پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

تغییر دیرینه بود میشنید و مصیبت سلطان عالم در پیش بود فرمود که مثال نویسند تا بهاء الدّین شهردار از لارجان بخدمت آید جریده، شهردار چون بترکار رسید پیش خویشاوندان نبشت که مرا چرا خواندند، این جماعت آگاه نبودند از خواندن او، پیش او فرستادند که ما را از این حال خبر نیست خطا کردی امّا چون اینجا رسیدی چه شاید کرد، شهردار بخدمت آمد و بر این روزی چند بگذشت، شاه بفرمود تا پادشاه ارجاسف و امیر تاج الدّین تورانشاه بهاء الدّین شهردار و اصفهبد تاج الدّین شهریار و برادر او اصفهبد رستم را ببارگاه حاضر کنند و آنچه از پسران خورشید نقل کردند در روی ایشان فرمود گفت و بهاء الدّین شهردار رستم و شهریار را بند فرمود نهاد و اصفهبد کیخسرو اشرب را بفرستاد تا بممطیر پوره کله را که برادر ایشان بود بند نهاد، بیاورد و کوچ کرد بالای شد، چون کیخسرو اشرب برسید هریک را با قلعه فرستاد، شهریار تاج الدّین را با یلال و رستم را بکیسلیان و بوره کله را بورن، و اصفهبد شهریار و رستم را گردن بفرمود زد و بوره‌کله را بعد سالی چند خلاص داد و مدّت شانزده سال شهردار را بقلعۀ کوزا محبوس داشت، چون سلطان سعید فرمان یافت او را بیاورد و ولایت لفور بکلّی با او داد و بسیاری نعمت در حقّ او بکرد، بعد یک سال در ملک و پادشاهی وفات یافت و این ساعت فرزند او و فرزندزاده بر جای‌اند، و در این سال تاج الدّین تورانشاه بن زردستان از دنیا رحلت کرد و ارجاسف را اجازت داد که باسکندره شود و ساز خویش کند تا بگیلان لشکر کشد هم بمقام سکندره فرمان حقّ یافت و شاه اردشیر سپاه داری بعمّ‌زادۀ او هزبر الدّین خورشید داد بولایت آمل و نیابت رویان زمین با او سپرد، در این سال طغانشاه بن مؤیّد را با ملاحده خلاف افتاد و سبب آن بود که بایست خراسان بدست گیرند و او را غافل یافته بودند و مشغول بملاهی و مناهی و عشرت و عیش، چون کارد زنان پدید کردند که طغانشاه را و شرف الملک سرخسی و قوام کهین و قوام مهین و عمر دیوانه را بکشند آن جماعت بنیشابور آمدند و مدّتی در این تدبیر بودند تا عاقبت روزی یکی از ایشان قوام مهین را ببازار دریافت کاردی بر او زد، سرهنگان ملحد را بگرفتند و قوام علی را زخم رسید امّا زنده ماند و معلوم کردند که چندکس بودند و بعضی را سیاست فرمودند و بعضی ناپدید شدند، و طغانشاه لشکر کشید و بترشیز وتون و قاین شد و دمار از اهل آن دیار برآورد و از سرهای ملاحده مناره‌ها ساخت و از جمله ارمغانی