکار کردند و این بندهٔ درگاه نیز در مقابل هر یک جواب شایسته گفته به منزل برگشت.

روز بیست و دوم ماه مزبور باز رقعه‌ای بایشان نوشته بعضی از مطالب که فیمابین گذشته بود مکرر نمود که شاید در آن کاغذ تأمل و تفکری کرده موافق حساب و انصاف جواب بدهد[۱۰].

این است سواد رقعهٔ بندهٔ درگاه که بوزیر امور خارجه نوشته‌ام

مخدوماً مطاعاً، مقصود کلی و منظور اصلی از مأموریت بندهٔ بدرگاه باین دولت بعد از ادای مراسم تعزیت و تهنیت دو امر بود، یکی آنکه چون بعضی شبهات در این تازگیها ظاهراً منشأ نقار و رنجش خاطر امنای این دولت از دولت ایران شده است بندهٔ درگاه از در دوستی در آمده رفع شبهه و نقار از دولت بهیه نمایم تا مبانی اتحاد قدیمی را تأکید و تشیید جدید حاصل آید و دیگر اینکه بعضی امور را که از جمله ضروریات مملکت‌داری بوده تعلق بهر دو دولت داشت نیز باستحضار و استصواب آن جناب فیصل داده قرار محکم و عهد و میثاق مستحکم در آن مواد ثابت و قائم گردانیم. در باب فقرهٔ اول حصول آن مطلب به طور ممکن بود، یکی آنکه امنای ایندولت نامهٔ مبارک و فرمایشات اعلیحضرت شهریاری را با نوشتجات امنای دولت علیه در دوستی و رفع شبهه و نقار کافی دانسته بتفصیل ما معنی نپردازند و یا آنکه چون تا بحال کیفیات و تفاصیل آنوقایع را تنها از یکطرف یعنی از کسان و متعلقان دولت خود شنیده بودند در مقابل نیز بایست چنانکه مقتضی انصاف برد بشنوند که ما هم در آن مراد چه داریم و در جواب آن اخبار چه توانیم گفت، اما روز چهارشنبه نوزدهم ماه جون فیض ملاقات حاصل شد تا در آن امور و مراد گفتگوئی رود اگرچه بنده با کمال اطمینان داخل دولتخانهٔ سرکار شدم لکن بغایت متأسفم که بعد از چهار ساعت گفتگو از طرفین بالاخره با نهایت یأس از خدمت مراجعت کرد، چه، از تقریرات سرکار نه همین فقرات واضح بود و بس که ملفوفهٔ اعلیحضرت شاهنشاهی را که با کمال دوستی و از غایت صدق نیت بملکهٔ انگلستان در رفع شبهه نوشته بودند کافی ندانسته قبول نکردند و نوشتجات امنای دولت علیه را نیز گفتند راست نیست، بلکه جناب سامی راهم چندان مایل ندیدم که در مقابل آن فقرات چنانکه بایست بجواب مخلص گوش دهند یا در آنها تأملی نمایند. اهالی انگلستان خاصه امناء و اعیان این دولت در عالم بعدالت و انصاف معروفند و این بر حیرت مخلص افزوده که سرکار ملازمان، در میان مدعی و گواه امتیاز چندان نمیدادند. با وجود آنکه رعایت این معنی از لوازم قانون عدالت است و از امنای دولت علیه از چندین جهت شکایت کردند لکن ثبوت آن فقرات را تنها بشهادت نوشتجات خود آن اشخاص که منشأ آن شکایات و در حقیقت مدعی ما بودند میگذاشتند و از اینطرف مخلص که از جانب امنای دولت خود در رد آن فقرات جوابی حسابی عرض میکردم، ملازمان سامی را در اصغای آن مطلقاً تأمل نمیرفت و در مقابل تحریرات و تقریرات همان اشخاص که در معنی خود منشأ فساد و اخلال شده بودند بر اثبات قول و فعل خودشان مکرر میفرمودند، دولت علیه ایران را نیز از اطوار و رفتار گماشتگان دولت انگلیس شکایت چندی بود که تفصیل آنها را از زمان ملاقات بخدمت سامی بیان نموده اغلبی را موافق عهدنامه و تقریرات مستر مکنیل مدلل و ثابت کردم و اعلیحضرت شاهنشاهی روحیفداه هرگز اعتقاد نمیفرمودند باینکه آن اطوار ناپسند و حرکات ناشایسته هوافق دستورالعمل و استرضای امنای این دولت از آنها صادر شده باشد و کمال اطمینان داشته‌اند که هر وقت آن فقرات بسمع امنای این دولت برسد البته از آن اشخاص مؤاخذه خواهند فرمود. اما از قرار تقریرات سرکار شما، امنای این دولت نه همین با آن اطواد وامور راضی بودند و بس بلکه آن حرکات بعینها موافق فرمایش و دستورالعمل امنای دولت انگلیس از ایشان بظهور پیوسته حتی بپاداش آن اطوار بعضی از آنها در این دولت بهیه بمناصب و مفاخر عالیه سرافراز شده‌اند. هر گام مخلص مراتب را در خاکپای مبارک شاهنشاهی عرض کنم این معنی بر حیرت و تعجب خاطر حضرت شهریاری بمراتب خواهد افزود و بلکه از دوستی و اتحاد باطنی این دولت نسبت بدولت علیه بکلی مأیوس خواهند گردید. سرکار ملازمان که از امنای دولت علیه ایران بعضی شکایات میفرمودند و در بین محاوره که مخلص جوابهای حسابی و مسکت میگفت بالاخره خود اذعان نمودند که اکثری از آنها منجمله خانهٔ مستر تاد و تنخواه سر هنری بیتون و تتمه مواجب معلمین انگریز و غیره جزئیات بوده و رفع آنها بآسانی تواند بود. بلکه مایه نقار و رنجش فیمابین دولتین نخواهد گشت. اما عمدهٔ مادهٔ شکایت و کدورت این دولت از دولت ایران دو فقره است یکی فقرهٔ چاپار، دوم حرکت موکب همایون بسمت هرات. بخموص چاپار در نوشتجاتی که شما خود ملاحظه و ترجمه نموده‌اید اعلیحضرت شاهنشاه روحیفداه صریحاً بیان فرمودند که چاپار مزبور را قراولان اردو چند ساعتی نشناخته نگهداشته بودند. بعد از آنکه معلوم شد آنشخص کیست فوراً با نوشتجات سربمهری که داشت سالماً نزد مستر استودارت فرستادند. با وصف این باز خاطر مبارک ما متأثر و متأسف گشت و بارها از اعضای دولت علیه بجهة دلجوئی مستر مکنایل مأمور فرمودیم. حتی جناب جلالتنصاب فخرالاسلام حاجی میرزا آقاسی را که در ممالک محروسه ایران از ایشان معزز و محترم‌تر کسی نیست برای دلجوئی او فرستادند راضی نشده متقاعد نگشت. چون سرکار ملازمان فرمودند که این فقرات در دلجوئی این دولت کفایت نمیکند لذا بعهدهٔ مخلص لازم شد که حقیقة أمر را حسب‌الواقع به ادله و براهین در هر باب بیان نماید که بلکه به آن تقریب نقار خاطر و کدورت بالمره از این دولت رفع شود. اما این معنی موقوف بود بر اینکه آنچه از طرفین واقعاً اتفاق افتاده باید تکرار کرده بفور مطلب رسیده ببینیم که در اصل واقع خلاف قاعده از امنای دولت علیه رو داده یا آنکه تقصیر و اشتباهکاری از جانب وکلای دولت بهیه ظاهر شده است و در اینکه آن چاپار موافق تقریر خودش از هرات بر میگشت شکی نیست و از آنطرف هم مستر مکنیل علانیه میگوید که من او را تا مشهد بیشتر نفرستاده بودم. پس، از این دو فقره معلوم است که آن چاپار وقتی که قراولان اردو او را معطل کرده بودند فرستاده و چاپار مستر مکنایل نبوده است. در اینصورت ایلچی و امنای دولت انگلیس را از نگاهداشتن او چه جای شکایت تواند بود و بعلاوه خود آنشخص هم اگر چه اولا کیفیت حال خود را نزد قراولان بدرستی بیان کرده بود بالاخره از قراریکه شما خود حقیقت تقریر او را بسمت طبع در آورده باسمه کرده‌اید، بعد از آنکه مکرر از او پرسیدند که تو کیستی و از کجا می‌آئی و بکجا میروی چنین جواب داده است که من چاپار ایلچی انگلیس بودم و تا مشهد مأموریت داشتم اما شنیدم که صاحب انگلیس در هرات بیمار است و من خودسر بدیدن او رفته بودم و حالا از آنجا مراجعت مینمایم و با اینهمه اگر آنشخص ایرانی همانوقت پاسپورد یا نوشته‌ای از خود مستر مکنیل هم در دست میداشت بلاشبهه محض پاس خاطر اولیای دولت انگلیس ابداً کسی او را معطل نمیکرد و در باب حرکت موکب همایون بسمت هرات اولا اگر چه جناب سامی و سایر امنای این دولت از روی انصاف اذعان دارند بر اینکه امر منافی شروط عهدنامه و مناقض فصول شرطنامهٔ دوستی دولتین علیتین نبود اما چنین تقریر فرمودند که تشریف بردن موکب همایون بسمت هرات باغوای دولت روسیه بوده و اخراجات سفر هم از دولت مزبور کارسازی شده است و معلمان روسیه به تنظیم افواج قاهره مأمور و مشغول بوده و هستند، لهذا بر ما لازم شد که بجهة محافظت سرحدات ممالک شرقیهٔ خود، امنای دولت علیه را از آن اراده برگردانیم. مخلص در جواب این فقره عرض کردم که اثبات این معنی از کجا شده است و دلیل بر اینکه دولت روسیه دولت ایرانرا به تنبیه افاغنه واداشته کدام است؟ و حال آنکه بغیر از گفته و نوشتهٔ گماشتگان خود در این باب مستندی ندارید و موافق انصاف این تنها، دلیل بر صدق شما و کذب ما نمیتواند شد و دیگر آنکه فرمودند که معلمین روسیه به تعلیم افواج قاهره مشغول بوده و هستند مخلص باز عرض میکنم که اگر شما همین یک فقره را ثابت نمائید بنده یکدفعه از جانب دولت خود تسلیم میکنم که سایر فقرات هم راست بوده و حق با شماست و اثبات این فقره در صورت صدق بر شما بسیار آسان است و مثل پول نیست بگوئید مخفی گرفته‌اند، بفرمائید که کدام شخص و کی و بچه اسم و رسم از معلمین روسیه در کدام فوج بوده است؟ بغیر از اجزای سفارت که بخدمت دولت ایران مدخلیت نداشته‌اند، دیگر امنای این دولت خود اقرار دارند بر اینکه موکب همایون محض رضای خاطر و خواهش امنای دولت انگریز دست از محاصرهٔ هرات برداشته مراجعت فرمودند و این معنی را نیز مطابق قوانین مطاعه بر کافهٔ اهالی ایران واضح و عیان کردند. با وضوح و وقوع این مطلب و فقرهٔ اول که هحض خیال و سوءظن است منافات کلی دارد که شاهنشاه ایران با موکب همایون بتحریک و پول و معلمین روسیه بسمت افغانستان حرکت فرمایند و بعد از اتمام اینکار و غلبهٔ کل صفحات بخواهش دولت انگریز مراجعت فرمایند. علی‌ایحال در خاتمه عرض میشود اگر چه بنده را ممکن نشد موافق فرمایش و دستورالعمل اولیای دولت علیه چنانکه منظور نظر و مکنون خاطر مهرپرور اعلیحضرت شاهنشاهی بود التیامی فیمابین دولتین علیتین بدهم تا دوستی قدیم را تأکید جدید حاصل آید اما باز از جناب شما کمال امتنان دارم که تا بحال آنقدر مخلص فرصت داده‌اید که خدمت محوله خود را تا اینجا بعمل آورده بیان واقع و میل خالص مبارک شهریاری را در دوستی و اتحاد بامنای این دولت اظهار کنم. متوقع است که جواب همین رقعه را نیز بهر وضعی که اصلاح دانند بزودی لطف نمایند تا از خدمت ملازمان مرخص شوم که زیاده زحمت دادن مخلص در صورتیکه کار از پیش نرود و پای انصاف بمیان نیاید در این مملکت بی‌حاصل خواهد بود. (والسلام خیر ختام).

