پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مصمغان و شکستگان تا بحدّ گرگان رفته بودند، سلیمان طمع از طبرستان برداشت و با خراسان افتاد و جملۀ ولایت سیّد حسن زید را مسلّم شد۱ و ازو حساب پادشاهی بعد از این گرفتند و این ابیات سلیمان بن عبد اللّه طاهر گوید بر حسرت آرزوی مواضع و سرای خویش بطبرستان:


یوما یمیت۲ و یحیی یومه الثّانیعدل المهیمن فی هذا الوری الفانی حوادث الدّهر جمّات۳ تقلّبناو الدّهر ذو غیر۴ یأتی بألوان بان الشّباب و ما بانت حلاوتهللّه درّ شباب طایر للحانی [کذا؟] بدّلت من نغمات بالمیان حرن [کذ؟] فی الاذن منّی إعوالا بجرجان

همو راست بجهت موضع و سرای المیان:


الا حیّ المیان فإنّ نفسیمعلّقة بأسباب المیان سقی اللّه المیان و ما یلیهاو عمّر ربعها عمر الزّمان لها من کلّ مشتجر انیقبدایع فتن فی کلّ المعانی لقد اخذت بحظّ‍ من فؤادیکما اخذ المشوق من القیان

استیلای حسن زید


حسن زید هرآفریده را که هوادار مسوّده بودند بعقوبات می‌کشت و ملامتها میکرد تا دلهای مردم چنان هراسان شد که جز طاعت و رضای او فکرتی نماند و چون ولایت مضبوط‍ قهر او گشت روز چهارشنبه سیّوم ذی الحجّه سنۀ ثلث و خمسین و مأتین محمّد بن ابرهیم را و لشکرستان دیلمی را علم داد و بگرگان فرستاد، بهر مقام که رسیدند مردم استقبال کردند و نثارها افشانده، تمامت ذو الحجّه و محرّم و نیمی از صفر دیالم با ایشان میبودند، چون طمع از غنایم برداشتند بکلّی محمّد بن ابرهیم را باز گذاشتند و بیامده، بعد ده روز او نیز گرگان خالی مانده با ساری آمد، غرّۀ ربیع الاوّل بحسن



________________________________________

(۱) - از اینجا تا عنوان. «استیلای حسن زید» فقط‍ در الف دیده میشود و این نسخه مطّردا عنوانها را ندارد.

(۲) - تصحیح قیاسی، در اصل: یموت

(۳) - در اصل: جمان

(۴) - در اصل: عبری