پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۹۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

زد و در گریه افتاد، علی درزی قمی کلاه برگرفت و دستاری بیاورد و گفت این بر سر بنه تا تهی سر نباشی، آواز داد که از آن ما اینجا کیست گفتند ده تن بیش نیستند گفت بروید و لیلی را بگویید که چرا این حرکت کردی و مراد تو چه بود، رفتند و گفتند جواب داد که سیّد را بگویید که این معنی بفرمان من نبود امّا تو در این شهر نتوانی بود، ازین ده تن جز عناتور بازنیامدند، سیّد را گفت کار از تدبیر گذشت، بیرون شو، گفت تنها بیرون نیارم رفت، لیلی را بگوی تا سی مرد بدهد تا مرا ازین شهر بیرون برند، برفت و گفت، لشکرستان را با سی مرد بفرستاد و بو القاسم با علی درزی و پنج نفر غلام از شهر برفتند و دیالم دروازه ببستند، او براه نو کلاته بازایستاد تا نان بخرد و جز سه دینار زر نداشت، غلام یک دینار ببرد تا نان بخرید، بر دوش مردی داد چون بدان موضع رسید سیّد ابو القاسم رفته بود، نانی او برگرفت بجهت خویش و دیگر مرد را داد و غلام نیز بگرگان رفت، سیّد ابو القاسم چون پیشتر شد سه پیاده را دید که میآمدند، گفت از کجا می‌آیید جواب دادند که از استراباد، خبر داعی و برادر پرسید گفتند داعی او را بشکست و از آنجانب استراباد او را دیدیم که منهزم میرفت، سیّد ابو القاسم و درزی قمی تنها مانده بودند، متحیّر از اسب بزیر آمد و با قمی داد و در دیهی شد درازگوشی بخرید و براه بسطام با دامغان رفت و از آنجا باری افتاد و از ری بگیلان


و چون داعی بو الحسین را بشکست پیش او فرستاد که تو کجا میروی من مطیع و خدمتکار توام، مهتر و متصدّی و پادشاه تویی، ولایت از آن پدر شماست، برادر ابو القاسم ناصر با من خصومت می‌کند من نیز بجواب او مشغولم، چون نبشته و قاصد داعی با بو الحسین ناصر رسید بازگردید و بعهد و صلح بیکدیگر پیوستند و با گرگان شده مدّتی آنجا بماندند.


سبب محاربۀ سیمجور۱ با سید ابو الحسین


چون بخراسان فتنه‌های آل سیمجور ظاهر شد سیمجور۱ بگرگان

________________________________________

(۱) - در جمیع نسخ: «علی بن سیمجور» آمده و آن غلط‍ است چه علاوه‌بر آنکه از ابو عمران سیمجور دواتی غلام معروف اسمعیل بن احمد سامانی و سردار مشهور پسرش احمد و نواده‌اش امیر نصر فرزندی بنام علی در تواریخ مذکور نیست این واقعه یعنی آمدن بجرجان با ۴۰۰۰ لشکری و جنگ با سیّد ابو الحسین و لشکرکش او سرخاب بن و هسودان راجع بخود سیمجور است (رجوع کنید بتاریخ ابن الاثیر در وقایع سال ۳۱۰) و همین سیمجور است که در ۳۱۴ پس از استیلای امیر نصر بن احمد بر ری و مراجعت امیر سامانی از آنجا بر آن شهر حکومت یافت.