برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

که در خانه او بمنبر میرفت از زباندرازیها درباره دو سید باز نمی‌ایستاد. چون دو سید و همراهان ایشان در روضه خوانیهای خود از دادن چایی بمردم، بنام آنکه قند و چای کالای بیگانه است و میباید کمتر بکار برد، خودداری می‌نمودند ، این در منبر نکوهش از آنان برخاسته چنین میگفت: «عجب دارم از جمعی که بجهت دخترها و عروسهای خود لباسهای زربفت درست می کنند و بجهت عزای سبط رسول از دادن چایی مضایقه می‌نمایند». سپس چون مشروطه داده شد و جایگاه دو سید بسیار بالاتر گردید و امامجمعه و دیگران از راه فروتنی پیش آمدند. این نیز بخاموشی گرایید و زبان دربست. لیکن چون محمد علیمیرزا پادشاه گردید و با مشروطه دشمنی نشان داد این باز مایه دلیری اکبر شاه و مانندکان او گردید.

اگر چه محمد علیمیرزا سپر انداخته و این زمان جز همراهی با مجلس نشان نمیداد، لیکن راز درون او را همگی میدانستند و چون از اینسوی محرم فرا رسیده و بازار اینان گرم شده بود خودداری نتوانسته ببدگوییهایی میپرداختند. بویژه در جاییکه دارنده خانه از بدخواهان مشروطه میبود که گستاخی بیشتر میکردند.

روز سه شنبه بیست و نهم بهمن (۶ محرم) در خانه سید محمد پسر سید علی اکبر تفریشی سید اکبر شاه باز ببدگویی از مجلس پرداخت. از پایین سیدی پاسخ داده بجلوگیری کوشید و کسانی هم با این یاوری نمودند. از آنسوی شیخ زین‌الدین زنجانی به پشتیبانی از اکبر شاه برخاست و طلبه‌های همراه او سید مشروطه‌خواه را زدند، و از اینسوی یکدسته از طلبه‌های مدرسه حاجی ابوالحسن بیاری این آمدند و در میانه زد و خورد رخ داد.

طلبه‌های مشروطه‌خواه دسته‌بندی کرده بخانه بهبهانی و طباطبایی رفتند و داد خواستند، و دو سید چگونگی را بشاه نوشته و پافشاری نمودند، و در نتیجه آن شاه دستور داد شیخ زین‌الدین را از تهران بیرون کنند و سید اکبر شاه و بدگویان نیز بمنبر نروند.

شیخ زین‌الدین و همدستان او که سید محمد تفرشی و سید اکبر

۳۱۰