پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

اصفهبد را داده بود، اصفهبد ری با تصرّف گرفت و خواجه حسن نجم الدّین را بعمیدی ولایت ری بفرستاد و دهخدای نجم الدّین محمّد را که پدر سعد الدّین علی بود بمشرفی ری، و یک سال و هشت ماه ری و اعمال او تا مشکو بتصرّف دیوان اصفهبد بود و جملۀ معارف و قضاة و سادات ری بمازندران در خدمت شاه غازی بودند و همچنین خوار و سمنان، و پدر سیّد عزّ الدّین یحیی که مرتضی گفتند و از او بزرگوار و محترم‌تر سیّدی در عالم نبود با شاه غازی بر تخت نشستی و حکم فرموده بود بخزانه و داریخانه۱ و جامه خانه و ولایت خویش که هرچه آن سیّد بخطّ‍ خویش برنویسد که مرا فلان چیز می‌باید همه بدهند و خطّ‍ او توقیع من شناسند، و سیّد با چنین تمکین مدّتی بمازندران بماند، و بجهت سیّد دیگری از قزوین که کمال الدّین مرتضی گفتند و برادر او سیّد قوام الدّین منتهی صد و بیست هزار دینار زر داد تا بری بمحلۀ در زامهران مدرسۀ کردند و هفت پاره دیه که از امّهات قری ری است بخریدند و بر این مدرسه وقف کردند، و بمازندران از قصعه و قصیعه و حصیر تا ببرنج و شکر و نبات و روغن برسم پدید آورد، و هرسال تشریف بجهت متولّی مدرس و فقها میفرستاد و اگر کسی آن وقفنامه بری مطالعه کند بداند که همّت آن پادشاه تا کجا برسید در شرایط‍ آن وقف و بحمد اللّه هنوز آن مدرسه باقیست و تا قیامت باد و فرزندان آن سادات و دویست و اند نفر دیگر علویان قزوینی از خیرات او با بهرۀ تمامند و بعد وفات او اصفهبد علاء الدّوله الحسن بن رستم دوازده هزار دینار زر از ری که بدست سیّد کمال الدّین ودیعت بود برای مستحقّان طالبیّه با مازندران فرمود آورد و امروز بدر زامهران آن مدرسه بر قرار است که بحث علم می‌رود و مدرّسی بزرگوار سیّد ضیاء الدین سلّمه اللّه که در صلاح و ظلف و استیعاب انواع علوم بی‌نظیر است و شاگرد سدید محمود حمصی متکلّم امامیّه و متولّی سیّد صالح قوام الدّین علیّ بن منتهی و فقها برقرار و همه‌وقت بتعلیم و تعلّم مشغول، بچندین ولایت که این ضعیف رسیده است بهیچ بقعه از بقاع اهل اسلام آن جمعیّت و حرص فقها و صلاح و تعلّم و تکرار ندید که در آن مدرسه، ان شاء اللّه همچنان

________________________________________

(۱) - تصحیح قیاسی، در الف: داربخانه. داری را در بعضی از فرهنگهای فارسی بمعنی انبار آورده‌اند در ب این جمله نیست.