پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

برویان آمد این حدیث فاش شد و علیّ بن اوس را معلوم کردند، چیزی نبشت بعبد اللّه سعید و محمّد بن عبد الکریم که پیش من آیند تا تفحّص حال کنم، عبد اللّه سعید بترسید خانه رها کرد و برستاق اشتاد۱ رفت.


در همان ساعت قاصد و نبشتۀ حسن بن زید علوی برسید که من بسعیدآباد فروآمدم، باید که عبد اللّه سعید با جملۀ مردم بیعت بمن پیوندد، عبد اللّه پیش محمّد بن عبد الکریم شد با جمله رؤسای کلار روز سه شنبه بیست و پنجم ماه رمضان سنۀ خمسین و مأتین برو بیعت کردند و اقامت کتاب اللّه و سنّت رسول اللّه علیه السّلام و امر معروف و نهی منکر، و باهل چالوس و نیروس نبشته‌ها نبشتند و داعیان فرستاده، و آن شب پیش عبد اللّه سعید بودند و با فردا با کورشید۲ نقل کردند و مردم اطراف روی بدیشان نهادند و این خبر بعلیّ بن اوس رسید، آن شب هیچ جای فرونگرفت۳ تا بمحمّد بن اوس نرسید و سادات آن نواحی با محمّد بن ابراهیم بن علیّ بن عبد الرّحمن حسن زید را استقبال کردند، روز پنجشنبه بیست و هفتم رمضان بکجو رسید تا روز عید آمد بمصلّی رفت نماز گزارد و بر منبر شد و خطبۀ بلیغ با فصاحت علویانه بخواند و بترغیب و ترحیب و وعد و وعید انذار کرد، و محمّد بن العباس و علیّ بن نصر و عقیل بن مسرور را بچالوس فرستاد پیش حسین بن محمّد المهدی الحنفی، دعوت او را اجابت کردند و بمسجد جامع شدند و بیعت حملۀ مردم آن دیار ستده، و جماعتی که بمحمّد بن اوس تعلّق داشتند بگریختند بی‌اسب و سلاح، بعضی پیش جعفر بن شهریار بن قارن شده و بعضی بدیگران پیوسته، چون از آن طرف پرداختند حسن بن زید از کجو کوچ کرد بناتل آمد و از آن مردم بیعت گرفت و بپایدشت خرامید و در مقدّمۀ حشم او محمّد [ی] علوی بود و محمّد بن رستم بن وند امید که خیان۴ گفتند از کلار و بر مقدّمۀ لشکر محمّد بن اوس محمّد بن اخشید که اسفهسالار او بود، بپایدشت ملاقات افتاد ایشان را باهم، محمّدی علوی در حال خویشتن را بر ایشان زد و بشکست و سر اسفهسالار محمّد اخشید برگرفت، پیش حسن زید فرستاد، چون ظفر و نصرت بدید بتعجیل لشکر براند و بلیکانی آمل باز ایستاد، سلیمان بن عبد اللّه طاهر لشکر فرستاده بود بر محمّدی زدند و او را شکسته و حسن بن



________________________________________

(۱) - در الف: استان.

(۲) - کذا در الف، سایر نسخ: کورشیر

(۳) - سایر نسخ: قرار نگرفت

(۴) - کذا فی جمیع النّسخ مگر در ب که یاء آن مشدد است.