پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نیشابور رفت، مردم گرگان در عقیقی آویختند، از ظلمهای خجستانی اهل گرگان را تیمار داشت و خراج برداشت، جمله برو بیعت کردند تا حسن زید حشم طبرستان جمع کرد، سه اسبه چهار اسبه چون بدیه نامنۀ پنجاه هزار رسید پانصد سوار اختیار کرد و بشب تاختن باستراباد آورد وقت صبح اصفهبد رستم را فرو گرفت، جز آن نتوانست کرد که پیاده خویشتن را با کوهستان افگند، حسن زید هیچ توقّف نفرمود، روی بگرگان نهاد و عقیقی غافل بود از آنکه اصفهبد باستراباد پیش او بود، ناگاه حسن زید بدر سرای او رسید سه اسب را او با دو دیگر برنشستند و روی ببیابان نهاده، محمّد بن زید بدنبال او میشد تا دریافت و بگرفت پیش برادر آورد چون چشمش بر حسن زید افتاد امان طلبید روی ازو بگردانید و ترکی رومی را بفرمود تا گردن او بزند و او را در چادری پیختند و بگورستان گبرگان دفن فرمود، و محمّد بن زید را با حشم بکهستان اصفهبد فرستاد و او را آواره کردند و بیچاره شد هرروز برای امان قاصد می‌فرستاد تا ببرادر مثال نبشت که او را امان دهد و هرچه ملک اوست بخراج برو نویسد و ما بقی بتصرّف گیرد و حجّت کند، بعد ازین اسفاهی ندارد، محمّد زید بفرمان برادر این جمله بجای آورد و با پیش او آمد، برادر او را طبل و علم داد و با گرگان فرستاد.


وفات حسن زید


درین سال حسن زید را علّتی پدید آمد که بر اسب نتوانست نشست و مدّت یکسال در این علّت بماند، روز دوشنبه سیّوم رجب سنۀ سبعین و مأتین هجریّه فرمان یافت و از اوّل خروج تا وفات بیست سال بود و درین یکسال که رنجور بود بو الحسین احمد بن محمّد بن ابراهیم المعروف بقائم را که داماد حسن زید بود بدخترش ام الحسن۱ نام پدید آورد تا برای ابو عبد اللّه محمد بن زید که برادرش بود بیعت ستاند از اهل طبرستان او را پسران بودند.


پادشاهی محمد زید در طبرستان و خروج سید ابو الحسین


[بعد از حسن زید مردم طبرستان برو بیعت نمودند۲] و داعی کبیر اوست


________________________________________

(۱) - ب: ام الحسین، سایر نسخ ندارند

(۲) - قسمتهای بین دو قلاب با عنوان این قسمت در الف نیست.