پرش به محتوا

تاریخ ایران باستان/قسمت اولی - کلیات/نژادها

از ویکی‌نبشته

نژادها

قبلا باید گفت موافق عقیدهٔ علماء فن که مبتنی بر آثار است این بشر که اکنون روی زمین زندگانی میکند بشر اوّلی نیست، یعنی انواعی از بشر یکی پس از دیگری آمده ده‌ها هزار سال زندگانی کرده و منقرض شده رفته‌اند. مثلاً بشری که قبل از بشر کنونی روی زمین می‌زیسته[۱] به عقیدهٔ بعض علماء چهل هزار سال دوام داشته. انقراض در جاهائی بواسطهٔ حوادثی بوده که در کرهٔ ما روی داده و در مواردی بشر کامل‌تر بر بشر پست‌تر استیلا یافته، بواسطهٔ برتری بشر پست‌تر را از میان برده و جای او را گرفته. باین سؤال که بشر کنونی، یعنی بشری که اکنون روی زمین زندگانی میکند و زمین‌شناسها آن را بشر عاقل نامند،[۲] کی بوجود آمده جواب محققی نمی‌توان داد ولی به هرحال این زمان نباید کمتر از ده‌ها هزار سال قبل باشد.

علم نژادشناسی[۳] بشر امروزی را به پنج نژاد تقسیم کرده: ۱ - سفیدپوست.

۲ - زردپوست. ۳ - سرخ‌پوست. ۴ - سیاه‌پوست. ۵ - ماله. بعضی اخیراً عدّهٔ نژادها را سه میدانند زیرا سرخ‌پوست‌ها را با زردپوستها و نژاد ماله را با سیاه‌پوست‌ها یکی حساب می‌کنند، یعنی باین عقیده‌اند که سرخ‌پوستها از زرد پوستها و مردمان ماله از سیاه‌پوست‌ها منشعب‌اند.

نژاد سفیدپوست این نژاد را بسه قسمت تقسیم کرده‌اند: ۱ - هند و اروپائی یا آریانی به معنی اعم. ۲ - سامی. ۳ - حامی. بنی حام چنانکه توراة گوید از حام پسر نوح بودند. در باب مساکن آنها بین محققین اختلاف است. بعضی وطن اصلی آنها را بابل یا جائی در آسیای غربی دانسته عقیده داشتند که این مردمان از آسیا به افریقا رفته در مصر و لیبیا[۴] و غیره سکنی گزیده‌اند ولی نُلدکه[۵] باین عقیده بود که همیشه مسکن آنها افریقای شمال شرقی بوده زیرا از حیث قیافه و شکل و غیره به سیاه‌پوستهای افریقا نزدیکترند.

اکثر محققین اهالی قدیم مصر (قبطی‌ها) و نیز بربریهای لیبیا و کوشیها یا حبشیها را از بنی حام دانسته‌اند.

بنی سام که یکی از شاخه‌های بزرگ سفیدپوست‌اند اکثراً در عربستان و بین النهرین و شامات و افریقای شمالی و شمال شرقی سکنی دارند. شعبه‌ای از آنها که بنی اسرائیل باشد در جاهای دیگر آسیا و اروپا و غیره پراکنده‌اند.

ملل سامی‌نژاد عهد قدیم اینها بودند: کلدانیان، آسوریان، فینیقی‌ها، عبریان (یهود و بنی اسرائیل و غیره)، آرامیان و اعراب. توراة فینیقیها را از شاخهٔ حامی دانسته ولی محققین آنها را سامی میدانند. زبانهای تمام این مردمان به یکدیگر خیلی نزدیک بود، مثلاً توراة گوید که مردم بنی اسرائیل در هزار و پانصد سال قبل از میلاد زبان عربی را بی‌مترجم می‌فهمیدند.

مردمان هند و اروپائی چنانکه از خود لفظ معلوم است مللی هستند که مساکن آنها از هند تا اقصی بلاد اروپا است، یعنی در اروپا کلیه سکنهٔ آن به استثنای مردمانی که از نژادهای دیگرند (مانند ترکها و مجارها و فین‌ها و سامویدها و یهود و غیره) و در آسیا فقط هندیهای آریانی - ایرانیها بمعنی اعم (کلیه مردمانی که از شعبهٔ ایرانی آریانها منشعب‌اند) و ارامنه. باید گفت که لفظ هند و اروپائی جامع نیست زیرا شامل مردمان هند و اروپائی که در امریکا و جاهای دیگر کره سکنی دارند نمی‌باشد و حال آنکه اینها هم از همان شاخه‌اند و لیکن چون این لفظ مصطلح شده چاره جز استعمال آن نیست. سابقاً بجای «هند و اروپائی» «آریانی» می‌گفتند و هنوز هم این لفظ منسوخ نشده چنانکه علماء فرانسوی غالباً بجای «هند و اروپائی» «آریانی» گویند و نویسند. این اصطلاح جامع‌تر بنظر می‌آید بخصوص اگر لفظ (بالاعم) را بر آن علاوه کنیم. اطلاق اسم جزء بر کل نباید باعث ایراد گردد زیرا آثار ادبی آریانها قدیم‌تر است. مردمان آریانی را بمعنی اعم (یا هند و اروپائی را) پس از تحقیقاتی که موافق موازین علمی در جمجمه‌ها و زبانها و مذاهب و داستانها و افسانه‌های قبل از تاریخ این ملل شده به هشت شعبه تقسیم کرده‌اند: ۱ - آریانی بالاخص. ۲ - یونان و مقدونی. ۳ - ارمنی.