چون اهل پارلمنت از کیفیت اوضاع این چند روز فی‌الجمله استحضار بهمرسانیده بودند لهذا شب ۲۳ ماه مزبور از جانب لرد پالمرستون سئوال کردند که ما نمیدانیم با دولت ایران دوستی داریم یا دشمنی و ایلچی دولت ما که بتوقف دولت ایران مأمور بود چرا آمده و بچه علت مواجب باو داده میشود؟ جواب داده که الان با دولت ایران نه دوستی داریم و نه دشمنی. مستر مکنیل برای کاری بلندن آمده و مادام توقف در اینجا نصف مواجب باو داده میشود و باین حرف متین ایشان اهل پارلمنت عموماً دست بهم زده خندیده بودند و صبح این کیفیت باسمه کشته منتشر شد و روز دیگر رقعهٔ علیحده باین مضمون نوشته بجناب معزی‌الیه فرستادم.

(سواد رقعه)

«مخدوما مطاعا، دوستدار یقین داشت که سر جان مکنیل کیفیت بیرون آمدن خود را از ایران تا بحال خدمت آنجناب حسب الواقع عرض و حالی نکرده است. اما از قراری که امروز در کاغذ اخبار پارلمنت ملاحظه و معلوم شد آنجناب فرموده‌اند که مشارالیه برای شغلی بلندن آمده، و حال آنکه او بعد از آنهمه دلجوئی‌ها که در باب دلجوئی چاپار و غیره از جانب امنای دولت علیه بعمل آمده متقاعد نگشت، وقت آمدن اخبار نامهٔ جنگ نوشته و اتباع سفارت و معلمین انگریز را نیز که بتوقف ایران مأمور بودند بطرف بغداد و ارزنةالروم روانه ساخت، نه تنها اخبار جنگ به امنای دولت علیه نوشته بلکه بعلمای ممالک محروسهٔ ایران هم بعضی مضامین مبنی بر اخلال و افساد امور دولتی نگاشت، منجمله خدمت جناب فخرالاسلام آقا سیدباقر مجتهد اصفهان، از زنجان فرستاد که تفسیر آنرا روز ملاقات بخنعت سامی بیان نمودم. چون استحضار ملازمان از کیفیت اینمراتب لازم بود لهذا مصدع شده والسلام.»

زیاده از پانزده روز طول کشید که از جانب لرد پالمرستون جوابی نرسید. باز رقعهٔ جداگانه با کمال ادب خدمت ایشان نوشته جواب نوشتجات خود را خواستم و روز روانه شدن خود را از لندن معین کرده اظهار داشتم. تا هشتم ماه جولای بهیچوچه خبری شد و در همانروز که میخواستم از لندن بیرون آیم میرزا ابراهیم از طرف ایشان آمده خواهش نمود که اگر دو سه روز دیگر رفتن خود را موقوف نمائی جواب نوشتجات تو خواهد رسید و اگر خواسته باشی ملاقات دیگر نیز مقدور است. اگرچه بندهٔ درگاه روز اول ملاقات از رفتار و محاورهٔ ایشان بکلی مأیوس بوده یقین میدانستم از جواب نوشتجات مسطوره هم فایده‌ای مترتب نشده از ملاقات ثانی نیز برای دوستی دولتین علیتن نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. اما محض بجهة اینکه بنده خود مورد بحث نشوم و ایشان نگویند که من در گذشتن امور عجله نمودم، اگر بنده بدانم از توقف من بقدر ذره‌ای در مراتب دوستی دولتین علیتین خواهد افزود مضایقه از اینکه یکسال تمام بمانم ندارم تا به سه روز چه رسد، تا هر وقت برای ایشان مقدور است جواب نوشتجات را بدهند. بنده عزیمت خودرا نظر فرمایش ایشان موقوف داشته منتظر خواهم بود و برای ملاقات ثانی نیز هر روز که مین فرمایند بنده حاضر هستم.

روز یازدهم ماه مزبور نوشته مفصلی از جناب ایشان رسید و روز ملاقات را در وقت ظهر روز دوازدهم معین کرده بودند.

در جواب نوشتجات بجواب رقعهٔ ثانی مطلقاً اعتنا و اشاره نکرده جواب رقعهٔ اول اگر چه تفصیل بیحاصل داشت ولیکن هیچیک مطابق سئوال نبود. همان فقراتی که در ملاقات روز اول بتقریر بیان ساخت تحریراً تکرار نموده بودند، تفاوتی که داشت این بود که چند فقره بر مطالب دولت انگریز افزوده بودند.

روز دوازدهم، همان وقت مقرر بخدمت ایشان رفتم که شاید در گفتگو و محاوره قراری بشود، باز مطلقاً کارسازی نشد و بجز فقرات روز اول چیزی تقریر نکردند بلکه پاره‌ای تکالیف شافه نمودند که روز اول بیان و اظهار نساخته بودند. لهذا بعد از اتمام حجت مأیوس و خداحافظی گفته مراجعت نمودم و پاره‌ای فقرات دیگر که در ملاقات اول و ثانی از راه شکایت نسبت بامنای دولت علیه ایران گفته و بده ایشانرا بر وفق حساب مجاب نموده مردم دین تفصیل است:

