پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

داده و فی‌الجمله متغیر شده دست‌خط صادر می‌فرماید که عیال حضرات را قراول گذاشته نگهدارید تا ببینیم حضرات در کجا می‌باشند.

بعد از رسیدن این دست‌خط حضرات که شراب نخورده مست بودند به فساد و شیطنت میرزا رضا قلی صد نفر سرباز دستۀ طالب‌سلطان برادرزادۀ میرزا رضا قلی را قراول آورده مادر پیر و عیال و اطفال این دعاگویان را به قراول انداختند و پنج طاقه شال کشمیری و یک قطعه گل یقه الماس از والده و پنجاه جلد کتاب از کتاب‌های این دعاگو با بعضی ظروف چینی و بلور به رسم مهلتانه گرفته قلعۀ شاه‌زید را خالی کرده میرزا رضا قلی به وجد و شادمانی کوشیده خیالی را که در دیگ سینۀ خود هشت سال بود به آتش طمع می‌جوشانید پخته فرض کرده دو سه قریه را که این دعاگویان زرخرید و تیول داشتیم به حواله داده و برادر خود میرزا اسکندر را به قریۀ ملکی و تیول این دعاگو فرستاده به ضبط انبار و ملک این دعاگو اقدام نمود و از همدان امیرزاده بهمن‌میرزا احمدمیرزا را به قم فرستاده به این دعاگوی دولت شاهی اعلام نمود که ماندن شما در قم صورتی ندارد به دارالخلافه بروید امر خود را صورتی بدهید و امیرزاده خسرومیرزا و مصطفی قلی‌میرزا را از همدان با خود برداشته به دارالخلافه برد و میرزا فضل‌اللّه‌خان و فتح‌اللّه‌خان از شنیدن این حکایت به فکر کار خود افتاده فی‌الجمله دست از زیاده‌روی کوتاه نموده و منتظر اخبار دارالخلافه نشستند و امیرزاده بهمن‌میرزا، خسرومیرزا و مصطفی قلی‌میرزا را تا منزل رباط کریم برده در آن منزل امیرزادگان را واهمه گرفته نصف شب بدون خبر امیرزاده بهمن‌میرزا سوار شده به شاهزاده عبد العظیم رفتند و رقعه به امیرزاده بهمن‌میرزا نوشته او را از احوال خود مخبر ساختند و امیرزاده مصطفی قلی‌میرزا در شاهزاده عبد العظیم نیز طاقت نیاورده خود را به منزل حاجی‌میرزا آقاسی انداخت و این دعاگو از قم اقدام به رفتن دارالخلافه ننموده با امیرزاده احمدمیرزا در قم ماند.

پادشاه مرحوم در مجلس اول که امیرزاده بهمن‌میرزا به خدمت ایشان مشرف شده بود احوال تویسرکان را پرسیده بودند امیرزاده بهمن‌میرزا کیفیت را به تفضیل معروض داشته بود پادشاه مرحوم فرموده بود که‌میرزا فضل‌اللّه و فتح‌اللّه‌خان به ما صراحةً عرض کرده‌اند که خسرومیرزا به میان خزل و لرستانات رفته است امیرزاده بهمن‌میرزا عرض