خواهد شد، و این بدخواهان در جای خود خواهند نشست». از سادگی گرفتاریها و پابندهای بزرگی را که میداشتند، از پراکندگی اندیشه ها و از آلودگی خویها و از دست اندازیهای بیگانگان، نمیدانستند، و دلهای خود را با این چیزها خوش میکردند. چنانکه گفتیم: نخست درباره دبستانها این خوش گمانی را میداشتند و چنین می پنداشتند که همینکه جوانان از آن دبستانها بیرون آیند ایران گلستان خواهد بود. سپس که داستان مشروطه پیش آمد هر زمان بچیز دیگری دل میبستند. این زمان بقانون اساسی دل بسته بودند و اینست از داشتن آن شادمانی بیاندازه مینمودند.
دارالشوری روز بروز بارج و نیرو میافزود. رسیدن «نظامنامه داخلی» و «قانون اساسی» راه کار را روشنتر گردانیده ، و این بود، چنانکه تبریزیان یادآوری کرده بودند بر آن شدند که بیک اندازه گردانیدن در آمد و رفت دولت پردازند و بگفتگو از آن برخاستند.
روانه گردانیدن نمایندگان از آذربایجان چنانکه گفتیم در تبریز برگزیدن نمایندگان انجام گرفت. ولی چون بسیاری از آنانکه برگزیده شده بودند از مجتهد و ثقةالاسلام بیپروایی می نمودند و دانسته نبود که پذیرفتهاند یا نه، و از آنسوی دانسته نبود دررفت سفر را از کجا پردازند، کار همچنان بی نتیجه میماند. در این میان از تهران چند بار یادآوری کردند و نیز مجاهدان فشار آوردند، و این بود انجمن بآن پرداخت و پس از گفتگوی بسیار کسان پایین بنمایندگی شناسانیده شدند: حاجی میرزا ابراهیم آقا، آقا میرزا فضلعلی، سید حسن تقیزاده، مستشارالدوله، حاجی امامجمعه خویی، احسنالدوله، هدایت الله میرزا، میرزا عبدالرحیم طالبوف، میرهاشم دوچیی، حاجی محمد آقا حریری، حاجی میرزا آقا فرشفروش، شرفالدوله.
تقیزاده چند روز پیش از جنبش تبریز آهنک مصر کرده بود و چون از برگزیده شدن خود آگاه گردید یگسره روانه تهران شد و
این زمان در مجلس میبود. میرهاشم نیز در تهران میبود و «اعتبار