از جملهٔ مطالب لرد پالمرستون یکی این بود که وزرای دولت علیه ایران از دولت روسیه مواجب و مقرری دارند و امورات را کلا بخواهش آندولت میگذرانند. جواب گفتم که قرار مملکتداری و سلطنت دولت علیه ایران مثل دولت انگریز بمصلحت وزراء و جمهور نیست بلکه جمع اوامر و نواهی بحکم و فرمان اعلیحضرت شاهنشاهی روحنافداه منحصر بوده از وزراء و امناء احدی را یارای آن نخواهد شد که تواند دخل و تصرف نماید و دیگر پیشکار بزرگ که در دولت علیه که عمدهٔ احکام بتوسط ایشان جاری میشود جناب جلالت نصاب فخرالاسلام قبلةالانام حاجی میرزا آقاسی سلمه‌الله تعالی هستند، محض قوام دین و ملت متحمل زحمت شده ابداً بمال دنیا احتیاج و اعتنا ندارند و تا امروز از سرکار شاهنشاه عالم‌پناه ولینعمت خود خلدالله ملکه نیز مواجب و منصب مرسوم و لقب قبول نکرده‌اند تا بدولت دیگر چه رسد و همچنین جناب میرزا مسعود وزیر امور خارجه دولت علیه از مکرمت و مرحمت شهریاری علاوه بر اخراجات خود مواجب و مداخل داشته مطلقاً احتیاج ندارد که از دولت خارج پول گرفته بدولت خود خیانت نماید. اسناد چنان نسبت بچنین اشخاص محترم افترای محض و محض افترا بوده از بابت بی‌انصافی است و اگر فرضاً اعلیحضرت امپراطور اعظم دولت بهیه روسیه از راه دوستی و معیت با دولت علیه تعارفی یا مواجب و انعامی بیکی از نوکران دولت علیه بدهند خلاف معاهده‌ای میان ما و شما نخواهد بود، چنانکه دولت بهیه انگریز مدت بیست سال متجاوز است که بمیرزا ابوالحسن خان وزیر امور خارجهٔ سابق دولت علیه مواجب میدهند و تا امروز هیچ دولت این معنی را بحث نکرده است و یکی دیگر از شکایات ایران این بود که احترام ایلچی دولت روسیه در دولت علیه بیش از ایلچی دولت ایران بوده است بنده در جواب ایشان عرض و بیان کردم که ایلچی دولت بهیه روسیه از منصب جنرالی بسفارت ایران مأمور گشت وایلچی شما از شغل طبابت. با وجود این مراتب، باز محض احترام دولت انگریز هر دو در نظر ذیل اولیای دولت علیه در آبرو علی‌السویه بودند و بلکه مراعات جانب ایلچی شما بعضی اوقات زیاده ملاحظه و منظور میشد. علامات احترام و بی‌احترامی دربارهٔ او منوط بکمال و نقصان مرحمت شاهنشاهی و امنای دولت علیه ایران بوده است و بس. فی‌الحقیقه التفات عمده‌ای که از دولت علیه در حق این دو نفر سفیر شامل شده و ظهور یافته اعطای صورت همایون بود که بهر دو مرحمت گشت و همیشه جای هر دو در سلام مساوی بود. امنای دولت علیه نیز در تحریر و تقریر و نشستن و برخاستن و دید و بازدید مطلقاً فیمابین آنها تفاوت منظور نمیکردند و حتی همان اوقات که مستر مکنیل با دشمنی از ایران بیرون میآمد و کنت سیمونیچ هم در آن بین از دولت خود احضار شده بود و امنای دولت علیه از حسن سلوک و رفتار او کمال رضامندی داشتند باز مثل محمود خان نوکر معروف و بزرگ بمهمانداری مستر مکنیل مأمور گردید و همراه ایلچی دولت روسیه مهماندار مشهور و معروف نبود. در هر حال از دولت علیه مطلقاً نسبت باو بی‌احترامی نشده است و اوقاتیکه مشارالیه در مملکت ایران متوقف و همه صاحبمنصبان انگریز مقیم بودند دولت انگریز علی‌الغفله بدون اخبار جهاز جنگی بسواحل فارس فرستاده جزیرهٔ خارک را متصرف شدند، موافق قانون کل عالم همانوقت دولت علیه حق داشت که مستر مکنیل و سایر اتباع سفارت را در عوض جزیرهٔ مسطوره محبوس نموده نگهدارند، اما بمحض ملاحظهٔ حقوق دوستی قدیم و احترام دولت بهیه وجهاً من‌الوجوه بی احترامی نکردند. یوماً فیوماً بر مراتب عزت و حرمت او افزودند. شاید بعضی از اواسط الناس که از قانون دولتی اطلاع و آگاهی ندارند کمافی‌السابق در باب مصاحبه گاهگاهی باو رجوع کرده باشند و مشارالیه از این معنی تغیر بهمرسانیده نسبت بخود بی‌احترامی دانسته است و در حقیقت از نادانی آن اشخاصی است نه بی‌اعتنائی دولت علیه و دیگر از بندهٔ درگاه نیز شکایت کرد و گفت کاغذهائیکه از وینه بمن نوشته بودی هم موافق صلاحدید ایلچی روسیه و بلکه از قرار مسوده و دستورالعمل او بوده است بنده گفتم که بعلت ناخوشی در وینه مقدور نشده بنده را که با سفرای دول دیگر عموماً سفیر دولت بهیه روسیه خصوصاً مراوده و دید و بازدید کند، چنانکه ایلچی دولت روسیه عکس این شکایت را از بنده مینماید و دیگر آنکه لله‌الحمد در نوشتن و گفتن حرفهای حسابی خود عاجز نبودم که بمصلحت و مسودهٔ دیگران محتاج باشم. در جواب گفت که چند روز پیش جناب حاجی شرح بمن نوشته توسط سفیر دولت فرستاده بودند و من بهمین علت مضمون آنرا در باب مطلبی که منظور او بود کافی ندانسته قبول نکردم. از این اوضاع معلوم و واضح است که جمیع کارهای دولت ایران بمصلحت و صلاحدید وکلای دولت روسیه میباشد. جواب گفتم چون مستر مکنیل حین مراجعت از ایران در پطرزبورغ با جناب کنت نسلرود ملاقات کرده هم از امنای دولت علیه شکایت نموده و هم کیفیت چاپار را بخلاف بیان تقریر کرده بود لهذا جناب معزی‌الیه مراتب را به ایلچی دولت خود که در ایران مقیم میباشد اظهار داشته بودند که او را در این باب از امنای علیه استفسار و خواهش نماید که هر گاه چیزی لازم باشد جناب حاجی در اینخصوص بجناب وزیر امور خارجه دولت انگریز مرقوم و بزودی ارسال دارند تا این غائله و کدورت از میان دو دولت رفع شود، بنابراین جناب حاجی کاغذ را از راه روس که نزدیک است فرستاده بودند و دیگر تقریر کردند که جناب کنت نسلرود نوشته و صریحاً بیان نموده‌اند که در مقدمه چاپار تقصیر و غفلت از جانب امنای دولت ایران است. عرض کردم بلی چون جناب معزی‌الیه تفصیل این مقدمه را از اولیای دولت علیه نشنیده بودند و حسب‌الوانع از کیفیت استحضار نداشتند در اینصورت بدیهی است که اگر چنین نوشته باشد موافق تقریر مستر مکنیل بوده است، اما جناب کنت سیمونیچ ایلچی آندولت که خود در رکاب نصرت‌انتساب بوده و مراتب را برأی‌العین مشاهده کرده و فهمیده بودند اولیای دولت علیه حقیقت این مراتب را تحریراً از او پرسیده‌اند که آیا آنوقت موافق قانون دول فرنگستان قراولان اردو حق داشتند که چاپار مزبور را نگاهدارند یا نه. او جواب بالصراحه نوشته است که اگر من سردار و صاحب اختیار این میشدم در هر حال او را جاسوس دشمن فرض و خیال کرده میگرفتم. مضمون رقعهٔ مفصلی که جناب معزی‌الیه در ایراد جواب مطالب به بنده نوشته بار دیگر فقراتی را که هنگام ملاقات اول و دوم گفته و جواب شنیده بودند مکرر کرده بدین موجب میباشد:

(مضمون جواب رقعه)

لرد پالمرستون مینوسید:

اگر چه حسین خان را ممکن نشد برای مطلبی که باین دولت آمده بود انجام دهد، آن تصمیر دولت انگریز نیست، بعلت اینکه کیفیاتیکه باعث نقار دولت انگریز شده نه چنان است که حسین خان میگوید و نه از حوادث اتفاقیه است که از راه بیغرضی و سهولت باشد بلکه اموری که اتفاق افتاده است عیان و مطلقاً دولت علیه ایران عمداً برای بی‌احترامی دولت انگریز کرده‌اند و بحسین خان در تبریز و وینه و اسلامبول بتوسط سفرای دولت انگریز اخبار شده بود مادام مطالبی که مستر مکنیل از دولت ایران خواهش کرده است بعمل نیاید سفارت سفیر دولت ایران در دولت انگریز پذیرفته نخواهد شد.» جواب این فقره بخلاف عهود و شروط مرقومه در ضمن عهدنامهٔ دولتین، کی و کدام وقت از جانب امنای دولت علیه کاری عمداً یا سهواً اتفاق افتاده است که مایه رنجش اولیای دولت بهیه شده باشد و حال آنکه امنای دولت علیه هرگز راضی نبودند که در ممالات محروسهٔ ایران نسبت بادنی رعیت دولت بهیه انگریز جیر و خفت رو دهد تا بر بی‌احترامی دولت و وکلا و اجزای سفارت چه رسد، و اینکه در عرض راه بواسطهٔ سفراء اخبار و ابلاغ شد که سفارت بنده در دولت بهیه مقبول و پذیرفته نخواهد شد راست و درست است، لکن چنانکه شما خود نوشته‌اید اخبار مزبوره مقید و مشروط بعمل آمین مطالب مستر مکنیل از دولت علیه بود. واضح است در اینکه مطالب مزبور کلا در حضرت فلکرفعت شهریاری بعز انجاح و قبول مقرون کشته شکی نیست و حال آنکه اکثری از آنها مخالف عهود و شروط دوستی بود. مطالب دولت بهیه انگریز از قرار نوشتهٔ مستر مکنیل و جواب آنها از جانب امنای دولت علیه موافق تفصیل میباشد:

مطلب اول – اظهار داشته بود که حاکم بندر بوشهر در باب مطلبی کاغذ تهدید ببالیوز دولت انگریز نوشته است. امنای دولت علیه ایران باید حاکم مزبور را تنبیه نمایند.

