پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۳۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

فرستادند که او را بما فرست تا مال ری یکساله بتو دهیم و الاّ جنگ را آماده باش، شمس المعالی جواب درشت بازداد و تمسّک بشمشیر و زوبین کرد، عضد الدّوله از کرد و لور و عرب و دیلم و ترک لشکر بسیار ببرادر داد و بگرگان فرستاد و قابوس از آن طرف لشکر باسترآباد آورد، باهم مصاف دادند، سه روز حرب بود تا آخر قابوس بگریخت و خزائن برداشته با فخر الدّوله بنیشابور شد و بتاش اسفهسالار پیوست، تاش احوال او ببخارا فرستاد، امیر نوح اجابت کرد و تاش را بمدد و معاونت امر فرمود، تاش از نیشابور لشکر جمع کرد و بگرگان آمد و فائق خاصّ را براه قومش بفرستاد، مؤیّد الدّوله شهر گرگان حصار گرفت و قابوس و تاش بر در شهر لشکرگاه کردند، مدّت دو ماه جنگ بود و در گرگان قحطی پدید آمد که یک من سبوس بدانگی زر میخریدند، مؤیّد الدّوله بمشورت و تدبیر ابو الفضل الهروی منجّم صبر کرد تا مرّیخ بدرجۀ هبوط‍ رسید که مربّی ترکانست، در این وقت خبر مرگ عضد الدّوله بدو رسید و در سرّ بفائق و بزرگان لشکر خراسان مالها فرستاد و قرار نهاد که چون بجنگ آید ایشان بگریزند، بدین قرار روز چهارشنبه بیست و دویّم رمضان سنۀ احدی و سبعین و ثلثمایه مؤیّد الدّوله لشکر از شهر بیرون آورد و جنگ آغاز کرد، فائق و جماعت بگریختند و تاش و فخر الدّوله تنها بماندند و بآخر منهزم گشتند و بنه بتاراج دادند و بنیشابور رفتند، و درین عهد دیلمان را فیروزان بن حسن فیروزان داشت و ولایت قومش را برادر او نصر بن حسن فیروزان و اصفهبد شروین باوند در طبرستان بود.


عود نمودن شمس المعالی بمقر سلطنت و قرار گرفتن۱


چون عضد الدّوله وفات یافته بود و کار عراق بسبب ناموافقی فرزندان عضد الدّوله بیسامان شده فخر الدّوله با عراق رفت و بسی برنیامد که در ری وفات کرد، قابوس باز بگرگان معاودت کرد و معارف و مشاهیر طبرستان را با خود خواند و دست کرم گشاده کرد، اتّفاق افتاد که نوح بن منصور وفات یافت و امیر رضی بجای او بنشست

________________________________________

(۱) - از اینجا تا عنوان: «ذکر باکالیجار» با کم‌وبیش اختلاف اختصاری است از ترجمۀ فارسی تاریخ یمینی و تقریبا در جمیع مواضع عین عبارات آن کتاب در اینجا منقول است و این خود شاهدی است که نباید این قسمتها از مؤلّف اصلی تاریخ طبرستان باشد. چون بدبختانه نوشتۀ این مؤلّف در دست نیست ما عینا این قسمتها را بهمین وضع نقل میکنیم (رجوع کنید بترجمۀ تاریخ یمینی ص ۲۶۰ ببعد).