پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۵۰۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

موسی بن جعفر مدفونست۱ و شیعت عراق بسیاری مرثیۀ سیّدی گفتند امام افضل الدّین علاّمۀ ماهبادی گفت، شعر:


سلام اللّه ما طلع الثّریّاعلی المظلوم عزّ الدّین یحیی شهید کالحسین بغیر جرمقتیل مثل هابیل و یحیی

سیّد ناصر الدّین ممطیر و مکین الدّین قمّی که این ساعت وزیر امیر المؤمنین ناصر لدین اللّه است بر درازگوش نشانده ایشان را بنهاوند بردند و از آنجا ببغداد افتادند، و بعد مؤیّد الدّین وزارت بغداد امیر المؤمنین بامیر سیّد الامام ناصر الدّین داد و لقب نصیر الدّین فرمود کرد و حکم و تمکین و مرتبۀ او بدانجا رسید که در دولت آل عبّاس پیش از او برامکه را هم نبود تا دشمنان مجال وقیعت یافتند و تعصّب آشکارا کرده و بی‌هیچ جرمی که آن سیّد بزرگوار عالم را بود امیر المؤمنین صلاح ملک آن دید که او را بنشاند حقّ سبحانه و تعالی او را فرج و خلاص بخیر و عافیت و امن و رفاهیت کرامت کناد بمحمّد النّبی و آله، و سلطان در آن سال تا بپایۀ کوه بیستون شد و عکّه و پرچم جمله روی بخدمت نهادند و عراق آرام یافت و او بازگردید و با همدان آمد و خواجۀ امام شهاب خیوقی را برسالت ببغداد فرستاد و در این وقت هنوز نصیر الدّین بنیابت وزارت نشسته بود، میان ایشان در محاورت خشونتی رفت و ابن ناقد گفتند صاحب مخزن خلیفه رعایت جانب شهاب خیوقی می‌کرد، و در این سال سلطان عالم نجیب قصّه‌دار را بمازندران فرستاد که میگویند فرزند مرا ناپدید کردند بدشمنی من، و از این جنس بهتانها بشاه می‌نهادند، نجیب بیامد و بدید و بازگشت و معلوم گردانید که دروغ و محال میگویند، و سلطان بسلامت با خوارزم رفت و در آن سال با قدزخان مصاف داد و حشم را چشم زخم رسید، با خوارزم آمد و قطب الدّین ملک خان را از مرو بعراق فرستاد و شاه اردشیر بمقام پریم بود بارمغانی مصاف قدز کافر را۲ با زن و بچّه بمازندران


________________________________________

(۱) - از اینجا تا ابتدای پادشاهی شمس الملوک رستم بن شاه اردشیر ما بین الف و ب که تنها همان دو نسخه هم همین قسمتها را دارند از حیث عبارت اختلاف کلّی است چون بدست دادن آن اختلافات لفظی بیفایده مینمود متن را مطابق الف که قدیمترین و کاملترین نسخه‌هاست طبع کردیم و هرجا که در ب مطلبی زیادتر یا نسخه بدلی متفاوت بود آنرا در حاشیه یادداشت نمودیم.

(۲) - تصحیح قیاسی: در الف قدر کافوی بیر، در ب: کافری بین