پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

زید رسید، فرمود تا لشکر برنشستند و بمحاربت اصفهبد ملک الجبال قارن بن شهریار شد بهزاره گری و غلاّت نواحی او بسوزانید و عمارات خراب فرمود و بازگشت، چون بساری رسید جستان بن و هسودان پیش سیّد معتمدی فرستاد که کسی را که لایق داند پیش من فرستد تا ولایت ری بجهت تو مستخلص کنم، سیّد احمد بن عیسی بن علّی بن الحسن را پیش او روانه کرد و بعضی از ولایت ری او را مسلّم شد و او از ساری با آمل آمد، مازیار بن قارن و شهریار هردو بگریختند از بند او، روز آدینه دوم جمادی الاولی بفرمود تا موکّلان را سیاست کردند و برادر مصمغان را و وندرد و ونداد هرمزد السّفحی۱

و محمّد بن ابرهیم را بطلب اصفهبد قارن بکوهستان فرستاد، ازیشان بگریخت با قومش شد تا درین وقت بعدد اوراق اشجار سادات علوّیه و بنو هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق بخدمت او رسیدند، در حقّ همه مبرّت و مکرمت فرمود و چنان شد که هر وقت که پای در رکاب آوردی سیصد نفر علوی شمشیر کشیده گرداگرد او کلّه بستندی و سیّد امام ناصر کبیر حسن بن علی میگوید درین وقت، شعر:


کأنّ ابن زید حین یغدو بقومهبدور سماء حوله انجم زهر فیابؤس قوم صبّحتهم خیولهو یا نعم قوم نالهم جوده الغمر

نبشتۀ احمد بن عیسی و قاسم بن علی که با جستان و هسودان بودند رسید بفتح ولایت ری و قزوین و ابهر و زنگان که ایشان را مسلّم شد و همه دعوت را اجابت کردند و بیعت پذیرفته، دیگر باره محمّد بن ابرهیم را علم و نوبت داد و بگرگان فرستاد و اهل آن نواحی منقاد فرمان سادات شدند [و ولایت سکونت و صحّت تمام یافت و امنیّت بحاصل آمد۲] تا بعراق قاسم بن علی العلوی عبد اللّه بن عزیز را که از مردان طاهریّه بود بگرفت و بفضل بن مرزبان سپرد که او را پیش حسن بن زید برد و وصایت کرد در احتیاط‍ محافظت او روز عید اضحی بآمل پیش حسن زید رسیدند، در حال گردن فرمود زد.


فرستادن خلیفه المعتز بالله موسی بن بغا الکبیر و مفلح را با لشکر بطبرستان


این خبر ببغداد رسید و خلیفه المعتزّ باللّه بود موسی بن بغا۳ و مفلح را با


________________________________________

(۱) - کذا در ب، در الف التفحی

(۲) - قسمت بین دو قلاّب از الف افتاده

(۳) - ب: بوقا (در همۀ مواضع)