برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مگر دکل کشتی آنجا پشت سر هم ایستادند دو توپ گذاشتند میان دو... از کنار آب کشیدند آوردند زیر سد اول یک توپ بطرف اهواز انداختند یکی هم بآنجا که نواب والا وایستاده بود در بالا ترکیده نواب والا تشریف آوردند میان اردو فرستاد پیش سرکرده که در هر فوج که تفنگ شکسته است بیاورید عوض کنید گفتند تفنگ شکسته نداریم مگر فوج بهادران بنا کردند عوض کردن چند جعبه هم که آورده بودند اینطرف در لب آب ماند نیاوردند قدری هم آنطرف مانند لب آب نصف تفنگ اینطرف آمده بود نصف آن طرف ماند.

در این بین که تفنگ را عوض می‌کردند بنا کردند توپ انداختن سراپرده نواب والا را انداختند بنا کردند بار کردن آنها که تفنگ را عوض می‌کردند آمدند بنا کردند برداشتن امیرزاده گفت فراهانی چرا اینطور می‌کنی چاره نشد بعد از آنکه چند توپ انداختند یک توپ انداختند گلوله توپ جلو فوج کزاز زمین خورد کمانه کرد بالای سر سرباز ترکید سرباز بنه پای فوج از جا حرکت کردند راه افتادند چند دسته هم از فوج فراهان داخل شد نواب والا شمشیر کشید علی نقی خان هم شمشیر کشید صاحب‌منصب هم آمدند سرباز را برگرداندند سرباز ایستاد مال مردم هم همه بار کرده نگاهداشتند منتظر بنه نواب والا بعد از آنکه بنه نواب والا را راه انداختند بقدر یک فرسخ که رفت نظامی هم راه افتاد و با توپخانه در وقت راه افتادن بنه سرباز داخل بهم از همه فوج تفنگ‌ها که بود با قورخانه که بود بنا کردند غارت کردن هرکس هر چه گیرش آمد از تفنگ سرنیزه سنگ تفنگ فشنگ باروت اسباب توپ هرچه که در قورخانه بود همه را برداشتند اما زیادتر اینها را فوج‌های فراهانی برداشتند چرا که نزدیک‌تر بودند از