پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

گرفت از پیشه بیرون آمد و بمامطیر رسید روز پنجشنبه بیست و ششم شوّال و مردم را با بیعت حسن زید دعوت کرد، طوعا و رغبة همه اجابت کردند و حال بحسن زید نبشت، پادشاهی رزمیخواست برقرار با او سپرد و مثال داد که با ساری شود و همانجا قرار گیرد تا من بتو رسم، بحکم فرمان با حدود ساری رفت و بدیه پوطم نوروزآباد۱ لشکرگاه ساخت، و داعیان حسن زید تا بدنباوند و پیروز کوه و حدود ری رفتند، جمله مردم طبرستان بیعت قبول کرده، حسن زید روز آدینه چهاردهم ذوالقعده محمّد بن حمزه را بمسلح حجّ فرستاد و روز شنبه او با تمامت لشکر بدو پیوست، چون بتریجی رسید سه روز آنجا بود و بعد از آن کوچ کرد با چمنو، نبشتۀ اصفهبد قارن بن شهریار [باوند] ملک الجبال بدو آوردند باظهار موالات و رغبت بمتابعت و خطاب زیادت از آن‌که دیگر نوبت نبشتی و مضمون نبشته که بر اثر مدد میفرستم و غرض اصفهبد آن بود تا علوی سلیمان را ضعیف کند و از ولایت بردارد، او بر علوی تازد بغدر و دشت و کوه بجهت خویش مستخلص گرداند، چون حسن زید نبشته بخواند در ریبت افتاد و دیالم را بخواند و نبشته عرض داشت، باتّاق جواب نبشتند پیش اصفهبد که اگر راست میگویی تو نیز بما پیوند، اصفهبد جواب داد که آن لایق‌تر بصلاح که تو بمن پیوندی، حسن زید را خلاف او حقیقت گشت. سلیمان بن عبد اللّه اسد جندان را که سپهدار او بود و پیش ازین ذکر رفت از ساری گسیل کرد با لشکر بموضعی که دودان گویند، براه ترجی لشکرگاه ساخت، حسن زید از اصحاب خویش مشورت طلبید، پیری بود که او را شهریار بن اندیان گفتندی از رؤسای اصحاب شروین، حسن زید را گفت رأی آنست که تو چنان فرا نمایی که من پیش اسد میشوم و بشب ناگاه کوچ کنی و براه رزمیخواست نوروذآباد۱ تاختن بساری بری و مفاجأة بسر سلیمان فرود آیی، که چون تو سلیمان را شکستی اسد و تمامی لشکر هرآینه شکسته باشند و اگر بخلاف ازین کنی و اسد را شکنی خویشتن بسلیمان رسانی و کار بر تو دشوار آید و نیز خدای

________________________________________

(۱) - سایر نسخ: بوروزآباد.