برگه:Tarikh-e Tabarestan.pdf/۱۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۱۷۴–

ذكر عصيان اصفهبد خورشيد در منصور خليفه

اتّفاق افتاد كه چنانكه پيش ازين ذكر رفت ابو مسلم را منصور بكشت و سنباد را برى خبر كشتن او برسيد، هرچه خزانه و چهار پاى زيادت بود پيش اصفهبد بوديعت فرستاد و شش هزار بار هزار درهم بهديّه بخاصّۀ او و خلع طاعت و عصيان در منصور آشكارا كرد تا ز بغداد خليفۀ جهور بن مرّار را بحرب او فرستاد، برى آمد و بحدود جرجينانى[۱] مصاف دادند، جهور ظفر يافت، چندانى را از اصحاب سنباد و بو مسلم بكشتند كه تا سنۀ ثلثمايه آثار عظام كشتگان بدان مكان مانده بود، و سنباد منهزم روى بطبرستان نهاد و از اصفهبد پناه جست، خورشيد پسر عمّ‌ خويش طوس نام را با نزل و هدايا و اسبان و آلات ديگر باستقبال فرستاد و قضاء حقوق او را ميهمانيها راست ميفرمود، چون طوس بسنباد رسيد از اسب فروآمد و سلام كرد سنباد همچنان بر پشت اسب جواب داد و بزير نيامد تا طوس بطيره شد و گفت من از بنو اعمام اصفهبدم و براى احترام تو مرا پيش تو فرستاد، بيحرمتى شرط‍‌ نبود، سنباد جواب اين كلمۀ درشت گفت، طوس با اسب نشست و فرصت يافت، شمشيرى بر پس گردن سنباد زد، سر بينداخت، جملۀ مال و متعلّقانى كه با او بودند پيش اصفهبد آورد، ازين حادثه اصفهبد متأسّف و متلهّف گشت و طوس را نفرين كرد و خزاين و تركات ابو مسلم و سنباد جمله اصفهبد با تصرّف خويش گرفت و اين خبر بجهور مرّار رسيد، پيش منصور نبشت، جواب آمد كه مال و چهار پاى ابو مسلم و سنباد از اصفهبد باز خواهد كه از آن ماست و درين سال عبد الجبّار بن عبد الرّحمن بخراسان [عاصى] بود. اصفهبد فيروز نام حاجبى را با سر سنباد پيش خليفه فرستاد، خليفه در اكرام او مثال داد و باستمالت دل قوى گردانيده گسيل فرمود، چون با پيش اصفهبد رسيد گفت خليفه بر سر عنايت و لطفست و خدمتى كه تو كردى پسنديد و بموقع افتاد تا دگرباره پيروز را با بسيار جواهر و لطايف و طرايف طبرستان بحضرت فرستاد، جمله قبول كردند و پيروز را باز گردانيده و بجواب نبشته كه مال ابو مسلم و سنباد را با ديوان فرستد، اصفهبد اصرار نمود و گفت البتّه من مال ايشان ندارم و خلع طاعت و عصيان آشكارا كرد، خليفه را باز نمودند، مثال فرمود


  1. ب و ج: جرجنبانى