رشک و خود خواهی، که چشم دیدن و شنیدن نیکیهای دیگران نمیدارند، و از یکسو دشمنی که خودشان یا پدرانشان با جنبش آزادی نمودهاند، و با آنکه امروز از سود و نتیجه مشروطه بهره میبرند هنوز کینه از دل نزدوده اند. اینها دست بهم داده بچنان گفتههای پست بیخردانهشان وامیداشت، و چون داستان جنبش نوشته نشده و کسی آگاهی درستی از آن نمیداشت پاسخ گفته نمیشد.
۵– چنانکه گفتیم در جنبش مشروطه کار را کسان گمنام و بیشکوه از پیش بردند، ولی چون خواسته میشد جنبش ناانجام بماند آن مردان غیرتمند را کنار زدند، و تا توانستند بدرفتاری نمودند، و زندگی را بآنان تلخ گردانیدند که خود داستان دلسوز دیگریست، و این بسیار ناسزا بود که چنان مردانی نامهاشان نیز از میان رود و باری در تاریخ ارجشناسی از آنان نموده نشود و راستیها بیپرده نگردد. این کار نه بخدا خوش افتادی، و نه با راستی پرستی و پاکدلی سازش داشتی، و از آنسوی چه از دیده پیشرفت توده و کشور، و چه از دیده رواج خویهای ستوده زیانهای بسیار از آن پدید آمدی.
۶– بسیاری از پیش آمدهای ایران در زمان جنبش آزادیخواهی، در روزنامهها و کتابهای اروپایی نوشته شده، ولی پیداست که نویسندگان جز در پی سود کشور خود نبودهاند و برخدادها رویهٔ دیگری پوشانیدهاند ، و ما اگر این تاریخ را ننوشتیمی آنها سند گردیدی و بزیان ایران همیشه پیش رفتی.
۷– یکی از گرفتاریهای ایرانیانست که پیشآمدها را زود فراموش کنند، و ما میبینیم دستههای انبوهی آن زمانهای تیره گذشته را از یاد بردهاند، و از آسایشی که امروز میدارند خشنودی نمینمایند، و بک چیزی درباید که همیشه روزگار درهم و تیره گذشته را در پیش چشم اینان هویدا گرداند.
از هر باره که بیندیشیم بایستی این تاریخ نوشته شود و من خود را ناگزیر دیده و بآن برخاستم و پس از رنجهای بسیار اینک باین نتیجه رسیدهایم که یک چاپ درستی از آن بیرون دهیم، و چون نیک