برگه:YekChahVaDoChaleh.pdf/۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

یک چاه و دو چاله / ۱۱


کردند و گریختند و آن ما را تنها گذاشتند که در سلسله مراتب حزبی عاقبت به دیواری رسیده بود که گرچه از آهن نبود، اما پشتش به روسی حرف میزدند؛ و از آن ما هیچکس چنین زبانی را نمی‌ دانست و این بود که فوراً پس از انشعاب، رادیو مسکو آمد وسط گود و فحش‌های استالینی و تکفیر و دیگر قضایا... این بود که تعجبی نداشت. گریز‌ها و سر به لیست شدن‌های اختیاری و جازدن‌ها. تا سال ۲۸ و ۲۹ که دوباره همایون را گذرا می‌دیدیم. دکانی گرفته بود در سبزه میدان و مدعی بود که شده است دلال نشر دهنده کارهای جمال‌زاده؛ که بایدرش در جوانی همپالگی بود. و ما سرمان شلوغ بود و حوصله او را نداشتیم و بزن بزن قضیه نفت بود و دیگر ماجرا‌ها. و آن ما از تنهایی در آمده بود و داشت یکی از چرخ‌های نیروی سوم را می‌گرداند. اما جسته گریخته شنیدیم که او رفت آمریکا یا انگلیس و نیز شنیدیم که برادرش در همان آمریکا خود کشی کرد و از این نوع روابط بریده بریده؛ به عنوان جای پایی در ریگزار علامت ناپذیر دوستی‌های سیاسی در این مدت شاید هم رفت و آمدی داشته‌ایم که فراموش شده صاحب این قلم تازه زن گرفته بود و با همه احتیاج به پول و پله، من نگذاشته بودم خر بشود و زیر بالش را گرفته بودم تا از سرچاله معاونت تبلیغات شیر و خورشید سرخ خیلی زود پریده بود و حالا در جستجوی کاری دیگر داشت برای شاهد زهری و دکتر بقایی کند و کاور روزنامه‌ها می‌کرد و من می‌پاییدمش؛ که بدجوری عقده گشایی می‌کرد و ممکن بود گاه به گاه اوراق آن روز نامه را به تعفن زهر آن تنهایی‌ها بیالاید. و دوره دوره‌ای بود که توده‌ای و نیروی سومی می‌-