پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۴۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

در ضبط‍ و نسق ولایت طبرستان


اصفهبد بآمل آمد، قلعۀ خرّم بفرمود کرد و تا بپرسب از منوچهر لارجان مرزبان بازگرفت و مردمان در میان ایستادند و موافقت کردند برآنکه خواهر بدو دهد.....

نام داد، امّا پسری با جملۀ حشم سکارشوند هروقت که فرمان باشد۱ و خراج دهد، صد درست خسروانی داد، هر درست صد دینار امّا نود و پنج دینار بود بعیار زر آملی و...۲ از آن درستهای بسیار از قلعۀ کوزا ببرد و خواجه امین الدّین دهستانی بآمل رعدد۳ از آن درست بگداخت، و با استندار شهر یوشن خویشاوندی کرد و جملۀ املاک او بناتل و پای دشت بکاوین‌ها گرفت و تا بسیاه رود عامل و شحنۀ اصفهبد تصرّف کردند، قرار نهادند که شهر یوشن را پسر با چهارصد مرد بتمیشه در خدمت باشند بوقت حاجت، و مرزبان نام عمیدی بآمل پدید کرد که خدمت امیر وردانشاه کردی و ترجی ببیست و پنج هزار دینار زر با امیر ابو اسحق قارنوند لفور داد بضمان و جملۀ امیران ایزاباد را که بی‌ادب بودند هریکی را بعلّتی و حوالتی از پای درآورد و جملۀ املاک با دیوان گرفت و از گیلان تا تمیشه چنان برکرد و فروداشت که مهره در دست مشعبد، و کیکاوس که برادر شهر - یوشن استندار بود و خواهرزادۀ کیابزرگ از برادر بگریخت با خدمت اصفهبد آمد و پیاده تا مدّتی در رکاب او خدمت کرد، بعد مدّت او را سوار گردانید و املاک جملۀ ملوک طبرستان را با سپر بر ایشان فرمود نبشت، امیر ابو اسحق را لفور بچهارصد درست اسفر بدو داد و دوازده هزار پیاده را بشوذیل داشت و کولاهلک بجامگی بر ایشان نبشت، و لهراسف گیل را با گیلان بگیلان فرستاد و هر جنبه۴ و شیر مردی که در دیلمان و گیلان بودند بفرمود آورد و جمله را جامگی بکرد از سی دینار تا بهزار دینار درخورد شجاعت مرد و تا نیاز مودی البتّه جامگی نفرمودی، و پانصد مرد گیل همه با سپر و پرچم و سه تاول۵ و شمشیر و سپر ترتیب فرمود، و چهارصد ترک غلام درم خریده را بساری خانه پدید کرد و نگذاشت بهیچ طرف دیگر تأهّل سازند الاّ بساری، بخلاف چهار



________________________________________

(۱) - این جملۀ ناقص فقط‍ در الف هست، در ب بجای آن چنین آمده: و بطریق عهد خواهر خود بمرزبان لارجان داد اما از پرسب بشیواز و استا؟؟؟ د و قرار نهاد که پسر او در خدمت بایستد.

(۲) - الف در این موضع سفید است و ب معال آنرا ندارد.

(۳) - کذا در الف [؟]، ب این قسمت را نیز ندارد.

(۴) - ب: چنبه، غرض از این لغت که گویا اصطلاحی محلّی است معلوم نشد.

(۵) - کذا در هردو نسخه، غرض از این کلمه نیز معلوم نشد.