امپراطور مخدوم بلند مقام خود کردهام دنبال نکنم و بهیچ وجه نمیتوانم ایالاتی را که بواسطهٔ پیشرفت لشکریان پادشاهم گرفتهام تخلیه کنم.
جناب شما کاملا مطمین باشد که من با کمال صداقت و مانند کسی باو نامه مینویسم که از کشوریست که اتحاد نزدیک با روسیه دارد. آقای ژنرال منتهای احترام و توقیرهای فراوان مرا بپذیرید.
کنت ژان دو گوداویچ
از اشکرگاه نزدیک ایروان ۱۲ نوامبر ۱۸۰۸»
درین موقع که گاردان میکوشیده است میانهٔ ایران و روسیه را بوسیلهٔ ناپلئون صلح دهد و ایران هم آخرین علاج را درین کار میدانسته روسیه بالعکس مطلقاً باین کار تن در نمیداده است و این تحاشی و زیر بار نرفتن دربار تسار دو دلیل اصلی و اساسی داشته است: یکی اینکه بهیچ وجه حاضر نبودهاند آنچه را که در قفقاز گرفته بودند پس بدهند و از قدم مهمی که بسوی هندوستان برداشته بودند برگردند. دیگر اینکه از جانب ناپلئون نیز مطمئن نموده و یقین داشتهاند که اتحاد با وی پایدار نخواهد بود، چنانکه بزودی هم این پیشبینی محقق شده و برای اینکه از نفوذ او در ایران بکاهند و ایران را از پشتیبانی وی مأیوس و از اتحاد با او منحرف بکنند بهترین وسیله را درین میدانستند که اولا او را در مصالحهٔ خود با ایران دخالت ندهند و ثانیاً هرچه زودتر ایران را از پا درآورند و خیال خود را ازین سوی آسوده کنند که اگر بار دیگر در اروپا با ناپلئون روبرو میشوند از جانب ایران آسوده خاطر باشند و ناچار نباشند که عدهٔ بسیار لشکریان خود را در مرزهای ایران معطل نگاه بدارند و از وجود آنها در میدان های جنک اروپا محروم بمانند. این بود که صریحاً بمارشال گوداویچ دستور داده بودند که بهیچوجه بمصالحهٔ با ایران حتی با شفاعت گاردان هم تن درندهد و جداً خواستار باشد که کار را یکطرفه بکند.
مکاتبات دربار ایران با دربار فرانسه
در مدتی که ناپلئون اول با ایران روابطی داشته گاهگاهی در میان دربار ایران و دربار فرانسه نامهایی رد و بدل شده است. آنچه باقی مانده دو نامه از ناپلئون بفتحعلیشاه و چند نامه از فتحعلی شاه باو و چند نامه از عباس میرزا نایبالسلطنه بناپلئون و چند نامه از میرزا شفیع صدراعظم بوزیران فرانسه است . دو نامهای را که ناپلئون بفتحعلی شاه نوشته ژرژ بارال[۱] در کتاب «ناپلئون اول - پیامها و خطابهای سیاسی»[۲] چاپ کرده است. ترجمه نامهٔ نخستین بدینگونه است: