برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

رسانیدند.

روز یکشنبه هشتم دیماه (۱۶ ذی‌القعده) مظفرالدینشاه که بازپسین روزهای زندگی را بسر میبرد بآن دستینه نهاد و سپس ولیعهد پیروی نمود، و بدینسان برای توده ایران «قانون اساسی» داده شد. مردم از این، شادیها نمودند و روز سه‌شنبه را برای آوردن آن به مجلس برگزیدند.

آن روز همگی علمای بزرک و کسان دیگری در مجلس گرد آمدند و تماشاچیان همه آن پیرامونهارا پر گردانیدند، مشیرالدوله صدراعظم و ناصرالملک وزیر مالیه و محتشم‌السلطنه و مشیرالملک قانون را بر داشته آهنک مجلس کردند. مجلسیان تا دم در پیشواز نمودند و بپاسداری و شادمانی بسیار آنان را بدرون آوردند. سید محمد تقی هراتی که یکی از نمایندگان بود «خطابه»ای خواند. مردم شادمانیها نمودند و آواز به «زنده باد» و «استوار باد» بلند گردانیدند. نمایندگان یکدیگر را بغل میگرفتند و از سر و روی یکدیگر می بوسیدند و برخی از شادی گریه مینمودند.

آنشب در مدرسه مروی جشنی گرفته شد و شادروان بهبهانی پیش آمد را به انجمن تبریز و دیگر جاها آگاهی داد. فردا شب باز در مدرسه سپهسالار بجشن و چراغانی پرداختند.

آنروز باین چیزها ارج بیش از اندازه خود داده میشد. مردم از سادگی باینها دلبستگی بیشتر مینمودند. این بسیار ارج میداشت که کشوریکه قرنها با خودکامگی و در دست هوسبازان و ستمگران زندگی کرده بود کنون دارای یک قانونی باشد و دیگر دست ستمگران و هوسبازان باز نباشد. هر بندی را که از قانون اساسی بسنجیم برای مردم ایران مایه آسایش و پیشرفت میبود. ما باین خرده نمیگیریم که بچنین قانونی ارج میگزاردند و شادمانی مینمودند. ایراد ما از آنست که ساده‌دلانه تنها داشتن این قانون را چاره همه دردها میشمردند. مثلا اگر کسی گله از ناایمنی کشور میکرد یا ناله از بدخواهی درباریان مینمود شنونده

در زمان پاسخ میگفت: «بگزار قانون اساسی برسد همه اینها درست

۲۵۸