پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۴۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

الحسین را گرفته پیش سلیمان بن عبد اللّه آوردند با بسیار اسیران، جمله را خلاص و امان داد و جعفر بن هرون و علیّ بن عبد اللّه با پیش حسن بن زید شدند، بپای دشت مقام ساخت و محمّد بن حمزه را فرمود تا بنفس خویش بدیلمان شود و مدد آورد، دیلمان اجابت کردند و امیدوار بن لشکرستان و ویهان بن سهل و فالیزبان و فضل رفیقی با ششصد مرد بپایدشت بخدمت حسن زید آمدند و در همین روز از پیش اکابر و اصفهبدان طبرستان نبشته رسید پیش سیّد حسن زید بتوبت و تحریض بر حرب، چون با دوسپان ابن گردزاد اصفهبد لفور و مصمغان بن ونداومید و ویجن بن رستم و خرشید بن جسنف بن ونداد و خیان بن رستم، نبشته‌ها را مطالعه کرد و بموافقت اهل طبرستان دل قوی شد و از خویشان و ساداتی که با ایشان بودند محمّد بن حمزه و حسین بن احمد با بیست سوار و دویست نفر پیاده جمله با سپر و تیغ در پیش داشت. چون خبر بمحمّد اوس رسید بیرون آمد و تعبیۀ لشکر فرمود و ابراهیم خلیل را گفت تا با غلامان خویش بر ایشان حمله برد، مردم حسن زید ثبات قدم نمودند و خصم را شکسته و همچنین در قفا استاده میرفتند تا بمحمّد اوس رسیدند و تعبیۀ او باطل کرده و او بهزیمت از پیش ایشان گریخته، بسیار مال و چهار پای برداشتند و روز دوشنبۀ بیست و سوّم شوال حسن زید بآمل رسید و چند تن را از مذکوران بکشت چون دیلمی بن فرّخان و مقاتل دیلمی و علیّ بن ابراهیم الجیلی، ابراهیم بن الخلیل امان طلبید، بامداد روز سه شنبه برنشست و بمصلّی آمل شد و معارف و مجاهیل شهر را دعوت عرض کرد، باتّفاق جمله ببیعت درآمدند مگر تنی چند معدود، هفت روز از شوّال بآمل مقام ساخت تا فنه بن ونداومید و ونداسفان بن ماهیار و سرخاب بن رستم امان طلبیدند قبول کرد و محمّد بن عبد العزیز را بعاملی رویان نصب فرمود و جعفر بن رستم را بکلار و محمّد بن العبّاس را بچالوس، و اهل آمل را گفت بجهت خویش شما عاملی پدید آرید و رضا دهید تا من احکام بدو مفوّض گردانم، گفتند محمّد بن ابراهیم بن علیّ بن عبد الرّحمن را بر ما امیر گردان و او برویان از سیّد حسن زید تخلّف نموده بود، بفرستاد و او را بخواند و بآمل امارت بدو سپرد و مصمغان بن ونداومید پیش از این از محمّد بن اوس بخشم شده بود و او بسیار ظلم و خارج۱ با مردم رستاق روا داشته، چون کار حسن زید قوّت

________________________________________

(۱) - کذا در الف و ب، سایر نسخ این کلمه را ندارند