جواب این است: – همانوقت فرمان قضا جریان با نهایت تأکید یافتخار نواب فریدون‌میرزا فرمانروای فارس صدور یافته همراه چاپاری فرستادند که بحقیقت رسیده در صورت صدق حاکم آنجا را تنبیه کامل نموده و وکلای دولت بهیه را از همه جهت راضی نمایند. اما بسبب بعد مسافت، رسیدن حکم و تحقیق و تنبیه قدری طول کشید. معهذا منتهای بی‌انصافی خواهد بود که دیر رسیدن جواب محمول بر بی‌اعتباری و اهمال امنای دولت علیه گردیده این امر جزئی مایه کدورت و رنجش دولت شما شود. تعجب این است همین که فرمانفرمای فارس شیخ نصر حاکم بندر بوشهر را محض برای رضاجوئی و سکوت وکلای دولت انگریز از منصب خود معزول کردند، مشارالیه از غایت یأس و حرمان بترغیب و تحریک کارگزاران هندوستان فرار و در جزیرهٔ خارک از دولت بهیهٔ انگریز صاحب مواجب و مرسوم گردید.

مطلب دوم – مستر مکنیل خواهش کرده بود که اجزاء سفارت دولت انگریز در ممالک محروسه همیشه مطلق‌العنان بوده و در صورت صدور تقصیر، حکام ولایات از آنها مؤاخذه ننمایند و در هر حال تنبیه آنها را بعهدهٔ سفرا و اجزای سفارت واگذارند. در اینخصوص هم فرمان قدر توانائی از مصدر اجلال صادر شده بعالیجاه کولونل شل تسلیم گردید که اتباع و چاپاران دولت در کل محروسهٔ ایران آسوده و در امان باشند و هر وقت نوکران سفارت که از اهل و رعیت ایران باشند مقصر شوند و خلاف قاعده امری بنمایند حاکم آنولایت با اطلاع سفیر یا باتفاق یکی از اجزای سفارت بعد از اثبات موافق قانون عدالت حکم نماید.

مطلب سوم – نوشته بودند که فصل تجارت تا بحال در عهدهٔ تعویق و تراخی است و باید قراری در این باب داده شود علاوهٔ فصول عهدنامه گردد.

جواب–: اگرچه اولا سر جان کمبل ایلچی سابق دولت انگریز در این خصوص رقمی از سر کار ولیعهد مغفور خواش نمود، بنا بخواهش او صادر و تسلیم گردید و و در زمانی که مستر الیس بسفارت دولت مأمور گشت نیز از سرکار اعلیحضرت شاهنشاهی روحیفداه استدعای صدور فرمانی در اینباب نموده موافق تمنی و خواهش خود صادر کرد و برد. الان رضانامهٔ مشارالیه در دفتر وزیر امور خارجه ایران ثبت و ضبط است و مرتبهٔ ثالت مستر مکنایل نیز خواهش کرد که قرار تازه بدهند، حسب الاستدعای او فرمان قضانشانی بافتخار جناب میرزا مسعود وزیر امور خارجه صادر و مقرر شد که ایشان موافق خواهش او در این باب قرار چندی داده در حضرت فلکرفعت شهریاری نیز مجری و سستی دارند. جناب معزی الیه بعد ان زیارت فرمان مبارک مستر مکنیل را از وکالت و مأموریت خود مخبر نموده با تمام مطالب تکلیف کردند. مشارالیه خود تعلل ورزیده جواب نوشت مادامی که درباب مقدمه چاپار از جناب دولت علیه ایران عذرخواهی شایسته نشده است من هرگز در اینگونه امور گفتگوئی نخواهم کرد. پس از این تفصیل معلوم است که اهمال از جانب مشارالیه بوده و نسبت باولیای دولت علیه مطلقاً بحثی وارد نیست.

مطلب چهارم- در باب چاپار بعد از اینهمه دلجوئی‌ها که از جانب اولیای علیه بعمل آمده بود باز خواهش نمودند که دیگر بار معذرت جویند. اگر چه در اصل واقع بچندین دلایل واضح و براهین قاطعه عذرخواهی از این مطلب مطلقاً لزوم نداشت: اولا از قرار تقربر و نوشتهٔ مستر مکنیل، خود چاپار چنانکه در لندن نیز این موضوع را باسمه کرده‌اند خودسر به هرات رقه هنگام مراجعت نه باسبوردی از امنای دولت علیه در دست داشت و نه نوشته ای از مستر مکنیل و میخواست علی الغغله از بیراهه عبور نماید. قراولان اردو او را با دو نفر افغان دیده برای اینکه نوشته و باسبوردی در دست نداشت و کیفیت حال خود را براستی بیان نکرده بود جاسوس خیال کرده چند ساعتی نگاهداشته بودند، موافق قانون همهٔ عالم در وقت جنگ و قرب خاک دشمن جزای چنین شخصی قتل برده است و بس، با همهٔ اینها باز امنای دولت علیه محض ملاحظهٔ احترام دولت بهیه او را بدون آزار و اذیت مرخص کردند و دیگر بنده سئوال مینمایم اگر فرضاً ایلچی دولت بهیه انگریز مقیم دولت فرانسه در حالتیکه خدای ناخواسته دولتین فرانسه و روسیه با هم محاربه نماینده خواسته باشد که قاصدی از فرانسه بدون استحضار دولت فرانسه بسمت دولت روسیه بفرستد، یا اینکه موافق عهدنامهٔ دولت انگریز و فرانسه مقرر شده باشد هر گاه دولت فرانسه با دولت روسیه جنگ نمایند دولت انگریز مطلقاً مداخله نکند و قاصد هم نوشته‌ای از دولت انگریز در دست نداشته باشد آیا قراولان اردوی فرانسه حق دارند او را در مراجعت گرفته نگهدارند یا نه؟ قطع نظر از اینها هر گاه این مقدمهٔ چاپار در حقیقت و نفس‌الامر از جمله امور معظمه میشد و بایست ایلچی دولت انگریز از دولت ایران یأس کلی بهمرسانیده قهر کند بلا شبهه روز اول میکرد و حال اینکه این مقدمه قبل از ورود موکب همایونی بحوالی غوریان اتفاق افتاده بود و از آن ببعد مستر مکنایل مدت ده ماه و کسری در ایران و موکب همایون در هرات با کمال دوستی متوقف و ظاهراً واسطهٔ صلح و آشتی فیمابین دولت علیه و جماعت افاغنه گردید و همینکه مقصود باطنی او در باب هرات بعمل نیامد مقدمهٔ چاپار را دست‌آویز و بهانهٔ شکایت نمود. اعلیحضرت شاهنشاهی روحنا فداه محض برای قطع راه بهانه و مالاحظهٔ احترام دولت بهیه اولا علی‌خان باوللو را مأمور فرمودند که بچادر او رفته عذرخواهی نماید، مشار الیه او را بمنزل خود راه نداده با نهایت بی‌احترامی روانه ساخت اظهار نمود باید جناب حاجی سلمه‌الله تعالی او را دلجوئی کند. با وجود اینکه شأن ایشان اجل از این مراتب است جناب معظم‌الیه نیز بجهة اینکه مستر مکنیل این امر جزئی را فیمابین دولتین علیتین مایهٔ نقار کلی نکند خواستند که بمنزل مشار الیه تشریف ببرند متقاعد نگشت و خواهش کرد که باید حاجی خان سرتیپ از منصب خود معزول شود و بعد از اینکه حاجی خان از مقام خود معزول گشت و جناب میرزا مسعود هم مکتوباً بمشار الیه اظهار کردند که عمدهٔ سبب عزل حاجی خان بخواهش شما میباشد آنوقت بامنای دولت علیه نوشت که باعث عزل حاجی خان تقصیر دیگر بوده است و اگر بسبب خواهش من مغضوب میشد بایست اولیای دولت علیه این معنی را بر قاطبهٔ اهل ایران منتشر نمایند و نیز مشارالیه مقارن هنگام بیرون آمدن از ایران خواهش کرد که جناب حاجی مکتوباً از این مقدمه عذر خواه باشند. چنانکه معظم‌الیه برای رفع شبهه و نقار شرحی نوشته به لندن فرستادند، اما جناب لرد پالمرستون میگوید که چون شرح مزبور بتوسط وکلای دولت روسیه انفاذ شده بود لهذا مقبول نشد و بعد از همه این نقلها چنانکه ترجمهٔ آنها کلا بملاحظه جناب لرد پالمرستون رسید بالاخره حسب‌الامر اعلیحضرت شهریاری مرقوم شده بود که آن چاپار را نشناخته نگه داشته بودند و مکرر در این خصوص از جانب امنای دولت علیه نسبت بمستر مکنیل دلجوئی بعمل آمد و متقاعد نشد. اگر اولیای دولت بهیه بدوستی دولت علیه راغب بوده بهانه‌جویی نمیکردند، این فقره کافی و وافی میشد. فرضاً قراولان اردو این امر جزئی را عمداً کرده بودند، با وصف آنقدرها دل‌جوئی و عذرخواهی جای اینهمه ایستادگی و شکایت و اظهار ملال و کدورت نبود، چنانکه حاجی خلیل خان ایلچی بزرگ دولت علیه ایران را چند سال قبل از این در ملک بمبئی که متعلق بدولت انگریز است کشتند، اولیای دولت علیه بمجرد رسیدن یک نوشته عذرخواهی از دولت انگریز چنین امر خطیر و عمده ای را بکلی فراموش کردند و همچنین در این چند سال ایلچی دولت روسیه را در پایتخت شاهنشاه ایران بواسطهٔ شورش عوام با اتباع دیگر بیجهة بقتل رسانیدند و دولت سنیهٔ روسیه بیک عذرخواهی از چنین امر خطیر در گذشته چشم پوشیدند و مطلقاً شکایت نکردند، از برای دو ساعت ماندن یکنفر ادنی رعیت ایران در قراول اینهمه عذرخواهی میشود و بجائی نمیرسد.

