پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۳۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مانده باشد. و چون اتابک ایلدگز از قلعۀ دزمار سلطان ارسلان بن طغرل بزرگ را برگرفت و بآذربایگان بر تخت نشاند و بعراق آمد با سلیمانشاه مصاف داد او را نیز گرفته بقلعۀ محبوس کرد، میگوید، بیت۱:


ای ایزد بی‌شبه چنین خود مپسند۲دیوان همه آزاد و سلیمان در بند

و سلطان ارسلان مردی روزگار یافته بود و گردن او کژ بودی از بس که بقلعۀ دزمار از بالا سر برون کرده بآب مینگریدی بزیر، و کار عراق و آذربایگان و ارّان و اخلاط‍ بر ایلدگز قرار گرفت، پسر خویش محمّد را با ری فرستاد، اصفهبد سنقر اینانج را از گرگان مدد کرد و بری فرستاد و اتابک محمّد را بیرون کردند و میان ایلدگز و اینانج خویشاوندی رفت و بجهت اتابک محمّد قتیبه خاتون را که دختر او بود بخواست و در جملۀ لشکر سلطان سنجر مبارزی چون سنقر اینانج نبود، چهار شمشیر بستی دو درزین و دوبهر دو جانب پهلو، اصفهبد چون اضطراب در ولایات افتاد قلعۀ استوناوند را که عبّاس از ملاحده گرفته بود و بترکی سپرده از آن ترک بازخرید و پیروز کوه را محاصره نهاد، چون بدانستند که نتوانند داشت با اصفهبد فروختند و جملۀ دماوند امرای عراق بدو بازگذاشتند.


سرانجام حال اصفهبد و مردآویج


اصفهبد را هیچ کار مهمّ‌تر از کار برادر نبود، لشکر باسترآباد فرستاد، مردم از برادر برگردیدند و روی بخدمت او نهاده که مال او را حدّ نبود و تاج الملوک تهی‌دست و اندک مایه بود تا بحدّی بود که یک روز صد مرد گیل نوبتی را حوالت اجرا نداشت، قاضی گفتند استاد سرای بود در پیش آمد و گفت که امروز اجرای گیلان نوبتی را وجوه نیست و تقاضا میکنند، اصفهبد گفت ای مرد آمدی و علم دستار بر پیشانی افگنده که گیلان اجرا میخواهند، قاضی از پیش او بیرون آمد و علم دستار با پس قفا افگند و باز پیش او آمد که علم دستار با قفا افگندم و گیلان همچنان اجرا میخواهند، اصفهبد


________________________________________

(۱) - بیت اوّل این رباعی چنانکه در لباب الألباب (ج ۱ ص ۴۰) آمده چنین است: از دست تبه‌کاری این مشتی دنددر کام حیات ماست چون حنظل ق؟؟؟ د و در لباب الألباب بجای «دند» در قافیۀ مصراع اوّل «رند» طبع شده و ظاهرا صحیح دنداست بمعنی نادان و بی‌دیانت نه رند که بکسر راء است و در آن صورت قافیه معیوب خواهد بود.

(۲) - در لباب الألباب: ای ایزد بی‌نیاز آخر مپسند.