برگه:YekChahVaDoChaleh.pdf/۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۲/ یک چاه و دو چاله


علت‌ها بود که از تشکیلات مازندران عذرش را خواستند به این دلیل که روز نامه انگلیسی می‌خواند در محیطی که ناواریش‌ها حکومت می‌کردند.

گلستان مثل همه ما فعال بود اما نوعی خود خواهی نمایش دهنده داشت که کمتر در دیگران می‌دیدی. همیشه متکلم وحده بود. مجال گوش دادن به دیگری را نداشت. این‌ها را هنوز هم دارد. اما با هوش بود و با ذوق خوب می‌نوشت و خوب عکس بر می‌داشت. برای یکی از خر کاری‌هایی که این قلم کرده است (شرح حال نوشتن برای اعضای کمیته مرکزی حزب توده که در شماره‌های مجله مردم مرتب درآمد) او عکس برداشته بود قلم هم میزد. ترجمه هم می‌ کرد و اغلب را خوب و گاهی بسیار خوب حسنش این بود که تفنن می‌کرد مثل حالا نبود که از این راه‌ها نان بخواهد خورد و ناچار فرصت مطالعه داشت. تحمل شنیدن دو کلمه حرف حساب را داشت. اما حیف که درست و حسابی درس نخوانده بود. یعنی تحمل نیاموخته بود. ناچار نخوانده ملا بود و چنین آدمی به هر صورت اورژینال هم می‌شود. گویا کلاس اول یا دوم دانشگاه ( رشته حقوق ) بود که معلومات‌زده بود زیر دلش و رفته بود به مقاطعه کاری. زن و بچه هم داشت و بعد مازندران بود و آن داستان سیاست و بعد که به تهران برگشت، بالای خانه‌ای می‌نشست که دکتر عابدی منزل داشت. و خانه این هر دو یکی از پاتوق‌های ما بود. ما آدم‌های بی‌خانمان. سرمان را میزدی یا تهمان را آنجا بودیم. و بعد گلستان به آبادان که رفت باز ول کن نبودیم و اگر هنوز شخصی در عده‌ای از ما بچه-