پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مصادره مانده بود، و هم در این وقت حوالت کرده بودند که وزیر و اصحاب دیوان اصل چون شاه غازی وفات یافت بخزانۀ ساری تصرّفی کردند و منکبه با ایشان شریک بود و شاه غازی منکبه را عظیم عزیز داشتی و همیشه بعراق برسالت او را فرستادی، مگر بعهد پدر اصفهبد از او غلامی خواسته بود پیش او فرستاد تا سال آینده که منکبه از عراق آمد و غلامی خوب‌روی آورد اصفهبد علاء الدّوله آن را نیز رغبت کرد، منکبه دو بیتی گفت اگرچه قافیه معاد است:


آیتغدی را پار شهنشاه بگادامسال بسنقرک همی میل افتاد با ما بنگویی ای بدو کون دامادکین آفت کیر تو بما چون افتاد

اصفهبد را نقل کرده بودند و از او غبار بر خاطر داشت، چون این حوالت کردند او را بگرفت و خواجه حسن نجم الدّین وزیر پدر را و کیا شهاب الدّین لشکری بن رشا - موج گفتند مشرف بود هرسه را بیک روز چندان چوب فرمود زد که مرده از پیش او برداشتند و هر آفریده را که در میان آن بود جمله را بکشت و وزارت خویش بمرزبان کیا نام داد که عمید آمل بود بوقت شاه غازی، بعد پنج شش ماه او را بگرفت و مصادره کرد و با سگ گزنده در جوال فرمود کرد و عقوبتها دادند تا شنیدم که روزی بآمل بر در مسجدی که معروفست بأخباری می‌گذشت و آنجا پیری پارسا نشستی متدیّن متبتّل۱ مستجاب الدّعوه و مرزبان دعوی مریدی آن پیر کردی، در ایّام نکبت آن روز در آن مسجد شد و بر پیر سلام کرد و علیک شنید و گفت احوال من می‌بینی همّت دریغ مدار، پیر گفت تو بجهت این پادشاه چه کردی که با تو این عقوبت میفرماید؟ گفت ای پیر من برای او آن کردم که بهمه جهان کسی نکند بنیک خدمتی و امانت، گفت مرزبان هنوز این همه عقوبت با تو آن میکند که تو بجهت او نیک کردی، آهسته باش تا پیش آن پادشاه رسی که با او بد کردی و حرمت نعمت او نداشتی، مرزبان بسیار بگریست و بیرون آمد و در همان واقعه و عقوبت هلاک شد، از او فرزندان بماندند بهزار درجه از او عوان‌تر و جمله را بعوانی بکشتند، و در عهد پادشاهی او خوارزمشاه عادل ایل ارسلان اتسز با جوار رحمت حقّ جلّت قدرته نقل کرد و سلطانشاه محمود را

________________________________________

(۱) - تبتّل ای انقطع عن الدّنیا الی اللّه و ترک الزّواج.