مطلب پنجم – این که سرکار اعلیحضرت شاهنشاهی از تسخیر هرات و تنبیه مفسدین افاغنه بخواهش دولت انگریز دست کشیده مراجعت فرمایند. جواب این فقره محتاج بطول و تفصیل و اقامه بینه و برهان نیست، زیرا که موکب همایون بعد از اتمام جمیع کارها بخواهش دولت بهیه انگریز از آن صفحات مراجعت و این معنی را نیز موافق فرامین مطاعه بر کافهٔ اهالی ایران معلوم فرمودند چنانکه ایلچی و امنای دولت انگریز هم بر صدق این مطلب اقرار دارند. پس از حصول این مطالب که امنای دولت انگریز در پذیرفتن سفارت بنده و دوستی دولت علیه تعلل داشته اظهار دشمنی و کدورت مینمایند واضح و آشکار میشود که بجز بهانه‌جوئی منظوری ندارند و هر روز تکالیف شاقه را بدون مستمـک علاوه مینمایند.

فقرهٔ دوم از مکتوب جناب لرد پالمرستون اینکه چون دولت ایران بر اغوا و تحریک متعلقان دولت روسیه علی‌رغم دولت انگریز بسمت افغانستان لشکرکشی نموده در تسخیر هرات سعی و تلاش کردند آنهم یکی از اسباب نقار دولت انگریز گردید.

جواب این است که دولت انگریز همین گله و شکایت را از امنای دولت روسیه نیز نمودند و ایشان جواب دادند که این فقره در حق ما سوءظن است و مطلقاً وقوع ندارد امنای دولت انگریز فوراً قبول کردند و در همین ماده امنای دولت علیه هم مکرر نوشتند و گفتند که دولت روسیه ابداً در این امر مداخله نداشتند و این خیلی عجب است که یک مطلب را از طرفی قبول نمایند و از طرف دیگر هر روز و هر ساعت شکایت را مکرر کند. در حقیقت یا این مطلبرا از دولت سنیه روسیه هم تا امروز نپذیرفته باطناً راضی نشده‌اند و یا اینکه در مادهٔ دولت علیه ناانصافی و بهانه‌جوئی مینمایند و باز یک شکایت عمدهٔ جناب لرد پالمرستون که دولت روسیه کفیل مخارج لشکر ایران شده معلمین آنها بتعلیم افواج قاهره اشتغال داشته‌اند، بنده در جواب همین فقره نوشتم که اگر شما این مطلب را ثابت نمائید همهٔ شکایتهای شما حسابی و بجا است. جواب نوشته بود که کنت سیمونیچ ایلچی دولت روسیه در اردوی شاهی مشغول راهنمایی میشد و اسم بروسکی را هم برده بودند.

جواب: اولا ایلچی و معلم تفاوت کلی با هم دارند و حال آنکه مشار الیه مدت هشت ماه بعد از حرکت موکب همایون از دارالخلافه تهران مستر مکنیل را تعاقب کرده باردوی شاهی رفته، ثانیاً روز اول صریحاً فرموده و حالا دوباره تحریراً اظهار داشته‌اید که معلمین دولت روسیه در افواج دولت قاهره مشغول تعلیم و تنظیم بوده‌اند و دیگر بار مینویسید ایلچی آنها را راهنمایی میکرد، فی‌الحقیقه همین اختلاف اقوال جای تأمل و محل تعجب است: برفرض صحت و وقوع، باز خلاف عهد و شرط ما و شما نخواهد بود که باعث نقار و کدورت شود چنانکه در فصل پنجم عهدنامه مبارک مشروط و مرقوم است که اگر دولت علیه ایران خواسته باشد که معلم از فرنگستان برای تنظیم افواج خود بیاورد میتواند بشرطی که معلم از دولتی بیاورند که با دولت انگریز دشمنی نداشته باشد، لله الحمد دولت سنیه روسیه آنوقت و حالا هم با دولت انگریز کمال دوستی دارند، یا وصف اینمراتب در باب این فقره چه حرف حسایی دارند که شکایت نمایند؟ و همچنین مکرر میفرمائید و مینویسید که اخراج سفر هرات را دولت روسیه دادند، اگر چه چنین نیست لکن در صورت صدق بشما ضرری نداشت. شما که طلب حسابی ما را نمیدهید اگر دولت دیگر هم بدولت علیه قرض بدهد و امداد نماید مایهٔ نقار شما شده شکایت مینمائید و با وجود دوستی، ایلچی شما معلمین انگلیسی را از رفتن سفر منع کرده در خفیه از دولت شما معلم و سرکرده بمعاونت هرات و افغانستان فرستادند، منجمله پاتنجر مدتها در هرات بقلعه‌داری اشتغال داشته هنگام محاصره با لشکر پادشاهی جنگ مینموده و مستر مکنیل هم در اردو و قلعهٔ هرات بقدر امکان مداخله و اخلال میکرد و افاغنه را بحمایت دولت انگلیس استمالت نموده پول از جانب دولت خود برای جنگ دولت ایران میداد و در باب بروسکی میفرمائید که معلم دولت روسیه بوده و حال آنکه او از اهل ولایت لهستان بوده، از دولت روسیه مخوف و فرار نموده بدولت علیه ایران آمد و مدت هشت سال قبل بر این در خراسان توسط سر جان مکنیل ایلچی دولت انگریز در رکاب حضرت ولیعهد نوکر شد. این مطلب باعث گله‌گذاری سفرای دولت روسیه از دولت علیه شد، بنده نمیتوانم بگویم سرکار ملازمان این نقره را نرسیده و نسنجیده میفرمایند، اگر پای انصاف بمیان آید با وصف اینکه میگویند بنای دولت انگریز همیشه بآزادی مربوط بوده دائماً طالب استراحت و آسایش بندگان خدا میباشند به اقتضای شیوهٔ آزادی و رویهٔ دوستی بایست در حال دولت بهیهٔ انگریز بقدر مقدور در تنبیه افاغنهٔ شریره بدولت علیه ایران امداد وافی و حمایت کافی نمایند و راضی نشوند که هر سال آنها از اهل و رعیت ایران جمعی را بقتل و غارت و بعضی را گرفتار و اسیر کرده در بازار خیوه و بخارا مثل گوسفند خرید و فروش نمایند و بندگان مادام‌العمر مقید و محبوس باشند. در اینصورت چگونه بغیرت شاهانه و همت ملوکانهٔ شاهنشاه عالم‌پناه روحیفداه با آنهمه قوه و قدرتی که دارند سزاوار است که در تنبیه مفسدین و استخلاص اسرای ایران زمین حوصله فرمایند و حال اینکه امنای دولت انگریز بسبب دو ساعت ماندن یکنفر قاصد در قراول آنهم از رعیت ایران اینهمه اظهار کدورت و نقار نسبت به دولت علیه و حمل بر اغوا و تحریک دولت دیگر مینمایند و دیگر نوشته بودند که چون مضمون نوشتجات جناب میرزا مسعود و میرزا علی و بندهٔ درگاه هیچیک به همدیگر مربوط نبوده و بلکه اختلاف کلی داشتند لهذا به هیچکدام اعتماد و اعتبار نمیتوان کرد.

جواب: اولاً رقعه‌ای که بندهٔ درگاه بجناب لرد پالمرستون در باب مطالب معلوم نوشته‌ام سواد آن مطابق اصل و بدون تفسیر و تبدیل در ضمن این کتابچه ثبت و اصل در نزد معزی الیه بخط انگریزی و ایرانی ضبط است و همچنین فقراتی که محاوره و گفتگو شد همه بدون اختلاف در اینجا مرقوم است. ثانیاً نوشتجاتیکه وزیر امور خارجه و میرزا علی نوشته بودند همه را مستر مکنیل در لندن باسمه کرده است و اگر ملاحظه کرده با یکدیگر تطبیق نمایند واضح خواهد شد که مطلقاً اختلاف و اشتباهی در آنها نیست، پس در اینصورت معلوم است که جناب معزی‌الیه مضمون نوشتجات را فراموش کردند و یا اینکه عمداً اغماض مینمایند، لکن بعضی از کاغذها را که مستر مکنیل باسمه نموده است و سواد اینهمه نزد بنده درگاه است بدرستی ترجمه نکرده پاره‌ای فقرات را که مشعر بر مراتب بدرفتاری او بود بالمره از میان برداشته است و این معنی را در همان مجلس موافق مسوده کاغذهای مزبوره و کتابچه‌های مستر مکنیل مقابله و مدلل نمودم.

فقرهٔ دیگر از نوشتهٔ جناب لرد پالمرستون این است که از مضمون نوشتجات امنای دولت ایران چنین مستفاد می‌شود که رفتار مستر مکنیل در دوستی دو دولت باعث نقصان شد و حال آنکه نه چنین است، بلکه رفتار و کردار امنای دولت ایران خود سبب بوده، رفتار مستر مکنیل کلا در دولت انگریز مقبول و مستحسن گشت، چرا که هر چه او کرد و آنچه او گفت همه موافق حکم و مطابق رأی و رضایت این دولت است که سابقاً باو دستورالعمل داده بودند و اگر علاوه بر دستورالعمل همکاری کرده بود همه در دولت ما مقبول شد.

