پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۲۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بحول اللّه الّذی هداه و امدّه۱ و امیر المؤمنین و کلّ لمحاربة العدوّ الّذی بازائکم و بین ظهرانیّکم عبد اللّه بن طاهر مولی امیر المؤمنین فعقد له لواءه الأحمر و قلّده سیفه الأزهر و جعل له طرفه الأشقر فقدم خراسان فی جیش لهام و طبول و أعلام فان احتاج الی مدد من عند امیر المؤمنین امدّه و ان احتاج الی مال ارفده و اللّه المؤیّد بنصره و امکنه اللّه من الّذین عصوا ربّ العالمین و اللّه ناصر امیر المؤمنین و علیه فلیتوکّل المتوکّلون فان کان فیما اجابکم امیر المؤمنین بغی او کبر اوتیه او فخر فلیستغفر اللّه امیر المؤمنین من ذلک انّه غافر الذّنب و قابل التّوب شدید العقاب ذو الطّول لا اله الاّ هو الیه المصیر لیس کمثله شئ و هو السّمیع البصیر، و کتبه محمّد بن عبد الملک۲.


چون معتصم از حال مازیار واقف گشت جواب فرمود نبشتۀ عبد اللّه را که بطبرستان شود و او را با دست آورد، عبد اللّه طاهر عمّ خویش الحسن بن الحسین را پیش خلیفه فرستاد و درخواست کرد تا از جانب عراق او را مدد دهد، محمّد بن ابراهیم را با عمّ عبد اللّه گسیل کردند، چون لشکر خراسان بتمیشه رسیدند جمله کهستانها را لشکر گرفته بودند و اهل ولایت مازیار را باز گذاشتند و بعبد اللّه طاهر و عمّ او پیوسته تا بهر موضع که مازیار فرود آمدی ناگاه بسر او می‌بردند، عاقبة الأمر گرفتار آمد و عبد اللّه او را در صندوق بست که بجز موضع چشم هیچ گشاده نبود و بر استری نهاده روی بعراق آورد.


روزی در راه عراق مکاری استر را مازیار گفت مرا خربوزه آرزو میکند هیچ توانی بجهت من خربزه آوری، موکّلان او پیش عبد اللّه طاهر شدند و این سخن گفته، برو بخشایش آورد و گفت شاه و شاهزاده است، بفرمود تا صندوق بگشادند و او را با بند بمجلس او آورده و بخروارها خربزه پیش او نهاد و می‌برید و بدست خویش بدو می‌داد و گفت هیچ غم نخورد که امیر المؤمنین سلطانی رحیم است و من شفیع تو شوم تا جریمۀ تو درگذراند و با ولایت فرستد، بزبان او بیامد که انشاء اللّه عذر تو خواسته شود. عبد اللّه طاهر را این سخن او عجب آمد و گفت هرگز خلیفه جز کشتن او نخواهد، او بکدام وسیلت عذر من تواند خواست، اشارت داد تا خوان نهادند، او را نان داد و شراب فرمود آورد و مغنّیان ظریف آورد و نشاند و مجلسی آراسته بانواع


________________________________________

(۱) - در اصل: ایده

(۲) - این نامه چنانکه یادآور شدیم بغیر از قطعه شعر اخیر فقط‍ در الف هست.