بود او هم بعضی جا هم بالمره خراب شده بود این دو طرف اردو بود اینطرف دیگر که طرف بیابان بود و طرف دیگر رو بمحمره بود قدری خاک از بیرون کنده ریخته بودند قدری از طرف اندرون از دو طرف که ریخته بودند بقدر نیم ذرع بلندی خاک شده سر آن خاک را از شاخهای نخل آورده راست راست نزدیک بهم نشانده بودند میان خاک بمثل اینکه سر دیوار باغ را بجهت محافظت باغ از رفتن روباه و جانور دیگر از سر شاخ درخت میگذارند؛ آنها هم این قسم تفاوتی که او با این دیوارها دارد این است که اینها را پرتر و زیادتر میگذارند و گل هم زیروروش میگذارند که از باد و باران محفوظ است اما او گل نداشت و از صدمه باد هروقت که میزد نصفش میافتاد.
این دو سمت را اقدام کرده فوجهائی که این سمت بودند قسمت کرده بودند قراول دورۀ که بود از هر دو فوج کار آنها از سر صبح تا شام بنوبه این بود که هرچه از این چوبها را باد یا مال که میانداخت آن قراولها همان ساعت در جای خود نصب میکردند بقسمی ما شاء اللّه از نظم و کفایتی که امیرزاده داشت در مدت توقف محمره با آنهمه جمعیت و بادهای پرزور که میآمد یکدفعه نشد که دو تای از آن چوبها افتاده باشد و قراول نصب نکرده باشد بجای خودش شب و روز در راسته دیوار قراول میگردید و چشمش بدیوار و چوب بود.
اما چنان بقاعده و نظام آن چوبها را نشانده بودند که از راسته دیوار که نگاه میکردی مثل این بود که یک شاخ نخل است و از مقابل دیوار هم که ملاحظه میکردی بیتفاوت چنان نبود که یکی فاصلش زیاد باشد یکی کم چونکه بسرکاری خود امیرزاده و باهتمام و استادی همه سرکردهها یعنی محمد مراد خان و علینقی خان چونکه سمت