بکوشندگان یا بدیگران از نامههایی میرسید که کسانی از تهران مینوشتند، و اینها نیز نهانی خوانده میشد.
جنبش تبریز در تهران فرمان مشروطه داده شده و مجلس چند گاهه برپا گردیده و «نظامنامهٔ انتخابات» نوشته میشد. ولی در تبریز و دیگر شهرها نشانی دیده نمیشد. کوشندگان در تکاپو میبودند و نشستها برپا میکردند. در این میان در کوی دوچی یک دستهٔ دیگری برای کوشش پدید آمده بود. رنجیدگی حاجی میر مناف را از محمد علیمیرزا نوشتیم. او از یک خاندان بزرگیکه «سادات ارزل»[۱] نامیده میشدند میبود و همگی آنان با محمد علیمیرزا دشمن شده بودند. میر هاشم که از آن سیدها و خود یکی از پیشنمازان میبود کسانی را بسر خود گرد آورده و از آنان پیمان گرفته بود که نترسند و دست بهم داده بکوشند.
بدینسان آمادگیها میرفت تا در آخرهای شهریور نامههایی رسید که دربار همچنان دشمنی و ایستادگی میکند و شاه از دستینه نهادن به «نظامنامهٔ انتخابات» خودداری مینماید، و دوباره بازارها بسته شده و شور و خروشی برخاسته. از این آگاهیها کوشندگان در اینجا نیز بتکان آمدند و بر آن شدند که در اینجا نیز جنبشی نمایند، و باین کار میرهاشم و همدستان او پیشگام گردیدند. در اینجا هم بپیروی از تهران رفتن بکونسول خانه انگلیس را برگزیدند.
میر هاشم برادر خود میرستار را که از کارکنان بانک انگلیسی میبود بنام آنکه از بانک پیامی میبرد بکونسولخانه فرستاد. کونسول پاسخ روشنی نداده و گفته بود: «در تهران سفارتخانهٔ ما مردم را پذیرفت. در اینجا هم خواهیم دید چه میشود».
آنان از این پاسخ خشنودی فهمیدند و شب چهارشنبه بیست و هفتم شهریور (۲۹ رجب)، در خانه میرجلیل (یکی از سیدهای دوچی) نشستی برپا کردند. باشندگان میرهاشم، میرزا علی اکبر مجاهد، میرزا جواد ناصحزاده، میر جلیل خداوند خانه، میر خلیل، سید رضی، میر
حاجی آقا، میر ستار، میر ربیع، میر یعقوب، سید علی، ملا محمدعلی
- ↑ ارزل نام دیهی از پیرامونهای تبریز است.