گرایشیکه بهمسایه شمالی میداشت ناخشنودی آنان را هیچگاه نمیخواست. این بود در تبریز نشسته و تنها بآن بس نمینمود که جلو تبریزیان را بگیرد و باندک تکانی میدان ندهد، بخفه کردن جنبش تهران نیز میکوشید و نیرنگها بکار میزد، و چنانکه سپس گفتگویش بمیان آمد و دانسته شد، گویا در همین روزها این، حاجی سید احمد خسروشاهی را که یکی از پیشنمازان تبریز میبود بنجف فرستاده بود که با علمای آنجا گفتگو کند و آنان را بدشمنی مشروطه برانگیزد. نیز یک پیشنماز دیگری را تهران برای گفتگو با علمای آنجا روانه گردانیده بود.
این بکارهای شاه و دیگران ارجی نمیگزاشت و چنین میخواست که خود کوششهایی کند و جنبشی را که پیش آمده بود ناانجام گزارد. گفتیم این بیاری کوشندگان برخاست و علمای تبریز را بتلگراف خانه فرستاد که آن تلگرافها را بشاه و بقم و دیگر شهرها کردند. ولی چنانکه گفتیم، این کار تنها برای برانداختن عینالدوله بود، و دیده میشود که استادانه آن را انجام رسانید. زیرا بنام همراهی با کوشندگان و پشتیبانی از علمای کوچنده، بآن برخاست و ملایان تبریز را بتلگراف خانه فرستاد، و چند روزی در تبریز پیشنمازان بمسجد نرفتند و نماز جماعت نخواندند، ولی همینکه عینالدوله برافتاد و او دل آسوده گردید بدستاویز آنکه شاه میانجیگریش را دربارهٔ علمای کوچنده پذیرفته، دستگاه را بهمزد و ملایان نیز پی کار خود رفتند، و یکی نپرسید: «پس نتیجه چشد؟!.. آیا علمای کوچنده بازگشتند یا نه؟! آیا بدرخواستهای ایشان گوش داده شد یا نه؟!..»
این از یکسو زیرکی محمد علیمیرزا و دلبستگی او را به نهان داشتن پیش آمدهای تهران نشان میدهد، و از یکسو بیارجی علمای تبریز و افزار دست بودن آنان را میرساند.
با این فشار و سختگیری، جنبش در تبریز بسیار دشوار مینمود. بویژه با ناتوانی که کوشندگان را میبود. پیشآمدهای تهران نهان گرفته میشد و روزنامهها چیزی نمینوشتند. یگانه روز نامه آزاد حبل المتین
بود که آنهم خودرا افزار کار عینالدوله گردانیده بود. تنها آگاهی