پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

فاذهب فعیشک ریح بعدها ابداو ما علیک به عیب و لا عار اولی بنامن مراص الحرب معرکةسلاح فرسانها راح و اوتار

دیگر باره بدگویان حسن زید عرض داشتند که ابو الغمر با مسوّده و خراسانیان پنهان ساختست و صاحب اسرار ایشانست و او را بفرمود گرفت و بحبس فرستاد، قصیدۀ مطوّل از حبس پیش سیّد مینویسد امّا بر این اقتصار کردیم، شعر:


أاترک ابن رسول اللّه منقلباالی الطّغاة الالی من دینهم مرقوا۱ کتارک البحر فیّاضا لآل فلاهذا لعمر أبیک الطّیش و الخرق

و هم او راست که بیاری۲ سیّد حسن بن زید گفت:


ولی حرمات لا تضیع حقوقهاو لا هو ممّن عنده الحقّ ضایع طلعت علیه راغبا حین قیل لیهو ابن رسول اللّه بالسّعد طالع فبا یعته للّه و اللّه عالم۳بأنّی سعید فیه یوم ابایع ففزت به دینا و دنیا و لم اکنعن الحقّ اعمی و هو ابلج طالع دعا دعوة زیدیّة حسنیّةالی اللّه یغدو المستجیب المبایع امام یری التّشمیر فی اللّه لا کمنیسمّی اماما و هو فی اللّه رادع

و در این روز که او بساری بنشست قصدی رسید که برادر او الحسین بن زید بشلمبۀ دیناوند رسید، و در همان دو روز فادوسبان بن گردزاد لفور بخدمت او آمد و فرمود که ترا چهل روز بساری مقام باید کرد، چنانکه فرمود بجای آورد و حسین بن زید بیست و سه روز بدنباوند بماند، رؤسای لارجان و قصران پیش او آمدند، محمّد بن میکال با او یکی شد، تا سلیمان باسترآباد شد و بخراسان فرستاد مدد خواست و منهزمان لشکر او که بجوانب پیوسته بودند بدو رسیدند، حسن زید بعد چهل روز برگردید که آمل شود، دیالم چون غنایم برداشته بودند متفرّق گشتند و روی بخانه نهاده،


________________________________________

(۱) - در اصل: مرق

(۲) - تصحیح قیاسی، در اصل: ببیماری

(۳) - تصحیح قیاسی، در اصل: عالما