هر سوی سوراخ باز کرده بشلیک پرداختند. توپی را نیز با خود آورده در آن نزدیکی بکار گزاردند. مجاهدان که در این سنگرها میبودند ناگهان دشمن را نزدیک خود یافتند با آنکه بیست و پنج تن بیش نمیبودند خود را نباخته ایستادگی نمودند و بجلو دروازه شتافته به تیراندازی پرداختند. ستارخان که از این غوغا خم بابرو نیاورده شیردلانه میکوشید دستور داد توب را از میدان اسب فروشان یجلو دروازه کشیده بشلیک پرداختند. سواران که آزموده جنگ میبودند دود و تاریکی را فرصت شمارده هرچه پیشتر آمدند و بیکبار شلیک کرده تیر را همچون تگرگ بر سر مجاهدان بارانیدند و ناگهان از کچیز خانهای سوراخ باز کرده پشت سر مجاهدان را نیز گرفتند و از هر سو میدان را بر ایشان تنگ گردانیدند. مجاهدان ایستادگی نتوانسته توپ را گزارده رو بگریز آوردند. مگر دو جوان از مردم ویجویه بکی ستار و دیگری عباس که نگریختند و توپ را سنگر گرفته بزدوخورد پرداختند. ستار گلوله خورده از پا افتاد ولی عباس یکتنه ایستادگی کرده و چون فشنگش نماند دست بخنجر برده با سواران درآویخت ولی رهایی نتوانسته دستگیر گردید. سواران بتوپ دست یافته شادیکنان بدوچی کشیدند و آن را فیروزی بزرگی شمار دند. نیز ببازارچه استانبول آتش زده سوزانیدند. چون بدینسان چیره شدند همه کاروانسراهای آنجا را فراگرفته یکسره با انجمن حقیقت بجنگ پرداختند. و از آنسوی دستههای دیگر از سواران قرهداغ و مرند و از دیگران که از چند کوچه پیش آمده و بالا دست انجمن را گرفته و همچنین دستههایی که از روبرو پیش آمده بودند همگی ببکبار آتش فشانی میکردند و بهردم چندین هزار گلوله بر سر انجمن میبارانیدند. آواز گلولهها بهم در آمیخته تو گویی کوهی از جا کنده میشد در همان زمان توپها نیز خاموش نهنشسته با غرشهای پیاپی لرزه بدلها میانداخت . گاهی نیز بمبی ترکیده با آوای خارا شکاف دیوارها و خانها را تکان میداد. هنگامه بزرگی میبود سرکردگان بیگمان بودند که کار را یکسره خواهند کرد و آخرین زور خود را میزدند. در چنین هنگامی ستارخان بیش از دوازده تن بر سر خود نداشنه با اینحال خم بابرو نیاورده مردانه میکوشید و پاسخ گلولهها را داده فرصت پیش آمدن بدشمن نمیداد. امروز یکی از روزهایی بود که دلیری بیاندازه از ستارخان پدید آمد. این کار هر کس نیست که بدانسان دشمنان گردش را گیرند، و او خود را نبازد و گامی پس نگزارد.
پ ۲۲۳ |
غلامخان اهرابی (یکی از سردستگان مجاهدان)
این پیکره در سالهای دیرتر برداشته شده و رخت تن او رخت شهربانیست |