برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۹۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶۶۷
بخش سوم
 

در قلهک که نشیمن تابستانی سفارتست چادر زده نشیمن گرفتند و کم‌کم بشمار آنان بسیار افزود. راستش آنکه کسانی اینرا مایه نازش می‌پنداشتند و با یکدیگر همچشمی مینمودند، و چون دویست تن یا بیشتر در آنجا فراهم شده بودند بنمایشهایی می‌پرداختند. بی‌ارجکان در روز جنگ نامردی نموده رو پنهان گردانیده و مایه شکست مشروطه شده بودند، و اکنون بیخردانه بخودنماییهای بیهوده‌ای، آن نیز در زیر درفش بیگانه، میپرداختند.

بهر حال محمدعلی‌میرزا و لیاخوف از این رفتار سفارت رنجیدند، و لیاخوف قزاقانی فرستاد که گرداگرد سفارت را گرفتند و سختگیری بسیار کردند، و این رفتار او بسفارت گران افتاده سفبر را واداشت که رنجیدگی نماید و از دولت خود داد خواهد. از اینسوی محمدعلی‌میرزا نیز تلگرافی بشاه انگلیس فرستاد که در آنجا چنین میگوید: «دسته‌ای از آشوبگران را ظل‌السلطان برانگیخته میخواستند مرا از تاج و تخت بی‌بهره گردانند، و چون من بسرکوفت آنان برخاستم سفارت انگلیس غلامان خود را فرستاده آشوبگران را به پناهیدن بسفارت میخواند، و این خود دست یازیدن بکارهای ایران می‌باشد.» پادشاه انگلیس پاسخی داد که در آنجا میگوید: «بست‌نشینی در ایران همیشه بوده است، و آنانکه در سفارت تهران می‌باشند اگر زینهار بآنها داده شود از آنجا بیرون خواهند رفت. ولی اینکه سپاهیان شما گرد سفارتخانه را گرفته‌اند و هر کس از آنجا بیرون می‌آید میگیرند این خود ناپاسداریست که نمی‌توان برتافت، و هرگاه بزودی رفتار دیگری پیش نگیرید دولت من ناچار خواهد بود بکارهایی برخاسته ارج بیرق خود را بازگرداند».

این کشاکش دنباله درازی پیدا کرد. انگلیسیان پافشاری نموده می‌خواستند که دولت ایران از راه رسمی آمرزش خواهد، و از آن سوی درباره پناهندگان گفنگو در میان می‌بود و انگلیسیان به کشته شدن ملک و میرزاجهانگیرخان بی هیچ بازپرس و داوری ایراد گرفته می‌گفتند: با این حال مردم را سزاست که بجان خود ایمن نباشند و بسفارت پناهند. محمدعلی‌میرزا پافشاری می‌نمود که آنان از سفارت بیرون آیند، و درباره تقی‌زاده و چند تن دیگری میخواست چند سالی از ایران دور باشند. سفارت ایستادگی می‌کرد که زمان دورراندگی آنان بسیار بیش نباشد. بدینسان گفتگوها میرفت، تا سرانجام برخی از پناهندگان خود بدربار میانجی برانگیختند و بیرون رفتند. معاضدالسلطنه بیرون رفته آهنگ اروپا کرد. درباره امیرحشمت و چند تن دیگری (از آذربایجانیان) نهاده شد که بآذربایجان بازگردند. درباره تقی‌زاده و دهخدا و بهاءالواعظین و صدیق حرم و مدیر حبل‌المتین چنین نهاده شد که محمدعلی‌میرزا در رفت سفر بپردازد و از ایران بیرون روند، و جز از تقی‌زاده که بی‌نیازی نموده پولی نگرفت، دیگران گرفتند، (و بلکه بنوشته کتاب آبی فزونتر از آن میخواستند)، و همگی در کالسکه‌های دولتی نشسته همراه غلامان سفارت از راه گیلان روانه قفقاز شدند.