برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۳۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دیگر از وقایعات اردو و محمره چیزی باقی نمانده حالا دیگر از اول دعواست که نوشته می‌شود تا ایام توقف در محمره چیزی دیگر اتفاق نیفتاده که نوشته شود دیگر از این ببعد وقایعات جنگ و بعد از جنگ است.

روزی که کمندر سردار فرانسه آمد گفت روزی که در بوشهر بودم می‌گفتند که روز بیست و هفتم جمادی الاول کشتی در محمره است روز بیست و نهم او آمد محمره بعد از آنکه او رفت چند روزی که گذشت یک شب شش ساعت از شب گذشته بود کاغذ از جزیره آمد که نوشته بودند امروز عصری سه کشتی دودی و پنج شراعی آمده. در اول آب شیرین لنگر انداخته در هفت ساعتی وزیر کاغذی بسرتیب نوشت که از جزیره نوشتند که هشت کشتی آمده است سه دودی پنج شراعی آمده شما از هر فوج دویست نفر سرباز بفرستید بی‌صدا بسنگرها و صد نفر هم با یک صاحب‌منصب تعیین نمایید که از بالای یک‌یک قراول قراولی نمایند تا شاخه بهمشیر تا صبح معلوم شود آنها می‌روند یا خواهند ماند.

دویست نفر از هر فوج هر یک بسنگر خودشان صد نفر هم بقراولی بهمشیر رفته بودند تا صبح، صبح خبر آمد که هستند تا امروز هم که غرابه‌ها آمدند هنوز سنگرهای فراهانی ساخته نشده بود اما دیوار سنگر تمام چوب بود خاکریزی و مزقلهای سنگرها ساخته نشده بود بجهت چوب هروقت می‌رفتند چوب بدهید امروز و فردا می‌کردند تا امروز که کشتیها آمدند معلوم شد که دیگر... نخواهند رفت فرستادند پیش حاجی جابر خان که چوب بده قدری چوب آوردند. پاره از مرقلها ساخته شد پارۀ باز بجهت چوب مانده روزی چند دانه تیر