جواب: رضای شما و رفتار مستر مکنیل دلیل نمیشود که آن امور خلاف قاعدهٔ عهد و شرط دولتی نبوده است و فیمابین دول کل عالم رابطهٔ الفت و واسطهٔ مودت نگهداشتن لوازم عهود و شروط عهدنامه است که طرفین ممضی نموده باشند و هر یک از امنا و وکلای دولتی که بخلاف آن رفتار و نقض عهد و شرط نمایند در حقیقة و نفس‌الامر، اطوار چنین شخصی در هیچ مذهب و ملت پسندیده و مقبول نخواهد شد. امنای دولت انگریز از دولت ایران در بعضی مواد شکایت داشتند و در بعضی جهات خواهش، دریاب شکایات، من جمیع‌الجهات جواب حسابی شنیدند و در اکثر آنها خود اذعان کرده و متقاعد شدند و هر کس این اوراق را بنظر انصاف ملاحظه و مطالعه نماید حق و حقیقت را معلوم خواهد کرد، اما خواهش مطلقاً دخلی بقرارداد عهد و شروط عهدنامه نخواهد داشت و اگر قبول هم نشود نمیتوان گفت که عهدشکنی است معهذا هر چه سابقاً خواهش کرده بودند در دولت علیه ایران مقبول گشت. امنای دولت انگریز بهیچوجه ثابت نمیتوانند بکنند که اولیای دولت علیه در یکی از فصول عهدنامه نقض عهد و شرط نموده باشند ولکن از جانب امنای دولت انگریز مکرر خلاف عهد و شرط دولتی و دوستی ظاهر شده است که در هیچیک از آنها جای کتمان و مجال انکار نیست.

اول – موافق فصل سوم و چهارم عهدنامه بعهدهٔ دولت بهیهٔ انگریز لازم و واجب بود که ایام جنگ دولت روسیه با دولت علیه هر سال دویست هزار تومان امداد نمایند، فی‌الحقیقه از آنوقت که سرحدداران روسیه ییلاق کوکچه را تصرف کرده‌اند تاروزمصالحه هر سال دویست هزار تومان بر ذمهٔ دولت انگریز ثابت میباشد اما تا اینوقت وکلای دولت انگریز در ادای آن بتعلل و دفع‌الوقت گذرانیده دیناری نداده‌اند.

دوم – بعد از وقوع مصالحه فیمابین دولتین ایران و روس کولونل مکدونالد[۱۱] ایلچی دولت بهیهٔ انگلیس فصل دوم و سوم عهدنامه را از دولت علیه موافق تمسک ممهور خود بمبلغ دویست و پنجاه هزار تومان خریده از میان فصول اخراج نمود. تا بحال پنجاه هزار تومان آن باقی و تمسک آن در دست است. هر وقت امنای دولت علیه ایران اظهار مطلب نموده مطالبهٔ تنخواه کرده‌اند آنها با اهمال و اغفال گذرانیده نگهداشته‌اند.

سوم – موافق فصل نهم عهدنامه مقرر شده بود که هر وقت دولت علیه ایران جنگ و نزاعی با افغانستان نمایند اولیای دولت انگریز را در آنسامان کاری نیست. لکن مستر مکنیل مداخله را از حد گذرانیده بنای اخلال و افساد را آشکار و علانیه گذاشت و مستر پاتنجر در قلعهٔ هرات بتعلیم قشون و لوازم قلعه‌داری مشغول بود. با لشکر ایران جنگ میکرد و چند نفر دیگر هم از امثال او بحکم دولت انگریز در کابل و قندهار از فساد و اخلال اغفال نداشتند و همچنین مستر مکنیل بحکم دولت انگریز از قرار نوشتهٔ ممهور خود بدولت علیه اظهار کرده که اگر لشکر ایران از افغانستان مراجعت نکنند دولت انگریز ممانعت خواهد کرد. عهدشکنی از اینها بالاتر نمیشود و میتوان گفت که در یک فصل چندین بار عهدشکنی کردند.

چهارم – سه سال قبل بر این سه نفر از شاهزادگان مقصر و یاغی فرار کرده بدولت انگلیس آمدند. موافق عهد و شرط هم بایست آنها را از ورود و دخول ولایت انگلیس ممانعت کنند و در صورت انکار و عدم اطاعت همان ساعت آنها را گرفته به دولت ایران روانه نمایند. ممانعت نکردند و بایران نفرستادند سهل است که آنها را مکرر بحضور ملکهٔ انگلستان برده مهماندار و جا و مکان سزاوار تعیین و اخراجات ایام توقف را هم بقاعدهٔ درست کارسازی کرده در مراجعت مستمری برای آنها مقرر و مستر فریزر را تا اسلامبول همراه آنها فرستادند.

پنجم – شیخ نصر حاکم بندر بوشهر را امنای دولت علیه بخواهش وکلای دولت بهیه از حکومت آنجا معزول و مسلوب‌الاختیار کردند و دفعتاً او را ترغیب نموده الان نزد کارگزاران فرمانفرمای هندوستان متوقف بوده از دولت انگریز مواجب و مقرری دارد.

ششم – ایام دوستی و موافقت که ایلچی و صاحبمنصبان دولت انگریز در ایران مقیم و متوقف بودند بدون اخبار بوضع دوستی، کشتی جنگی فرستاده جزیرهٔ خارک را علی‌الغفله متصرف شدند. این حرکت نه تنها خلاف عهدی است که با یک دولت کردند بلکه مخالف ضابطهٔ جمیع ملت و مذهب و منافق قانون و قاعدهٔ دولت‌های کل عالم است.

هفتم – کاغذ اخلال و افساد نوشتن مستر مکنیل بعلماء و فضلای ممالک ایران! سر و کار سفرا و ایلچیان همیشه در همهٔ دولتها با وزراء و اعیان و سئوال و جواب آنها دائماً با امناء و اعیان است. کاغذ نوشتن ایلچی دولت انگریز بجناب فخرالاسلام آقا سید محمد باقر اصفهانی چه مناسبت دارد وانگهی مضمون آن مبنی بر اخلال و افساد امور دولتی و مملکتی باشد.

هشتم – اخبار نامهٔ جنگ نوشتن مستر مکنیل بدون اینکه از دولت علیه آثار دشمنی و نقض عهدی ظاهر شده باشد.

نهم – ممانعت کردن دولت بهیهٔ انگریز از آوردن تفنگ ابتیاعی از مستر برجیس تاجر انگلیسی، مشار الیه مساوی سه سال و کسری است که مساوی بیست و پنجهزار لولهٔ تفنگ باستحضار دکتر ریاخ نویسندهٔ ایلچی دولت انگریز به امنای دولت علیه فروخته، قرارداد نمود که بوعدهٔ هشت ماهه تفنگرا به تبریز برساند و مبلغ سی هزار تومان از قیمت تفنگ بازیافت و قریب به پنجاه هزار تومان نیز از جماعت تجار ایران نقد و جنس قرض کرده به انگریز آمد و از دادن تفنگ و طلب مردم تعلل و تغافل ورزید. بنده خود هر چه در این باب با جناب لرد پالمرستون اظهار کردم بدون اینکه یک کلمه بمشار الیه نصیحت نموده تقویت و حمایت کنند، صریحاً باین بندهٔ درگاه گفتند که مشارالیه برشکسته شده تنخواه از دست او در رفته است، باید موافق شرع انگریز با او رفتار شود. خلاصه بندهٔ درگاه هر گاه خواسته باشد که جزئیات بدرفتاری وکلای بهیۀ انگریز را در این کتابچه ثبت نماید تاریخ مطول بوده باعث کلال و ملال خوانندگان خواهد شد. با وصف این مراتب و وقوع اینگونه امور از دولت بهیه باز امنای دولت علیه طالب دوستی و راغب یکجهتی هستند. چنانکه بندهٔ درگاه از قرار دستورالعمل اولیای دولت علیه آنچه در قوه داشت در خصوص دولتین علیتین اهتمام ورزید، اما در جواب، سوای تکالیف شاقه و شکایات بیفایده از امنای دولت بهیه نشنید. جناب لرد پالمرستون در خاتمهٔ مکتوب خود در باب نه فقرهٔ دیگر از طرف امنای دولت شکایت کرده در رفع هر یک خواهش نموده دوستی دولتین علیتین را بحمل آنها انحصار دادند.

مطلب اول – در عذرخواهی چاپار نوشته‌اند که چون جناب حاجی سلمه‌الله تعالی آن قاصد را دانسته و فهمیده در صورتیکه میدانست چاپار دولت انگریز است بلفظ خود حکم داده بودند که حبس نمایند کاغذ عذرخواهی بنویسند و یا اعلیحضرت شاهنشاهی به کوین انگریز[۱۲] نامهٔ عذرخواهی از این مطلب مرقوم فرمایند. در نامه و یا کاغذ مطلب دیگر که باعث مباحثه باشد مرقوم نگردد مگر اظهار تأسف و تأثر از وقوع آنمقدمه و نیز متعهد شوند که منبعد چنین امر خلاف رو نخواهد داد

مطلب دوم – موافق فرمان بهمهٔ اهالی ایران منتشر سازند که چاپاران و اتباع دولت بهیهٔ انگریز را اعم از انگریزی و ایرانی و طایفهٔ دیگر در ممالک محروسهٔ ایران احدی معترض نشود و در همه جا معزز و مطلق‌العنان باشند و نسخهٔ آن فرمان را هم بدولت انگریز ارسال دارند.

