برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

افواج دوختن در خیال بودند که فوج‌های فراهان را بفرستند بروند اهواز.

در این بین خبر مصالحه رسید بعد علینقی خان بافواج فرستادند به دزفول که از آنجا با امیرزاده روانۀ هویزه شوند چونکه چند روز قبل از دعوا مولا عبداللّه والی را نواب والا عزل کردند و مولا محمد را والی کردند پسر مولا فرج‌اللّه والی سابق هویزه مولا عبداللّه زن و عیالش را بردارد بیاید بروجرد بعد از رفتن او بهویزه دعوا شد و شکست اتفاق افتاد مولا عبداللّه یاغی شد مولا محمد که رفت راه نداد بعد از خبر مصالحه امیرزاده رفت مولا عبداللّه فرار کرد و این روزها که نواب والا تشریف می‌آوردند سادات نهر هاشم واسطه بودند که نواب والا از تقصیرش بگذرند بیاید در بروجرد باشد.

دیگر بعد از اینکه شکست شد هروقت از اوقات سرکرده‌ها دور دور هم جمع می‌شدند چه می‌شود حکم چه خواهند کرد هرگاه حرفی می‌زدند می‌گفتند مؤاخذه کنند مگر ما جواب نداریم بدهیم ما هم می‌گوییم می‌بایست پانصد عراده توپ بدهند تا ما دعوا کنیم می‌بایست سردار بفرستند تا سررشته از دعوا داشته باشد هر کدام حرفی می‌زدند که نمی‌توان نوشت این کیفیت احوال دعوا بود هرکس بخواند می‌داند کی خیانت کرده است زیاده از این اگر امری اتفاق افتاده نمی‌دانم اما ایستادگی و رشادت از چند نفر دیدم از توپچی میرزا رضای نایب خوب دعوا کرد توپش را هم آورد تا دو منزلی آنجا نواب والا حکم کرد میان کشتی بگذارند دیگر معصوم سلطان که در سنگر حاجی جابر خان بود زیاده از حد خود دعوا کرد تا یکساعت بغروب مانده دعوا کرد خود حاجی جابر خان و پسرش زین‌العابدین