پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۹۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

زن گر ز یکی هزار باشددر عهد کم استوار باشد چون نقش وفا و عهد بستندبر نام زنان قلم شکستند زن نیک بود ولی زمانیتا جز تو نیافت مهربانی چون با دگری فرونشیندخواهد که وجود تو نبیند این کار زنان راست باز استافسون زنان بد دراز است

فی الجمله این زن که شرح او رفت بهمدان بکوشک کهن چهار مرد را در خوابگاه قزل ارسلان برد و او را بکارد پاره‌پاره بفرمود کرد و بانک برآورد که ملحد کشته است.

در حال زاهده خاتون انگشتری قزل ارسلان از دست فروگرفت و باتابک ابو بکر داد و گفت که برود ولایت ارّان و آذربایجان با تصرّف خویش گیرد چنانکه اشارۀ آن مستورۀ زاهده بود اتابک بملک عمّ رسید و بیست سال بسلامت پادشاهی کرد و آن قصّه دراز است و از غرض ما دور۱ ، بیت:


چه از کلاه بسی مرد ناحفاظ‍ بهستکمینه مقنعۀ کاندرو وفاداریست

و در این سال بود۲ که منجّمان حکم باد طوفان کرده بودند در مثلّثۀ خاکی و بعد پانصد سال صدق معجز خبر رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم معلوم شد که کذب المنجّمون بربّ الکعبة، و شاه اردشیر بحدّ پریم بدیه دوالم بادخانها ساخته بود که اگر کسی آن عمارت اکنون بیند گوید این کار آدمیان نیست مگر سلیمان علیه السّلام دیوان را فرموده باشد و آن‌روز که حکم قران رفت سرای حرم را که دختر سلطان بود با آنجا برد و او در آن خانه‌ها ببارگاهی بنشست و بار عام داد، بفرمان ذوالجلال از آن خوشتر روز در آن ماهها نگذشت، چون از آن فارغ شد بپایان قلعۀ فلول آمد و قتیبه بری آمده بود، و شرف مرادی گفتند خواجۀ داشت که هنوز بری مدرسه و خانقاه و دخمۀ او باقیست، زن را بر تعرّض ولایات شاه اردشیر حریص میکرد و بخوار فرستاد، مردم او را بیرون کردند و کوتوال اردهن بلخی نام را فرمود تا بنواحی


________________________________________

(۱) - از اینجا نیز تا ابتدای عنوان «پادشاهی شمس الملوک رستم» از جمیع نسخ بغیر از الف و ب افتاده.

(۲) - یعنی سال ۵۸۲ هجری