برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

شاه و صدرالمحققین و گروهی از طلبه‌ها بودند، چون چنین دیدند به عبدالعظیم پناهیدند، و چنانکه گفته میشد شماره‌شان تا هفتاد و هشتاد تن میرسید. اینان نخستین دسته‌ای بودند که از توده جدا گردیدند و چون آگاهی از کار اینان بشهرها رسید مایه دلگیری آزادیخواهان گردید.

ولی در اینهنگام هنوز بدیهای خودکامگی فراموش نگردیده و تکانی که جنبش بدلها داده بود از نیرو نیفتاده بود، از آنسوی خود اینان کسان ارجداری شمرده نمی‌شدند و دستاویزی برای جدا شدن از توده در دست نمیداشتند، این بود مردم پروا ننمودند. محمد علیمیرزا که در پی بر انگیختن دشمنانی برای مجلس میبود او هم باینان ارج نگزاشت. نتیجه آن شد که پس از سه هفته کمابیش پشیمانی نمودند و نامه‌ای با دستینه اکبرشاه و صدرالمحققین بمجلس نوشته و در آن «بتمام قسمهای مشروعه» سوگند خوردند که «از اول تا کنون با مجلس شورای اسلامی» دشمنی نداشته‌اند و نمیدارند و بیزاری از کار خود نمودند. در مجلس گفتگو بمیان آمد و دو سید و دیگران سخنانی راندند و بیزاری جویی آنان را پذیرفتند. آنان چشم میداشتند که کسانی بروند و ایشان را بتهران باز گردانند. ولی چشمداشت بیجایی بود و بخودشان واگزاردند که پراکنده شوند و باز گردند.

کارهای ارجدار دارالشوری در اینمیان دارالشوری چند رشته کارهای ارجداری را از پیش میبرد. زیرا از یکسو تکان بهمه جا رسیده و در همه شهرهای ایران میانه کهنه و نو، و خودکامگی و مشروطه، و ستم و داد نبرد آغازیده و در بسیار جاها دوتیرگیهای کهن کار خود را میکرد و آشوب در میانه پدید میآورد. مجلس بهمه اینها از دور دیده‌بانی می‌نمود و بهواداران آزادی یاوری میرسانید، و در برخی جاها انجمن تبریز این کار را بگردن می‌گرفت.

در خراسان که آصف‌الدوله بجلوگیری از بر پا کردن انجمن بر خاسته بود در سایه فشار او را از والیگری برداشتند، و او خوار و زبون

بتهران آمد. مجلس باین اندازه بس نکرده داستان فروش دخترهای

۳۱۱