۴ - آلبانیائی (در شبه جزیرهٔ بالکان). ۵ - ایطالیائی. ۶ - سلتی (بومیهای اروپای غربی). ۷ - ژرمنی (آلمانی‌های غربی و شرقی اروپا، آنگلوساکسونها و اسکاندیناویها). ۸ - لیتوانی و اسلاوی (لیتوانیها و نیز اسلاوهای غربی، شرقی و جنوبی اروپا)[۶]

به عقیدهٔ محققین این مردمان در عهدی بسیار قدیم در جائی باهم زندگانی می‌کرده‌اند و بعد بجهتی که معلوم نیست، شاید از زیاد شدن سکنه و کمی جا بوده، هرکدام بطرفی رفته‌اند. زمان جدا شدن این مردمان را از یکدیگر نمی‌توان محققاً معلوم کرد، ولی بعضی تصوّر می‌کنند که در حدود سه یا چهار هزار سال ق. م بوده. در باب مساکن اصلی مردمان هند و اروپائی نیز عقائد علماء فن مختلف است.

برای نمودن تشتت کافی است ذکر شود که مساکن اصلی آنها را در این جاها پنداشته‌اند:[۷] پامیر، آسیای وسطی، فلات ایران، ارمنستان، کوههای کارپات، جنوب روسیهٔ کنونی، سواحل رود دانوب سفلی، آلمان شمالی، جنوبی، غربی، اسکاندیناوی، سایر جاهای اروپا. از این اختلاف معلوم است که مسئله حل نشده، ولی اخیراً اکثراً باین عقیده‌اند که جائی در شمال اروپا یا آسیا بوده.

نژاد زردپوست

این نژاد را بعض محققین نژاد مغول نیز می‌نامند. موافق عقیدهٔ اکثر علماء فن زردپوستها بسه قسمت بزرگ تقسیم شده‌اند: ۱ - چین و تبت. ۲ - مغول و منچو. ۳ - ترک و تاتار. بیشتر این مردمان در آسیای شرقی، سیبریا و آسیای وسطی سکنی دارند. شعبه‌هائی هم از آنها مانند بعض سکنهٔ قفقازیه و نیز تاتارهای قریم، ترکها، مجارها، فین‌ها و غیره در اروپا مأوی گزیده‌اند.

سائر نژادها

ذکر سائر نژادها از موضوع این کتاب خارج است. همین‌قدر گوئیم که نژاد سرخ‌پوست در امریکا سکنی داشت ولی بعد از غلبهٔ اروپائیها بر این قارّه رو بانقراض رفت. حالا عدّهٔ کمی از این نژاد در امریکا باقی است و تجربه نشان می‌دهد که بعد از چند قرن بکلی نابود خواهد شد. مردمان سیاه‌پوست غالباً در افریقای وسطی و جنوبی می‌زیند. نژاد ماله در جزائر جنوب شرقی آسیا و اقیانوسیه و اقیانوس کبیر سکنی دارد (از جزائر نیکوبار تا جزائر پاک، از جزائر ساندویچ تا زلاند جدید) و نیز در جنوب شبه جزیرهٔ هندوچین، مالاکا، جزیرهٔ فُرُمزْ و جزیرهٔ ماداگاسکار در افریقا.

زبانها

از زبانهائی که متروک گشته و از آنها آثاری باقی نمانده اطلاعاتی در دست نیست.

با وجود این محققین عقیده دارند که بشر ابتدائی جز با فریاد و اشاره نمی‌توانسته بنحو دیگر مطلب خود را بیان کند. بعد که ترقّی کرده زبانش دارای لغاتی گشته و این لغات هم غالباً عبارت از اسماء و ادوات ندا بوده. در این مرحله انسان برای ایجاد لغات از صداهای طبیعی تقلید می‌کرده[۸] چنانکه هنوز هم آثاری در زبانهای ملل کنونی از این تقلید باقی است.[۹] معلوم است که هر قدر انسان ترقّی کرده زبانش هم دارای لغات بیشتری گردیده.

علمای فقه اللغه، خصوصاً آنهائی که در فقه‌اللغهٔ مترادف (یعنی مقایسهٔ فقه‌اللغهٔ زبانی با فقه‌اللغهٔ زبانهای دیگر)[۱۰] کار کرده‌اند، بدین عقیده می‌باشند که زبانهای


  1. این بشر را در علم زمین‌شناسی انسان (نه اندرتال) نامیده‌اند زیرا جمجمه‌ای از این نوع بشر در وادی (نه‌آندر) نزدیک دوسلدرف در ایالت رن یافته‌اند (Homo Neandertalensis).
  2. Homo Sapiens
  3. Ethnologie.
  4. Lybie.
  5. Noldeke
  6. از چندی به این طرف ملل هند و اروپائی را از کلمهٔ سَدْ (صد) در زبان آنها به دو گروه بزرگ تقسیم کرده‌اند: گروهی که صدرا (سَتْ) و گروهی که همان لغت را (سنّتَ) می‌گفتند، آریانها و ارامنه و آلبانیها و لیتوانی و اسلاوها جزو گروه (سَت) یا شرقی هستند، یونانیها و مقدونیها و ایطالیائیها و سِلْت‌ْها و ژرمنها جزو گروه (سِنْتَ) یا غربی.
  7. دمُرْگان - تمدّن‌های اوّلی - صفحهٔ ۱۶۲ طبع پاریس ۱۹۰۹.
  8. Onomatopee.
  9. مانند: شُرْشُرْ - دَقّ‌ودَقّ - غرّش - تَنْبور - دَبدَبهْ - طمْطَراقْ - طَنْطَنهْ - فِش‌ْفِشْ و صدها نظیر این کلمات.
  10. Philologie Comparee.