پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۹۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و خواصّ و حشم او را مثال داد تا همه بجهت خویش بجوار او خانه‌ها و منزلها سازند و البتّه بشهر نزول نکنند تا سرای مسلمانان مصون ماند و اصفهبد شروین ملک الجبال و شهریار وندامید کوه موافقت کردند و گفتند مال بهمان قرار دهیم که بعهد حسن زید، سیّد بو الحسین با سه هزار مرد بحرب ایشان شد بکویج تاشان شهریار را بزد و منهزم گردانید و اصفهبد شروین صلح کرد و با پیش بو الحسین رفت۱ و ابو العبّاس بن ذی الرّیاستین میان شهریار و داعی بو الحسین سفیر [بود]،


و عمر بن احمد بتهنیت فتح جرجان میگوید قصیدۀ مطوّل، شعر:


و ذبّ عن حوزة الإسلام مجتهدااخوک فی فتیة زهر مناجید لمّا دعا باسمک المنصور وسطهمولّوا شلالا الی فلّ عبادید لم یلق مثل الّذی لاقی شریکهمبباب جرجان من قتل و تشرید فلیس یکنی بنصر بعدها ابدالا یرعوی لوعید ثانی الجید فأرسل السیّد المیمون طائرهبزاته البیض فی غربانه السّود فأوسعتهم قری مرّا مذاقتهطعنا دراکا و ضربا فی العبابید۲ تدبیر مشتمل بالحزم محتنکمؤیّد العزم صندید لصندید محسّد و اقلّ النّاس قد علموامن عاش فی النّاس یوما غیر محسود بدولة الحسن بن القاسم اتّضحتسبل الرّشاد بإحکام و توکید فاللّه یبقیه فینا سیّدا ملکایبنی المعالی بتاسیس و تشیید

و چون سامانیان از ضبط‍ نیشابور عاجز شدند داعی لیلی بن نعمان را بنیشابور فرستاد


________________________________________

(۱) - از اینجا تا آخر قطعه شعر عربی فقط‍ در الف هست و تقریبا قطعی است که باز مطلب دیگری از دنبال این سطر افتاده زیراکه قصّۀ فتح جرجان که ذیلا مؤلّف بآن اشاره میکند در متن نیست

(۲) - تصحیح قیاسی و در اصل: العمادید و محتمل است نیز که القمادید باشد جمع القمدود بمعنی مردمان ستبر گردن