(کتزیاس، قطعهٔ ۳۱، بند ۸۳، ژیلمر)[۱]. با کشته شدن پیسوتنس قضیّهٔ او خاتمه نیافت، توضیح آنکه چندی بعد پسر او آمرگس[۲]، که بقول توسیدید (کتاب ۸، بند ۵) پسر طبیعی پیسوتنس بود[۳]، در کاریّه یاغی شده مدّتی در مقابل تیسافرن پا فشرد. جهت این بود، که آتنیها به او کمک میکردند. بالاخره پلوپونسیها او را در یازس[۴]، یکی از شهرهای ینیانی گرفته به تیسافرن تسلیم کردند، تا اگر صلاح بداند او را نزد شاه بفرستد (۴۱۲ ق. م). توسیدید گوید (کتاب ۸، بند ۲۸) که پلوپونسیها در این موقع یازس را غارت کرده پول زیاد از آنجا بدست آوردند، زیرا این محل از قدیم الایّام با ثروت بود. بعد آنها چنین کردند: سپاهیان اجیر آمرگس را، که از پلوپونس بودند جزو قشون خود کردند، ولی شهر را با تمامی سکنهٔ آن از آزادها و بندگان و اسرا به تیسافرن تسلیم داشتند و در ازای آن موافق قرارداد بهر سری از سکنه یک در یک گرفتند (۱۸ فرانک و نیم طلا یا ۹۰ ریال)[۵].
کنکاشها
چنانکه بالاتر ذکر شد، سه خواجه یعنی آرتکسارس، آرتابازان و آتواوس در دربار داریوش مقتدر بودند و بعد از پریزاد نفوذی فوقالعاده نسبت به داریوش داشتند. پس از چندی اوّلی از اقتدار زیاد مغرور گشته خواست تخت را تصاحب کند و با این مقصود کنکاشی ترتیب داد، تا داریوش را بکشد، ولی نقشهاش بزودی کشف و خود او گرفتار شده بحکم پروشات نابود گردید. شرح قضایا را کتزیاس چنین نوشته (کتزیاس، قطعهٔ ۳۲، بند ۵۴-۵۶)[۶] چون پروشات حسّ کرد، که این خواجه، چنانکه ملکه مایل بود، در مقابل احکام او خم نمیشود، بنای دسائس را بر ضدّ او گذارده
- ↑ Ctesias. Fr. 31 83. Gilmore.
- ↑ Amorges.
- ↑ یعنی از زن غیر عقدی بوده.
- ↑ Jasos.
- ↑ اگر نوشتههای کتزیاس را صحیح بدانیم، از اسم آمرگس چنین بنظر میاید، که این خانواده سکائی بوده، یعنی از سکاهای هومهورک داریوش اوّل، که در کتیبهٔ بیستون بزرگ ذکر شده. یوستی پیسوتنس را پسر ویشتاسپ و نوهٔ خشیارشای اوّل، که والی باختر بود دانسته (نامهای ایرانی، صفحهٔ ۳۹۹). این نظر مباینت با عقیدهٔ یوستی ندارد، زیرا ممکن بوده، که پیسوتنسزن سکائی داشته باشد.
- ↑ Ctesias. Fr. 32 54-56, Cilmore.