برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۱۹۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶۵

حضرت او دلیلند و با اختلاف شرع و کتب (شرع و افتراق کتاب) راهنمای یک سبیل و بعد [[۱] سلامی که مخزن دوستی را رخشان گوهرست و سپهر یک جهتی را تابان اختر و دعایی که گلغونهٔ چهرهٔ خلوتیان تمناست و غازهٔ گونهٔ هراگیان مدعا نثار انجمن خلد اثر شهریار مهرنظر سپهرمنظر گردون مکین زمین تمکین مایهٔ عقل و پیرایهٔ تاج و تخت دوج بحر اجلال و اوج چرخ اقبال خدیو اکرم افخم ایمپراطور اعظم پادشاه مالک فرانسه و ملک ایطالیا که تا فلک را مدارست و زمین را قرار تختش پاینده و بختش فزاینده باد ساخته] مکشوف رای مهر ضیا و مشهود ضمیر موالفت پیشه میدارد (مهر ضیا میدارد) که چون نضارت اشجار دوستی (طراوت اشجار) از اوراق (تواتر) نامه و کتابست و در گلزار (گلشن) یک جهتی خامه را منزلت سحاب ، نشید رسولان در محفل دوستان تفرید بلبلان و ساحت بوستانست و سزاوار ما یکدلان چنانکه گاه و بیگاه از مجاری احوال خود یکدیگر را آگاه سازیم (احوال یکدیگر آگاه باشیم) [[۲] و بتحریر مکنونات ضمیر و ارسال سفیری خبیر پردازیم] تا کارها بر کارگاه حصول با نقش یکرنگی صورت بندد و آرزوها از هر جانب بسلک یک جهتی پیوندد (کارگاه مقصود نقش یک رنگی بندد و مراد خاطرها از دو جانب بهم پیوندد) [[۳] و ازین راه بعد از فرستادن عالی‌جاه عمدة‌الخوانین الکبار عسکر خان افشار و عالی‌شان میرزا علی بیک را بهمراهی زبدة‌الاکابر موسی غاردان[۴] روانهٔ صوب حضور آن یگانه و اکنون که عالیشان زبدة‌الاعیان موسی بونتان[۵] عازم ادراک سعادت حضور بوده از تحریر این یک جهتی نامه مطلب نگار گزارش امور می‌گردیم. بعون‌الله تعالی سبحانه مجاری مهمات این حدود بر وفق مرام خاطر مهرانگیز و ساغر تمنای دوستان از بادهٔ حصول لبریزست. عالی جاه، فخر‌الاشباء جنرال غاردان خان را در حضرت یک جهتی دولتین قاهره تقدیم مهام را با قدمی ثابت و عزمی استوارست و دیگران هریک در رکاب یگانگی شوکتین باهره بانجام کاری سزاوار و پی‌سپار]، درین وقت یکنفر ایلچی از جانب ینارال کدویچ[۶] سپه سالار روس باذن و اطلاع پادشاه روسیه (درین وقت سفیری از جانب دولت روسیه) وارد این حدود و کارگزاران ما را [باستحضار و صوابدید جنرال غاردان] با او مقالات و مکالمات اتفاق افتاده (مکالمات چند رفته بود) جوابی بدو دادیم (گفتیم) همین بوده که کفیل هر یک از امور ما آن برادر جلیل است (که آن برادر جلیل در هریک از امور ما کفیل است) بهرچه نشان قبول نهد (نهند) ما را رضاست و بهرچه رضا دهد [از جانب ما] ممضی بهر که صلح آرد جنگ نجوبیم و هرکجا


  1. این قسمت که درمیان دو چنگست در منشات نشاط نیست
  2. این قسمت که درمیان دو چنگست در منشات نشاط نیست
  3. این قسمت که درمیان دو چنگست در منشات نشاط نیست
  4. Mr. Gardane
  5. Mr. Bontemps
  6. Général Goudovitch