پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۷۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بکهستان او برد، جمله مال و چهار پای و ودایع او و متعلّقان بشکنجه حاصل کرد و ولایت او بابی نصر طبری سپرد و عذاب و عقوبت مضاعف فرمود، در ماه رمضان سنۀ اثنین و ثمانین و ماتین فرمان یافت ببند، و محمّد زید لشکر رافع را در آن سال نفقه داد تا رافع شعار و علم سپید گردانید و بجملۀ گرگان و دهستان و جاجرم بجهت او بیعت گرفت و از مال اصفهبد رستم محمّد را نصیب کرد، محمّد زید از آمل بساری آمد و محمّد بن و هسودان و علیّ بن سرخاب با او بودند، میان ایشان خصومت افتاد، محمّد و هسودان تنی چند را از آن علی سرخاب بکشت، او با کیلورجان شد و آواز افتاد که خلع طاعت کرد، علیّ بن سرخاب پیش محمّد زید فرستاد که من در بیعت و طاعتم امّا محمّد و هسودان خصم منست، با او یک جای نخواهم بود و آب ساری مرا بتابستان سازگار نیست، و رافع نیز درین وقت نمود که من بحرب عمرو بن اللّیث میشوم، از سواره ستوه‌ام که بسیارند، مرا پیاده مددی فرماید محمّد زید راه گرگان پیش گرفت و آوازه داد که بمدد می‌آیم و آهسته میرفت تا رافع کوچ کرد و بگذشت، بنشابور مصادف افتاد، عمرو او را بشکست و مردم ازو برگردیدند و بعمرو پیوسته، او روی بخوارزم نهاد و اهل خوارزم بظلمی که او بعهد سامانیان کرده بود برو کینه‌ور بودند، بغوغا او را گرفتند و سر برداشته پیش عمرو بن اللّیث فرستاده و او پیش معتضد خلیفه روانه کرد، و بعد ازین وقایع جملۀ طبرستان از گرگان تا آخر گیلان محمّد زید را مسلّم شد.


و در سنۀ سبع۱ و ثمانین خبر رسید که اسمعیل بن احمد سامانی عمرو لیث را بگرفت و بکشت، سیّد بکلی از همۀ جوانب فارغ بود و آوازۀ همّت و مروّت و علم و سخاوت و امانت و وفای او بعالم منتشر گشت و از عرب و عجم و روم و هند ملوک و اکابر بر موافقت و مواخات او رغبت نمودند و عقل و ثبات و فضل و برکات او داستان شد تا عین الکمال راه یافت، کذاک کسوف البدر عند تمامه.


سبب شهادت محمد زید بحرب محمد بن هرون


اسمعیل بن احمد سامانی محمّد بن هرون را با لشکری آراسته بطبرستان فرستاد

________________________________________

(۱) - در تمام نسخ: اثنین [کذا].