برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

قسم می‌توانم بخورم آنچه که بیرون آمده بودند اگر دو هزار نفر بود خوب بود سه هزار نفر بودند خوب بود هرچه بودند همه را قتل و اسیر می‌کردند باز برمی‌گشتند می‌آمدند و حال آنکه اگر چنانچه هیچ ابدا از محمره یعنی از همان اردوی نواب والا حرکت نکرده بودند انگلیس بیرون نمی‌آمد اگر هم بیرون می‌آمدند بآن قسم بیرون می‌آمدند که نوشته شده است در همان کوت فیلی سنگر می‌ساختند تا بعد از آن بمرور تمام قشونشان را بخشکی بیرون بیاورند توپ بیرون بیاورند استعدادی در خشکی بهم بزنند آیا بتوانند دعوا کنند یا خیر و این را هم باز بجرأت می‌نویسم که آنها بهمین‌قدر ممنون بودند که نتوانند در خشکی جلو قشون بند بشوند و او را هم باطمینان توپ دریایی که پشتشان بآب باشد در آنجا سنگر می‌بستند نقلی نبود اقلا دست‌بردی زده شود و تلافی کرده بودند.

این در صورتی می‌شد که سردار و سرکرده خود را نباخته باشند اما بعد از آنکه سردار و سرکرده خود را ببازند بیدق را بخوابانند دیگر چه جای این حرفها اگر دویست سیصد نفر هم سوار بود باز این کار را می‌کردند اما سوار در اردوی ما وجود عنقا و اکسیر داشت خلاف دیگر سردار و سرکرده این است که چرا باید در این وقت تفاق نداشته باشند دیدند سردار نفر بنفر آنها هرچه حرف بزنند نمی‌شنوند می‌بایست تفاق کنند بروند خدمت نواب والا عرض کنند که مصلحت نیست لب آب سنگر بسازیم بعد از آنکه از آنها قبول نمی‌فرمود متفقا عرض کنند باید اردوی ما دور از آب باشد و سنگر داشته باشد برای اینکه آنها شیرک نشوند دو سنگر با چهار عراده توپ لب آب می‌گزاریم که آنها خیال نکنند محمره را ما خالی کرده‌ایم باقی قشون در