مطلب سوم – غوریان و سایر جاها که از افغانستان در تصرف عساکر ایران مانده است بکلی تخلیه و واگذارند.

مطلب چهارم – مدتی قبل بر این در طهران خانه‌ای که بباغ ایلچی دولت ایران نزدیک است اعلیحضرت شاهنشاه ایران اختیار آن خانه را به «تاد صاحب» انگریز داده بودند، یکوقتی مسیو سمنوف فرانسوی که در خدمت دولت ایران است خواسته بود که بعنف مستر تاد را از آنجا مسلوب‌الاختیار سازد، معذرت‌نامه از امنای دولت علیه بامنای دولت انگریز برسد.

مطلب پنجم – در ماه نوامبر گذشته اشخاصی چند بوکیل قنسول انگریز که در بندر بوشهر بی‌حرمتی کرده‌اند، همهٔ آنها را تنبیه و بسزای خود برسانند.

مطلب ششم – آنکه این اوقات آدمیرال جهازات جنگی انگریز که در سمت بحر مشرق مأمور خدمت بود بدرستی از بندر بوشهر بیرون آمده وقت مراجعت حاکم مزبور باو گفته بود باید از راهی که آمده‌ای مراجعت نکرده از پیش روی گمرک برگردی، چون جای مزبور لایق شأن آدمیرال مزبور نبود اینطور بی‌حرمتی را قبول نکرده با صاحبمنصبانی که در اختیار داشت خواسته بود از راهی که آمده است مراجعت بکشتی خود نماید. حاکم حکم داده بود باو سنگ انداخته‌اند سهل است که تفنگ هم خالی کرده‌اند، باید حاکم مزبور معزول و تنبیه شده باز سبب معزولی و منکوبی او را بر همهٔ اهالی ایران منشتر سازند.

مطلب هفتم – میجر جنرال سر هنری بیتون[۱۳] در معدن قراچه داغ پول زیادی برای بیرون آوردن آهن از خود مصرف نموده است، فرمان و رقم نوشتجات از امنای دولت علیه در دست دارد، چون آنجاها در تصرف دولت ایران است باید وجه او بکلی کارسازی شود.

مطلب هشتم – آنکه معلمین انگریز که در دولت ایران مأمور بتنظیم و تعلیم افواج بودند قدر قلیلی از مواجب آنها باقی مانده است، امنای دولت علیه کارسازی کنند.

مطلب نهم – انعقاد عهدنامهٔ تجارت بمهر مبارک اعلیحضرت شاهنشاه ایران رسیده است، در بین دوستی و التیام دولتین انصرام یابد.

(جواب مطلب اول و دوم در جواب مطلب چهارم به مستر مکنیل مشروحاً قلمی شده است.)

جواب مطلب سوم – اولا امنای طرفین بموجب سه طغرا عهدنامه تصریح کرده اند که مداخلهٔ دولت انگریز در افغانستان جایز نیست و هر وقت امنای دولت علیه ایران با افاغنه جنگ نمایند، دولت انگریز را در آن میان کاری نباشد و حالا برعکس عهدنامه، مداخله خود را جایز دانستن و دولت علیه ایران را از حق خود ممنوع داشتن چه معنی دارد؟

ثانیاً، هرات داخل افغانستان نیست و همیشه در زیر حکم سلاطین ایران زمین و جزء مملکت خراسان بوده، کامران خود بحکم و فرمان شاهنشاه مرحوم حکومت هرات را داشت غوریان داخل هرات نبوده متنازع فیه نیست و قلعهٔ آنجا نیز از ابنیهٔ اسحق خان سردار قرائی میباشد و دائماً در تصرف خود او و پسرش و سایر حکام خراسان بوده است و مستر مکنیل در ضمن شروطی که از جانب کامران و وزیر هرات نوشته است و صورت آن الآن حاضر است، در باب غوریان بخصوصه قید کرده است که کما فی‌السابق در تصرف حکام خراسان باشد، اینهمه تکالیف شاقه و بی‌حساب کافی نیست؟ دولت علیه مداخله در افغانستان نکرده هرات و غوریان را نیز ضمیمهٔ افغانستان نماید تا دولت بهیهٔ انگریز منصرف شوند؟. پارسال بخواهش دوستانه اظهار مینمودند که در کار اعلیحضرت شاهنشاهی روحیفداه تنبیه افاغنه را موقوف کرده مراجعت فرمایند تا ضرر جانی و خسارت مالی به بندگان خدا نرسد بعد از آنکه این خواهش بعمل آمد امسال دولت انگریز لشکر فراوان بافغانستان فرستاده با همان بندگان خدا که پارسال واسطهٔ آنها بودند الان مشغول جنگ و خونریزی بوده میخواهند باسم شجاع‌الملک آن مملکت را تصرف نمایند.

جواب مطلب چهارم – حال قریب بدو سال است که مستر تاد از ایران بهندوستان رفته است. اگر واقعاً این شکایت قابل تقریر میشد البته مستر مکنیل با آنهمه بهانه‌جوئی این یکفقره را هم دفعه‌ای بامنای دولت علیه اظهار میکرد و دیگر اینکه شما خود مرقوم فرموده‌اید که مسیو سمنوف میخواست مستر تاد را از آنخانه مسلوب‌الاختیار سازد. همینکه نکرد و نتوانست بدیهی است که بعلت امنای دولت علیه بوده است. قطع نظر از اینها دو سال پیشتر یکنفر فرانسوی با یکنفر انگریزی اگر بالفرض مباحثه داشتند بامنای دولت ایران چه مدخلیت دارد که مکتوباً عذرخواهی نمایند. بندهٔ درگاه هر گاه این فقره را از لفظ جناب لرد پالمرستون نشنیده بودم هرگز باور نمیکردم که آن نوشته بحکم ایشان مرقوم شده باشد.

جواب مطلب پنجم – حاکم بندر بوشهر را امنای دولت علیه محض به خواهش امنای دولت بهیه از حکومت معزول کردند و بعد از آن او را فوراً برده مواجب و مقرری داده نگهداشتند. امنای دولت علیه در این مطلب از امنای دولت بهیه توقع عذرخواهی داشتند.

جواب مطلب ششم – اولا آمدن آدمیرال با کشتی جنگی بسواحل بندر پوشهر بعد از مقدمهٔ جزیرهٔ خارک و ایام دشمنی خلاف قاعده بود، هر گاه حاکم آنجا او را با گلولهٔ توپ میزد حق داشت و دیگر چنانکه سر هنری ولک و سر جان مکنیل استحضار کامل از قاعده و قانون آنولایت دارند و میدانند که همیشه ضابطه این است که هر کس میخواست از دریا به بندر بوشهر وارد شود باید از پیش روی کمرک بالا بیاید و سفرای دولت بهیهٔ انگریز چند نفری از هندوستان و همان راه بایران آمده‌اند شاید از آنراه عبور کرده باشند منجمله سر گور اوزلی و سر هار فرد جونس که بالفعل در حال حیات هستند از آنها استفسار کنید. لکن گاهگاهی اتفاقی افتاده بود که در وقت دوستی کشتی‌های بزرگان انگریز که میخواستند بخانه بالیوز انگریز واقعه در کنار بندر بوشهر بیایند مستحفظین آنجا بملاحظهٔ احترام دوستی ممانعت نمیکردند، این اوقات که اهل بندر بوشهر از مقدمهٔ خارک واهمه برداشته بودند بسبب آمدن آدمیرال با کشتی بزرگ همینکه مشاراله میخواست بخلاف قاعدهٔ مستمره رفتار کند بیشتر احتیاط کرده مانع شده‌اند و بطوریکه شما خود نوشته‌اید که در مراجعت، باو اخبار هم کرده‌اند که از فلان راه برگردد. معلوم است که در وقت دشمنی توقع احترام و دوستی نباید کرد و اگر امنای دولت علیه حاکم مزبور را که بی‌تقصیر است بخواهش شما معزول نمایند از کجا مطمئن شوند که او را هم مثل شیخ نصر حاکم سابق تحریک ننموده نزد خود برده مواجب نمیدهید و آنقدر اصرار میفرمایید که بیجهة حکام و اهالی آنجا تنبیه شوند مفهومش این است که میخواهید اهل آنحدود را عموماً از امنای دولت علیه مأیوس نموده رو بخود بیارید والا معلوم است که این نقلها قابل شکایت نیست و مایهٔ نقار دو پادشاه بزرگ نمیتواند بود.

جواب مطلب هفتم – میجر جنرال سر هنری بیتون از دولت بهیهٔ انگریز مأمور به تعلیم افواج ایران بودند نه برای امر همدان. سه سال قبل از این که مشارالیه عازم انگریز میشد امنای دولت علیه از او خواهش کردند که دو سه نفر معدن‌شناس بجهة معدن آهن با قرارداد مواجب بدولت ایران بیاورد و مخارجات راه و مواجب آنها نیز از دولت علیه داده شود، مشار الیه موافق فرمایش امنای دولت علیه چند نفری در مراجعت همراه خود آورد. اوقاتی که موکب همایون برای تنبیه افاغنه حرکت میفرمود جنرال مزبور بحکم ایلچی دولت بهیهٔ انگریز دست از تعلیمات افواج قاهره برداشته مراجعت بآذربایجان نمود و برای مداخل خود دخیل امر معدن شد. هر گاه مشار الیه فرمان مبارک یا نوشته‌ای از امنای دولت علیه ابراز کند که هر چه او در معدن خرج نماید داده میشود و یا از قرار قبض یا نوشته حالی کند که من فلان مبلغ در آن معدن از مال خود خرج کرده‌ام بندهٔ درگاه تنخواه او را همینجا نقد میدهم و حال آنکه هر چه بمخارج معدن لازم بود از دیوان داده شده، مخارج و مواجب معدنچی‌ها را نیز موافق قبض از دولت علیه داده‌اند، مساوی چهل هزار تومان و چیزی باطمینان جنرال مشار الیه و معدنچی‌ها از دولت علیه داده شده است، اما تا بحال چهل هزار تومان از معدن کذا بدولت علیه عاید نگشته است.

