برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۱۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۲

بود و پس از آن نادرشاه و آقا محمد خان این کینه در میان ایرانیان و نصاری را سخت تر کرده بودند و از طرف دیگر آندشمنی در میان ازبکان و افغانها و مردم خاک عثمانی نیز وخیم تر شد.

در زمان فتحعلی شاه بزرگترین خطر از سوی شمال غربی ایران و قفقاز پیش آمد زیراکه نصارای این ناحیه مخصوصاً در نتیجهٔ تاخت و تازهای شاه عباس و نادرشاه و آقا محمد خان روز بروز از ایران رنجیده‌تر شده بودند و هنگامی که سلاوهای روسیه فاصله میان خود و ایشان را از میان برداشتند و بدیشان همسایه شدند و این رنجش و کینه و دشمنی را دیدند سیاست خاصی پیش گرفتند که برای ایشان بسبار سودمند و برای ایران بسیار زیان‌آور بود، بدین معنی که امپراطور روسیه خود را پشتیبان رسمی نصارای قققاز دانست و بدین وسیله سرانجام آن نواحی زرخیز از دست ایران رفت.

در شرق ایران سرزمین پهناور هند که در ادوار مختلف طمع هر جهانگیری را تحریک کرده است و آن را ذخیره‌ای برای غارت زر و سیم دانسته‌اند روز بروز در دام مخصوصی که انگلستان گسترده بود بیشتر راه می‌یافت و روز بروز بر نفوذ و برتری انگلستان در آن سرزمین میفزود. از قرن پنجم هجری و از زمان محمود غزنوی زبان فارسی و فکر ایرانی کاملا در هند ریشه گرفته و چنان جایگیر شده بود که حتی اقوام مختلف هند که زبان یک یکدیگر نمیدانستند بزبان فارسی متوسل می‌شدند و فارسی هشتصد سال زبان درباری و زبان رسمی هندوستان بود و فکر ایرانی حتی ادبیات و فلسفهٔ هندوان را هم اداره میکرد. هنگامی که انگلیسها وارد هندوستان شدند این رقیب توانا یعنی فکر و زبان ایران را در برابر خود دیدند و برای اینکه در پیشرفتهای خود در آن دیار این رقیب توانا را در برابر نداشته باشند راه طبیعی این بود که آن را از پای درآورند یا لااقل ناتوان کنند، زیرا قطعاً در آن زمان نفوذ ایران که از دوهزار و چهارصد سال پیش سراسر آسیای اسلامی را فراگرفته بود هنوز در توانایی خود باقی بود و جدا مانع می‌شد که هیچ نیروی دیگری درین سرزمین‌ها و مخصوصاً در هندوستان که حتی زبان را هم پذیرفته بود پیش ببرد. افغانستان که همسایهٔ دیگر هندوستان بود در پاره‌ای از مسایل مانع سیاست انگلستان در هند بشمار می‌رفت و چون رسیدن بدان سرزمین دشوار و پرخرج بود بهترین وسیله این بود که بدست ایرانیان آنرا ناتوان کنند و فتحعلی شاه که همواره مستعد فریفته شدن در برابر این تحریکات غرورآمیز بود مجری این سیاست انگلستان شد و وی را فریفتند و بتاخت و تاز در آن سرزمین گماشتتد و نتیجه این شد که ازین سوی هم کدورت و رنجش سخت‌تر شد.

یکی از نقشهای جهانگیری ناپلئون اول امپراطور معروف فرانسه رفتن بهندوستان و کوتاه کردن دست انگلستان از آن سرزمین بود و نقشه‌ای که کشید این بود که از راه روسیه و ایران بهندوستان بتازد. فتحعلی شاه مطلقاً از اوضاع جغرافیایی این کشورها و