پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

برادر نجم الدّوله قارن زهره نداشت که رغبت کند، گفت سلطان این تشریف برادر مهین را ارزانی دارد که پادشاه و مخدوم من اوست، سلطان را پسندیده آمد و خواهر خود را بنجم الدّوله قارن عقد فرمود کرد بحضور اصفهبد علاء الدّوله، و همانجا داشت و او را با تشریف گسیل کرد، چون از راه لارجان بنواحی آمل رسید امیر حسن بن محمّد حسنان والی آمل که لقب بهاء الدّوله بود با جمله قضاة و سادات و اعیان شهر باستقبال او شدند و زر و جامه‌ها نثار کردند و علاء الدّوله ده روز بآمل بیاسود تا خبر بشهریاره کوه رسید، معارف شهریاره کوه بآمل شدند و تهنیت قدوم کرده و در خدمت او با ساری آمدند و اصفهبد بخدمت پدر بازرسید و پدر چون او را دید خدایرا شکر کرد و از او احوال بازپرسید و چون فارغ شدند گفت پیش برادر شود قارن، و او را خدمت کند، بفرمان پدر برخاست، بدر سرای برادر شد، قارن او را بار نداد، بعد مدّتی که بدرگاه برادر باستاد بازگشت با خدمت پدر آمد و ببرادر پیغام داد که من برای رضا و فرمان پدر پیش تو آمدم، چون تو بار نمیدهی بعد از این نیایم، پدر چون این بشنید دلتنگ شد، بفرستاد قارن را خواند و ملامت کرد، قارن از خدمت پدر بیرون آمد و با برادر دشمنی ظاهر گردانید و ساز خویش بکرد و از پدر اجازت خواست و براه ویمه بیرون شد و سلطان ببغداد بود آنجا رفت، و او بنفسه مردی بود که در عهد او چون او سوار نبود بمردانگی، چون او ببغداد رسید سلطان او را استقبال کرد و عرب و عجم بدیدار او بنظّاره آمدند و چون او بمیدان گوی بچوگان گرفتی هیچ خلق از وی نتوانستندی ربود و بمدّت ملک او صفت او برود، بعد مدّتی سلطان باصفهان آمد و خواهر با او سپرده و همانجا باصفهان زفاف رفت و بکارت برداشت و با نعمت و جهاز بسیار روی بطبرستان نهاد، علاء الدّوله ازو بترسید پیش پدر شد و گفت برادر من مردی خونخوار و بی‌مهر است من طاقت خطاب او ندارم دستوری دهد تا بگوشۀ روم و بنشینم، پدر گفت رضای من با تست برادر را با تو هیچ پیش نرود، چون قارن بسمنان رسید حسام الدّوله تا بفریم باستقبال شد، چون پسر بدو رسید بجهت پسر از اسب بزیر آمد و در کنار گرفت و قلعۀ کوزا با پسر سپرد، چون علاء الدّوله بدرویشان این خبر بداشت باز آرم شد و پیش پدر بنشست که قلعۀ کوزا مرا داده بودی، مبارک باد که بقارن دادی، پدر امیر مهدی لفور پیش او فرستاد تا نصیحت کند، البتّه مفید