جواب مطلب هشتم – معلمین دولت بهیه موافق قرارداد مطلقاً حق ندارند که مواجب از دولت علیه بخواهند. پیشترها که در تعلیم افواج قاهره زحمت میکشیدند ولیعهد مرحوم و اعلیحضرت شاهنشاهی نیز محض مرحمت ملوکانه هر ساله انعام و مقرری و قیمت خانه و غیره عنایت میفرمودند و در این دو سال که سفر هرات اتفاق افتاد آنها بحکم ایلچی دولت بهیهٔ انگریز از موکب همایون بطهران و تبریز مراجعت کرده مصدر هیچگونه خدمت نشدند که مستحق انعام و مواجب شوند اما نظر باینکه در ولایت ایران غریب بودند باز امنای دولت علیه همان انعام و احسان قدیم را التفات کردند، مگر بسیار کم از این بابت عاید آنها نشد، چنانکه شما خود مرقوم فرموده‌اید؟ و سبب نرسیدن این جزئی تنخواه آنستکه مستر مکنیل آنها را بدون استحضار امنای دولت علیه از تبریز بسمت بغداد روانه ساخت. واضح است که این جزئیات را امنای دولت علیه مضایقه نخواهند فرمود.

جواب مطلب نهم – تفصیل این فقره در جواب مستر مکنیل مشروحاً مرقوم است و البته بعد از استقرار مراتب دوستی و التیام در دولت، در امـر تجارت هم قراری که موافق مصلحت طرفین باشد داده خواهد شد ولکن با این وصفها که مستر برجیس با اهل ایران بد معامله شده تجار انگریز را بدنام نموده، مشکل است که بعد از این تجار دولت علیه جرأت بمعاملهٔ اهل انگریز تکلیف نمایند و مطمئن باشند از اینکه در وقت مطالبهٔ طلب، آنها را بشرع انگریز تکلیف نکنند.

علی ای حال؛ بعد از آنکه سئوال و جواب طرفین باتمام رسید و در دوستی دولتین اثری نبخشید آجودانباشی تفصیل این سئوال و جواب را بزبان انگلیسی بیست و پنج نسخه نوشته بهمهٔ سفرای دول خارجه و ببعضی از امراء و وزراء و وکلاء و رعیت انگلیس رسانیده که عموماً از کیفیت ماجری استحضار حاصل نمایند و نسخه‌ای دیگر نیز بجانب کنت نسلرود وزیر امور خارجه دولت بهیهٔ روسیه یا یک طغرا مرسله‌ای که متضمن روابط خصوصیت و اتحاد باشد فرستاد و همینکه کم و کیف ماجری در لندن بر ملا افتاد و شهرت بهرسانید، هر روز جمعی از اهل انگلیس در باسمه‌خانها بضرب وزرای دولت بنا گذاشته در مراتب بی‌انصافی و بدرفتاری آنها فصلی نوشته در میان مردم شهرت دادند.

بعد از آنکه کیفیت رفتار ناپسند مکنیل را آجودانباشی باکثر بزرگان پارلمنت مدلل و محقق نمود هیجده نفر از آنها یکدفعه برخاسته بجناب لرد پالمرستون بحث کردند و گفتند که از تحریرات و تقریرات حسین خان بسا یقین و معلوم شده است که این نوع نامهربانی و نقار فیمابین دولت انگریز و ایران از نادانی و بدرفتاری مستر مکنیل رویداده است و جناب شما محض بخیال اینکه او را خود منتخب کرده و به سفارت ایران فرستاده بودید اغماض و چشم‌پوشی از کرده‌های او کرده و علاوه، نشان و حمایل بر مراتب او افزودید. جواب داده بود که بر من هم واضح و مبرهن شده است که مستر مکنیل در آنجا رفتار خوب نکرده است، لکن البته در خاطر ارباب مشورت و کرسی‌نشینان پارلمنت هست که در ایام سلطنت فتحعلی‌شاه منفور، میرزا صالح ایلچی آندولت باین ولایت آمده شکایت از رفتار مستر ولک نمود و امنای دولت انگریز مشار الیه را بهمان سبب معزول و ایلچی دیگر منصوب و مأمور نمودند. در حقیقت از آن وقت تا بحال سفرای ما در دولت ایران بی‌عظم و همیشه با احتیاط راه میرفتند که مبادا بسبب شکایت دولت ایران معزول شوند، حالا اگر مستر مکنیل را نیز بخواهش امنای دولت ایران مقصر و مغضوب نمایم لامحاله بعد از این هر ایلچی که از این دولت بدولت ایران مأمور شود در همه حال ملاحظه رضای امنای دولت ایران را کرده و بلکه در حقیقت نوکر آنها میشود و انصافاً در اینصورت حق بجانب آن ایلچی خواهد بود. بعضی از ارباب مشورتخانه که دوستان او بودند تصدیق نمودند و بعضی که طرف ضد او بودند انکار کردند که این خیال محض بی‌انصافی و از راه حمایت مستر مکنیل است و بلکه در باطن حمایت خود را میکنی، بعلت اینکه او را تو مأمور کردی و آدم کوچک را رتبه بزرگ تو دادی. میبایستی ایلچی ایران آدم نجیب و از بزرگان نظام باشد نه مکنیل که آنهمه مفاسد از مأموریت او بیرون آمد، تا حال هرچه در دوستی ایران خرج کردیم بهدر رفت، بعد از آن باید دو مقابل آن اخراجات کشیده افغانستان را مضبوط کنیم که ابداً آن ولایت بی‌نظام منظم نشده آرام نخواهد گرفت.

این بود قسمتی که عیناً از روی سفرنامه میرزا عبدالفتاح گرمرودی منشی میرزا حسین خان آجودانباشی نقل گردید.

میرزا حسین‌خان آجودانباشی چهل و یکروز در لندن توقف نمود. در اینمدت همه روزه با رجال لندن رفت و آمد داشت و در روزنامه‌ها نیز دستی پیدا نموده همیشه جواب حملات مکنیل را که در این موقع در لندن بود میداد و تمام آنها را میرزا عبدالفتاح در سفرنامه خود ضبط نموده است.

در مدت توقف، ملاقاتهای طولانی با لرد پالمرستون داشته، یکروز پالمرستون او را حضوراً در منزل خود بشام دعوت میکند.

مؤلف سفرنامه مینویسد:

«یکشب جناب لرد پالمرستون مهمانی بزرگی کرده خود شفاهاً از آجودان باشی و بندهٔ درگاه وعده خواست و گفت مستر مکنیل هم امشب خواهد بود. آجودانباشی وعده دادند لکن بعد از ساعتی رقعه‌ای با نهایت ادب و مهربانی از منزل بجناب ایشان نوشته فرستادند باین مضمون: (چون ملازمان سامی خود بالمشافهه وعده خواستند بنده از راه ادب نخواستم خلاف خواهش شما را بعمل آورم، اما حالا که ملاحظه میکنم برای من بسیار مشکل است که با مستر مکنیل در یک مجلس نشسته شام بخورم، هر گاه به آن جناب تا بحال حرکات او مشتبه است بمخلص مشتبه نشده، درحقیقت و نفس‌الامر او را مقصر و خائن دو دولت میدانم، معهذا مستدعی هستم که بنده را از این التفات و مهمانی معاف دارید). جواب نوشته بود که من این مهمانی را برای شما کرده و اگر در اول عذر میآوردید آمدن مکنیل را موقوف میداشتم.»

خلاصه بعد از چهل و یکروز توقف در لندن، سفیر ایران با همراهان خود بپاریس مراجعت نمود. دولت فرانسه نامه‌ای در اینموقع نوشت و همراهی فوق‌العاده با نماینده دولت ایران نموده چند صاحب‌منصب و مشاق بدولت ایران داد و مقدار هفتصد قبضه تفنگ سربازی و دو هزار قبضه تفنگ سواره و سه هزار شمشیر توپچی و دو هزار طپانچه از فرانسه برای ایران خریداری نمود و کنت دسرسی هم از طرف امپراطور فرانسه بسمت وزیر مختاری دربار شاهنشاه ایران تعیین و به ایران اعزام گردید.

آجودانباشی از راه استانبول و طرابوزان مراجعت نموده در شوال ۱۲۵۵ وارد تبریز شد.


  1. صفحهً ۱۴ از سفرنامه
  2. صفحه ۳۸ از سفرنامه.
  3. این کلمه در سفرنامه خوانده نشد.
  4. صفحه ۴۲ از سفرنامه
  5. صفحه ۵۴ از سفرنامه.
  6. صفحه ۷۲ از سفرنامه.
  7. Mayor Hotel.
  8. صفحه ۷۳ از سفرنامه.
  9. صفحه ۸۵ از سفرنامه.
  10. صفحه ۹۱ از سفرنامه
  11. Sir john Macdonald.
  12. مقصود ملکه ویکتوریا جانشین ویلیام چهارم پادشاه انگلستان است. Queen
  13. Major General Sir Henry Bethune.