پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

کم قد بکت بدموع النّیل أعینهاحتّی الإله الیها ردّ یوسفها

او را با اصفهبد دوستی و یگانگی بود و میان ایشان اختلاف رسولان، و هم در این مدّت الامام المفترض الطّاعة النّاصر لدین اللّه امیر المؤمنین ابو العبّاس احمد بمسند خلافت و امارت مستند شد و برای طلب بیعت قاضی القضاة بغداد را پیش شاه اردشیر فرستاد و تشریف گرانمایه و علم و چهل اسب تازی همه را نعلهای زرّین زده، بمقام آمل، بموضعی که کوشک جاولی گویند شاه سرای رفیع و عالی ساخته بود آب ببرد، رسول را دید و تشریف جبّه و دستار و قبا و کلاه پوشید و برادرش را که فخر الملوک رستم گفتند بفرستاد تا سنب بوس اسبان کند، و بر تزاید ایّام میان او و خلیفه موالات بجایی رسید که اگر یکی از دار الخلافه مستشعر و مستزید بودی یا امیر المؤمنین خطات حبس فرمودی پناه باصفهبد کردی و او را شفیع جرایر و جرایم خویش ساخته، اصفهبد بمواقف مقدّسۀ امامیّه عرض داشتی، حاجات او باسعاف و انجاح پیوستی و شفاعت او قبول افتادی، و از آن جمله یکی امیر الامراء طاشتکین بود که امیر الحاجّ و ملک خوزستان بود، بشفاعت او از حبس اطلاق فرمود و امیر عمید ملک الامراء فی العراق عزّ الدّین خواجه فرج که والی اصفهان بود و ذکر همه درازی دارد، و محرّر این تاریخ را اتّفاق افتاد که بعهد او ببغداد شد بوقت آنکه ایزد تعالی حجّ اسلام کرامت فرمود، هنگام بازگشت نقل کردند از الفاظ‍ گهرافشان او که ملک را بگوید که ما را شفقت و عنایت و رعایت جانب با جهانداران دیگر مصلحتی و ناموسی است الاّ با تو که اعتقادیست، بحکم آنکه اصفهبد امامیّ المذهب بود و از مواقف مقدّسه بیشتر خیرات و صدقات و التفات در حقّ آن طایفه فرمودند، و شنودم که چون صلاح الدّین یوسف شام وفات یافت خلافت مصر بعلی نام پسر داد که این ساعت حلب و حرّان بحکم اوست، ملک عادل ابو بکر که امروز سلطان شام است و پسری دیگر از آن صلاح الدّین یوسف عثمان نام بمصر شدند و بقهر از او ستده، او خدمتی مینویسد بمواقف مقدّسۀ نبویّه و حضرت امامیّه و در او این ابیات که، شعر:


مولای انّ ابا بکر و صاحبهعثمان قد غصبا بالسّیف حقّ علی