بازرسی فرستاده شود. ولی عینالدوله گوش نداد و آصفالدوله و کارکنان او فشار آورده مالیات خواستند و مردم ناگزیر شده دختران خود را فروختند که ترکمانها خریدند. دیگری آنکه سالار مفخم بجنوردی از سوی دولت برای جلوگیری از تاخت و تاراج ترکمانها میبود و سالانه پولی از آن باره میگرفتی. ولی آصفالدوله آن پول را برید و او نیز ترکمان را برانگیخت که بخاک قوچان ریختند و پس از کشتار و تاراج شصت تن کمابیش از زنان و دختران را دستگیر کرده با خود بردند و در عشقآباد فروختند. در پایان این گفتگوها مجلس پافشاری نمود که آصفالدوله ببازپرس و داوری کشیده شود.
پسر سپهدار که در تنکابن آن دژرفتاری را کرده بود او را از آنجا برداشتند. در قزوین دو تن نماینده برای مجلس برگزیده شده، ولی چون دو تیرگی در میان بود دسته دیگر در شاهزاده حسین گرد آمده و بآشوب برخاسته و از روانه گردانیدن آنان جلو میگرفتند. مجلس تلگراف فرستاد و آشوب را فرو نشاند و دو تن نماینده، که شیخ حسین شهیدی و میرزا حسین طبیب میبودند بتهران آمده بکار خود پرداختند.
در رشت انجمن بر پا گردیده، ولی یکدسته از بدخواهان بدشمنی برخاسته و آشوب مینمودند و آنان هم انجمن دیگری بر پا کرده بودند که سپهدار حکمران آنجا پشتیبانی نشان میداد. انجمن تبریز و دارالشوری با تلگراف یاوری از انجمن آزادیخواهان نمودند و پس از کشاکشهای بسیاری آنجا نیز آزادیخواهان فیروز گردیدند.
ظلالسلطان که از زمان ناصرالدینشاه فرمانروای اسپهان و آن پیرامونها بوده و در آنجاها سراها ساخته و دیهها خریده و ریشه سختی دوانیده بود، بانگیزش آقانجفی و دیگران، اسپهانیان برو شوریده و برداشتن وی را میخواستند، و چون از تهران درخواست آنان پذیرفته نمیشد بازارها را بسته و پافشاری بسیار مینمودند. مجلس هم، چون برافتادن اینگونه فرمانروایان ریشهدار را بسود مشروطه میدید همراهی با ایشان مینمود و در نتیجه ظلالسلطان از آنجا برداشته شد.