برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۷۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آزادیخواهان اینان را از تبریز بیرون کرده بودند. امامجمعه از روزی که رفته بود در قزلجه میدان که چند فرسخی تبریز و بر سر راه تهران است می نشست. اما مجتهد چنانکه باز نموده ایم بتهران رفته در آنجا بهمدستی حاجی شیخ فضل‌الله و دیگران داستان بست نشینی عبدالعظیم را پدید آورد. پس از بیرون آمدن از بست نشینی دیگر نامی ازو در میان نمی بود، و گویا در شمیران نشسته بی یکسویی مینمود، و ما نمیدانیم این هنگام از کجا و چگونه نقشه بازگشت او بتبریز بمیان آمد. آنچه در بیرون دیده شد این بود که روز پنجشنبه دهم اردی بهشت (۲۸ ربیع الاولی) بمجلس در آمد، و آقای بهبهانی، که بیگمان در بیرون با او سخنانی رفته بود، در میان گفتگو چنین گفت: «لیکن در باب جناب حجةالاسلام آقای حاجی میرزا حسن آقا اهالی آذربایجان استدعا کرده و استغاثه نموده‌اند که تشریف ببرند. چون در واقع پیشوا و آقای مملکت هستند و خوب نیست بیش از این بی پیشوا بمانند حال بمجلس تشریف آورده‌اند و البته مجلس مقدس هم تصویب و تاکید مینماید که تشریف ببرند». ممتازالدوله نیز در همان زمینه جمله‌هایی رانده چنین گفت: «هر چه زودتر تشریف ببرند بهتر است».

این داستان گذشته از آنکه خامی شادروان بهبهانی را میرساند و بیگمان فریب دربار را خورده بوده، خود یک کار شگفتی میباشد زیرا تبریز در این هنگام یک پشتیبان ارجمندی برای مشروطه و دارالشوری شمرده میشد، و این نمی سزید که بی آگاهی از خود تبریزیان خرسندی برفتن مجتهد بآنجا داده شود. شگفت‌تر از آن خاموشی تقیزاده و دیگران است که نمایندگان آذربایجان شمرده میشدند.

هر چه بود حاجی میرزا حسن با شتاب آماده رفتن گردید. برخی نمایندگان چگونگی را با رمز بتبریز آگاهی دادند. تبریزیان خرسندی ننمودند و انجمن ایالتی آنرا به تهران آگاهی داد. نیز برخی انجمنها خود تلگرافهایی فرستادند. لیکن این تلگرافها تا بتهران برسد حاجی میرزا حسن از آنجا بیرون آمده بود، و چون تبریزیان پافشاری می نمودند که او را از قزوین باز گردانند و نمایندگان را بتلگرافخانه خواسته

۳۶۹